یه روز از مدرسه اومده بودم حسابی خسته بودم که تو دستشویی خوابم برد! یهو احساس کرده که یکی داره میاد ! دیدم رموو بود گفت عالیجناب گینگیزا دارن حمله می کنم منابعمونم کمه و نمی تونیم سرباز بسازیم چی دستور می فرمایید؟ به خودم گفتم چی من عالیجناب! بعدش به رموو گفتم نیرو هارو بفرست تا :بینگو-کوروش111-ساغر-کوروش00-حسام-سهیل- غارت بکنن رموو گفت بله عالیجناب .
نیرو ها از غارت برگشتن از همشون 1000000000غارت کردم اما از بینگو1000000000000000000000غارت کردیم
گفتم رییس سرباز خونه بیاد رییس سرباز خونه اومد وگفت چی شده قربان ؟گفتم گینگیزا دارن حمله می کنن و من یک عالمه غارت کردن سریع بریدx3 فعال کنید و نیرو سازی کنید اونم گفت بله قربان
یهو رموو اومد و گفت عالیجناب گینگیزا 5ساعت دیگه می رسن و ما فقط1000000نیرو ساختم
ادامه دارد...
اگه این داستن بیشتر 2لایک بخوره ادامشو می زارم
این مطلب در 1392/10/05 15:40:20 نوشته شده است و در 1392/10/05 15:56:43 ویرایش شده است .
ساخت لباس ورزشی از بین 32تیم جام جهانی
اگه می خواید اسم تیم -اسمتون به انگلیسی-شماره پیرهن رو برام بفرستید
[u]یه روز از مدرسه اومده بودم حسابی خسته بودم که تو دستشویی خوابم برد![/u] یهو احساس کرده که یکی داره میاد ! دیدم رموو بود گفت عالیجناب گینگیزا دارن حمله می کنم منابعمونم کمه و نمی تونیم سرباز بسازیم چی دستور می فرمایید؟ به خودم گفتم چی من عالیجناب! بعدش به رموو گفتم نیرو هارو بفرست تا :بینگو-کوروش111-ساغر-کوروش00-حسام-سهیل- غارت بکنن:twisted: رموو گفت بله عالیجناب .
نیرو ها از غارت برگشتن از همشون 1000000000غارت کردم اما از بینگو1000000000000000000000غارت کردیم:twisted:
گفتم رییس سرباز خونه بیاد رییس سرباز خونه اومد وگفت چی شده قربان ؟گفتم گینگیزا دارن حمله می کنن و من یک عالمه غارت کردن سریع بریدx3 فعال کنید و نیرو سازی کنید اونم گفت بله قربان
یهو رموو اومد و گفت عالیجناب گینگیزا 5ساعت دیگه می رسن و ما فقط1000000نیرو ساختم
ادامه دارد... 8-)
اگه این داستن بیشتر 2لایک بخوره ادامشو می زارم
یه روز از مدرسه اومده بودم حسابی خسته بودم که تو دستشویی خوابم برد! یهو
اگه این داستن بیشتر 2لایک بخوره ادامشو می زارم
جا قط بود !!
یعنی چی
ساخت لباس ورزشی از بین 32تیم جام جهانی
اگه می خواید اسم تیم -اسمتون به انگلیسی-شماره پیرهن رو برام بفرستید
[quote][div][b]mighty lord[/b][/div][div][quote][div][b]کوروش110[/b][/div][div][u]یه روز از مدرسه اومده بودم حسابی خسته بودم که تو دستشویی خوابم برد![/u] یهو
اگه این داستن بیشتر 2لایک بخوره ادامشو می زارم[/div][/quote]
جا قط بود !![/div][/quote]
یعنی چی
یه روز از مدرسه اومده بودم حسابی خسته بودم که تو دستشویی خوابم برد! یهو
اگه این داستن بیشتر 2لایک بخوره ادامشو می زارم
جا قط بود !!
یعنی چی
راست میگه کی تو توالت میخوابه عایا؟
بد خاها تا صبح؟
چی بگویند؟
یه سریا ما بودیم دهنشون بسته بود مار رفتیم بلبل شدن.چنگیز من اینارو دوست داره
[quote][div][b]کوروش110[/b][/div][div][quote][div][b]mighty lord[/b][/div][div][quote][div][b]کوروش110[/b][/div][div][u]یه روز از مدرسه اومده بودم حسابی خسته بودم که تو دستشویی خوابم برد![/u] یهو
اگه این داستن بیشتر 2لایک بخوره ادامشو می زارم[/div][/quote]
جا قط بود !![/div][/quote]
یعنی چی[/div][/quote]
راست میگه کی تو توالت میخوابه عایا؟:shock:
قسمت2:
رموو اومد گفت:قربان گینگیزا10دقیقه دیگه می رسن.منو بگو اینجوری شده بودم !
