قسمت 3
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یک تیر با شتاب هوا رو برید و به سمت من اومد . اب دهنمو قورت دادمو اروم پیریدم پشت بوته...
بوته؟
اینجا که بوته ای نبود جلومو نگاه کردم...
جاده ی خاکی و درختا و صدای سم اسب و ...
اما بهتر از همه ...
انرژی زیادی که در بدنم بود و منو به سمت اخرین سرباز می کشید ...
یک نیزه دار... شاید می تونستم مثل بازیا لباسشو بگیرم.
اونا منو گم کرده بودن و فقط به جلو می رفتن ...
یه تکه سنگ بزرگ برداشتمو زدم توی سر نیزه دارو دهنشو گرفتم ...
یه قسمت از نیزه دار ها که 20 تایی بودن بهم حمله اوردنو رفتم داخل جنگل ...
از دنیای واقعی اومده بودم به یک جهنم سبز و طبیعت وحشی...
یا بهتر بگم
دنیا تغییر کرده بود...
خلاصه صدای پاهاشون میومد و منم می دویدم . اینبار دیگه تنها بودم و نتونستم جلوی خودمو بگیرم ...
زدم زیر گریه و به 24 ساعت گذشته فکر کردم نیزه داری پشت سرم بود می خواست نیزشو به طرفم بیاره که عصبی شم برگشتمو بدون اینکه بهش نگاه کنم یه مشت زدم توی دهنش. پر خون شد گرفتمش و هرچی تونستم بهش مشت زدم صورتش پر خون بود دستم هم اغشته به خون...
سربازا وایساده بودن ...
ولش کردم و افتاد روی زمین ... مرده بود ...
کم کم اروم شدم ...
باختن توی طبیعت من نیست
قسمت 3
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یک تیر با شتاب هوا رو برید و به سمت من اومد . اب دهنمو قورت دادمو اروم پیریدم پشت بوته...
بوته؟
اینجا که بوته ای نبود جلومو نگاه کردم...
جاده ی خاکی و درختا و صدای سم اسب و ...
اما بهتر از همه ...
انرژی زیادی که در بدنم بود و منو به سمت اخرین سرباز می کشید ...
یک نیزه دار... شاید می تونستم مثل بازیا لباسشو بگیرم.
اونا منو گم کرده بودن و فقط به جلو می رفتن ...
یه تکه سنگ بزرگ برداشتمو زدم توی سر نیزه دارو دهنشو گرفتم ...
یه قسمت از نیزه دار ها که 20 تایی بودن بهم حمله اوردنو رفتم داخل جنگل ...
از دنیای واقعی اومده بودم به یک جهنم سبز و طبیعت وحشی...
یا بهتر بگم [b]دنیا تغییر کرده بود[/b]...
خلاصه صدای پاهاشون میومد و منم می دویدم . اینبار دیگه تنها بودم و نتونستم جلوی خودمو بگیرم ...
زدم زیر گریه و به 24 ساعت گذشته فکر کردم نیزه داری پشت سرم بود می خواست نیزشو به طرفم بیاره که عصبی شم برگشتمو بدون اینکه بهش نگاه کنم یه مشت زدم توی دهنش. پر خون شد گرفتمش و هرچی تونستم بهش مشت زدم صورتش پر خون بود دستم هم اغشته به خون...
سربازا وایساده بودن ...
ولش کردم و افتاد روی زمین ... مرده بود ...
کم کم اروم شدم ...