گوگوریو1380اعتراف می کنم تا 7 سالگی تو استخر دسشویی می کردم
اعتراف میکنم خیلی بچه که بودم فک میکردم پرچم ایران پرچم قمه
رضا نقل قول نکن
نویسنده | پیغام |
---|---|
|
1392/10/21 19:20:36
اعتراف میکنم خیلی بچه که بودم فک میکردم پرچم ایران پرچم قمه رضا نقل قول نکن
|
|
1392/10/21 19:22:14
من یه بار دوم ابتدایی آخر زنگ بود.همه کیفارو برداشته بودیم آماده بودیم بریم.
معلم داشت تکلیف فرداش رو میگفت. من یه مداد رو زمین دیدم.همینجوری پرتش کردم هوا جلوی دماغ معلم اومد پایین.اگه جاخالی نمی داد که میخورد تو دماغش. احتمالا فهمید من بودم ولی چیزی نگفت.بچه ها هم اکثرا دیده بودن که من بودم.هی میگفتن تو بودی من میگفتم نه.بالاخره عمدی نبود. سریع زنگ خورد در رفتیم. arash_s
|
|
1392/10/21 19:23:47
میگه گند زدین اعتراف کنید نه اینکه بگین چی دوست دارین arash_s
|
|
1392/10/21 19:24:01
نامردا این بچه های کلاس شما * نیستن ماهواره ان خدا نسیب کوسه نکنه رضا نقل قول نکن
|
|
1392/10/21 19:31:48
ما هم سال دوم دبیرستان ساعت اخر چون هوا تاریک میشد * و هلدر کلاس رو بلند میکردیم .
یک سری هم سطل اشغال رو اتیش زدیم یک بار هم من نه ولی یکی از بچه های کلاسمون سنگ کاربیت رو تو اب انداخت ( خودتون میدونید چی میشه) و گذاشت زیر میز معلم |
|
1392/10/21 19:33:39
اعتراف میکنم یه بار گچ از جا گچی افتاد رفتم بردارم سرم محکم خورد به جا گچی سرم اندازه یه هندونه ورم کرده بود حالم اصلا خوب نبود... هیییی
..Zende Miminam Age Khosh Shans Basham
|
|
1392/10/22 12:14:52
اعتراف میکنم سوم راهنمایی بودم یکی از دوستام رو یه دبرستانیه گرفته بود زده بود ما رفتیم جلو مدرسشون دنبالش کردیم از دوستاش که جدا شد تو پار شیلنگ باغبون اونجا افتاد بود خیسه خیسش کردیم بعد تا تونستیم زدیمش اخرم افتاد تو گلا
بعدشم اونا 4 شنبه ها ساعت 12:30 تعطیل میشدن ما 2 باطر همین رفته بود کل دو ستاش رو با چوب چماق اورده بود جلو در مدرسه ما داد و بیداد ما هم که میترسیدیم بیام بیرون از در معلما اروم در رفتیم سر همون که داشتیم از در معلما میرفتیم یکی از دوستام رو ناظم گرفت گفت اینجا چه غلطی می کنی اون بیچاره از نمره انظباطش کم شد ولی دمش گرم مارو لو نداد |
|
1392/10/22 14:14:35
یه بار داتشم با سرعت میدویدم که برم مدرسه یه دفعه حواسم نبود
شکمم خورد به اینه یه پیکان و اینه اش کامل از جا در اومد هر وقت دیدم خبری نیست فلنگ رو بستم و رفتم اون روز خیلی عذاب وژدان گرفته بودم یادش بخیر |
|
1392/10/23 21:40:51
گند زیادداشتم یه بار پا گذاشتم جلو پای معلم علوم با کله امد رو زمین امتحانا تو دستش ولو شد تو سالن
مو ایطوریم
|
|
1392/10/23 21:44:28
البته بعدش اشکم رو در اوردن یادش بخیر مو ایطوریم
|
منوی کاربری
|
||