10 دقیقه بعد رموو گزارش جنگ برام اورد:ما10000 تلفات دادیم و گینگیزا4000000000 ((تمام نیرو هاشونو)) منم بخاطر این پیروزی به رموو گفتم 1مهمانی خیلی بزرک برگزار کنه و تمام ارتش- مردم دعوت کنه
3هفته بعد....
کشور در حال جشن گرفتن بود که ناگهان رموو اومد گفت :سرورم بازیکن اول سرور حمله کرده! من اول اینجوری شدم
بعد گفتم ارتش اماده کنید باید از کشور دفاع کنید.
الان من و افرادم در میدان جنگ هستیم به فرمانده ارتش می گم:کماندارارو اماده کنید.اونم گفت بله قربان
در یک چشم به هم زدن300کماندار از ارتش خودم جلوم ظاهر شدن فرمانده گفت کماندارا اماده حمله.
یهو جلوچشم تیر بارون شد کماندارامون تونستم400نفر از ارتش دشمن نابود کنن .
من دستور حمله دادم! یهو دیدن رموو زخمی شده گفتم سربازا! رموو ببرید 1گوشه تا حالش خوب بشه
2ساعت بعد ..
ما تا الان400000نفر از از ارتش دشمن رو کشتیم
یهو دیدم رموو مرده !((اگه ناراحت می شی رموو اینجاشو عوض می کنم)) یهو دیدم امپراطور اون کشور بهم حمله کرد من شمشیر برداشتم و سرشو بریدم
یهو فرمانده ارتش خودم گفت قربان ما پیروز شدیم و هان تسخیر کردیم کردیم
ادامه دارد...
این مطلب در 1392/10/05 16:56:05 نوشته شده است و در 1392/10/05 16:57:22 ویرایش شده است .
ساخت لباس ورزشی از بین 32تیم جام جهانی
اگه می خواید اسم تیم -اسمتون به انگلیسی-شماره پیرهن رو برام بفرستید
قسمت2:
رموو اومد گفت:قربان گینگیزا10دقیقه دیگه می رسن.منو بگو اینجوری شده بودم :o :shock: !
10 دقیقه بعد رموو گزارش جنگ برام اورد:ما10000 تلفات دادیم و گینگیزا4000000000 ((تمام نیرو هاشونو)) منم بخاطر این پیروزی به رموو گفتم 1مهمانی خیلی بزرک برگزار کنه و تمام ارتش- مردم دعوت کنه
3هفته بعد....
کشور در حال جشن گرفتن بود که ناگهان رموو اومد گفت :سرورم بازیکن اول سرور حمله کرده! من اول اینجوری شدم:shock::o:?:oops:
بعد گفتم ارتش اماده کنید باید از کشور دفاع کنید.
الان من و افرادم در میدان جنگ هستیم به فرمانده ارتش می گم:کماندارارو اماده کنید.اونم گفت بله قربان
در یک چشم به هم زدن300کماندار از ارتش خودم جلوم ظاهر شدن فرمانده گفت کماندارا اماده حمله.
یهو جلوچشم تیر بارون شد کماندارامون تونستم400نفر از ارتش دشمن نابود کنن .
من دستور حمله دادم! یهو دیدن رموو زخمی شده گفتم سربازا! رموو ببرید 1گوشه تا حالش خوب بشه
2ساعت بعد ..
ما تا الان400000نفر از از ارتش دشمن رو کشتیم
یهو دیدم رموو مرده !((اگه ناراحت می شی رموو اینجاشو عوض می کنم)) یهو دیدم امپراطور اون کشور بهم حمله کرد من شمشیر برداشتم و سرشو بریدم
یهو فرمانده ارتش خودم گفت قربان ما پیروز شدیم و هان تسخیر کردیم کردیم
ادامه دارد...
قسمت2:
رموو اومد گفت:قربان گینگیزا10دقیقه دیگه می رسن.منو بگو اینجوری شده بودم !
10 دقیقه بعد رموو گزارش جنگ برام اورد:ما10000 تلفات دادیم و گینگیزا4000000000 ((تمام نیرو هاشونو)) منم بخاطر این پیروزی به رموو گفتم 1مهمانی خیلی بزرک برگزار کنه و تمام ارتش- مردم دعوت کنه
3هفته بعد....
کشور در حال جشن گرفتن بود که ناگهان رموو اومد گفت :سرورم بازیکن اول سرور حمله کرده! من اول اینجوری شدم
بعد گفتم ارتش اماده کنید باید از کشور دفاع کنید.
الان من و افرادم در میدان جنگ هستیم به فرمانده ارتش می گم:کماندارارو اماده کنید.اونم گفت بله قربان
در یک چشم به هم زدن300کماندار از ارتش خودم جلوم ظاهر شدن فرمانده گفت کماندارا اماده حمله.
یهو جلوچشم تیر بارون شد کماندارامون تونستم400نفر از ارتش دشمن نابود کنن .
من دستور حمله دادم! یهو دیدن رموو زخمی شده گفتم سربازا! رموو ببرید 1گوشه تا حالش خوب بشه
2ساعت بعد ..
ما تا الان400000نفر از از ارتش دشمن رو کشتیم
یهو دیدم رموو مرده !((اگه ناراحت می شی رموو اینجاشو عوض می کنم)) یهو دیدم امپراطور اون کشور بهم حمله کرد من شمشیر برداشتم و سرشو بریدم
یهو فرمانده ارتش خودم گفت قربان ما پیروز شدیم و هان تسخیر کردیم کردیم
ادامه دارد...
هان رو؟مگه افسانه ی جومونگه؟
نه
2ساعت فکر کردم با2خ
ساخت لباس ورزشی از بین 32تیم جام جهانی
اگه می خواید اسم تیم -اسمتون به انگلیسی-شماره پیرهن رو برام بفرستید
[quote][div][b]moein4321[/b][/div][div][quote][div][b]کوروش110[/b][/div][div]قسمت2:
رموو اومد گفت:قربان گینگیزا10دقیقه دیگه می رسن.منو بگو اینجوری شده بودم :o :shock: !
10 دقیقه بعد رموو گزارش جنگ برام اورد:ما10000 تلفات دادیم و گینگیزا4000000000 ((تمام نیرو هاشونو)) منم بخاطر این پیروزی به رموو گفتم 1مهمانی خیلی بزرک برگزار کنه و تمام ارتش- مردم دعوت کنه
3هفته بعد....
کشور در حال جشن گرفتن بود که ناگهان رموو اومد گفت :سرورم بازیکن اول سرور حمله کرده! من اول اینجوری شدم:shock::o:?:oops:
بعد گفتم ارتش اماده کنید باید از کشور دفاع کنید.
الان من و افرادم در میدان جنگ هستیم به فرمانده ارتش می گم:کماندارارو اماده کنید.اونم گفت بله قربان
در یک چشم به هم زدن300کماندار از ارتش خودم جلوم ظاهر شدن فرمانده گفت کماندارا اماده حمله.
یهو جلوچشم تیر بارون شد کماندارامون تونستم400نفر از ارتش دشمن نابود کنن .
من دستور حمله دادم! یهو دیدن رموو زخمی شده گفتم سربازا! رموو ببرید 1گوشه تا حالش خوب بشه
2ساعت بعد ..
ما تا الان400000نفر از از ارتش دشمن رو کشتیم
یهو دیدم رموو مرده !((اگه ناراحت می شی رموو اینجاشو عوض می کنم)) یهو دیدم امپراطور اون کشور بهم حمله کرد من شمشیر برداشتم و سرشو بریدم
یهو فرمانده ارتش خودم گفت قربان ما پیروز شدیم و هان تسخیر کردیم کردیم
ادامه دارد...
[/div][/quote]
هان رو؟مگه افسانه ی جومونگه؟:ugeek:[/div][/quote]
نه
2ساعت فکر کردم با2خ
یک زنگ انشا بود و من داشتم به نوشتن یک داستان برای انشا ی بعدی فکر می کردم
تا این که یک فکر عالی به ذهنم رسید و اون فکر این بود که ... ززززززززززززززززززززززززززززززززز اه. لعنتی. فکرم پرید.در ان موقع بود که زنگ خورد و مغز من به کلی ه چیزی یادش بود از یادش رفت و بعدا هم هرچی فکر کردم نتونستم داستان بسازم...
ربات خدماتی و اسپمر تلگرام :
@spamino_bot
یک زنگ انشا بود و من داشتم به نوشتن یک داستان برای انشا ی بعدی فکر می کردم
تا این که یک فکر عالی به ذهنم رسید و اون فکر این بود که ... ززززززززززززززززززززززززززززززززز اه. لعنتی. فکرم پرید.در ان موقع بود که زنگ خورد و مغز من به کلی ه چیزی یادش بود از یادش رفت و بعدا هم هرچی فکر کردم نتونستم داستان بسازم...:lol::lol::lol::lol::lol::lol::lol::lol::lol::lol::lol::lol::lol::lol::lol::lol::lol:;):D:)8-)
امین شورشو در اوردی موضوع جدید بزار برندرو ساغر کن
عصبی نشو الان موضوع رو میدم
.
[quote][div][b]گوگوریو1380[/b][/div][div]:x:x:x:x:x:x:x:x:xامین شورشو در اوردی موضوع جدید بزار برندرو ساغر کن[/div][/quote]
:? عصبی نشو
:? الان موضوع رو میدم
انجمن عصرپادشاهان قسمتی از باشگاه بازیکنان عصرپادشاهان است. از این جهت دارای ثبت نام مجزا نمی باشد. هر بازیکنی که عضو عصرپادشاهان است، می تواند با نام کاربری و رمز مرکزی خود در انجمن نیز لاگین نماید.
رموو گفت بله عالیجناب .
.
