بعدی » آخرین »

نویسنده	پیغام
king ehsan 2021 تشکر شده: 140 تعداد نوشته: 17 تعداد پاسخ: 0 سابقه بازی در 8 سرور	خاطرات کلاس ‏1394/05/21 22:36:10 تاپیک باحالی بود قفل شد خاطره باحال و جالب از مدرسه، دانشگاه،(یا برای بعضیا مهدکودک) دارین بذارین باشه فک کنم خودتون خواستید دیکتاتوری آنتی آنتـن تاپیک باحالی بود قفل شد خاطره باحال و جالب از مدرسه، دانشگاه،(یا برای بعضیا مهدکودک) دارین بذارین افرادی که از این نوشته تشکر کرده اند lord_sepehr ، h.palad ، momy.boy2 ، hadi2204 ، sharv_777 ، sa-ghar ، گومر4
سید محمد مهدی حسینی تشکر شده: 7,848 تعداد نوشته: 256 تعداد پاسخ: 5,070 سابقه بازی در 25 سرور	‏1394/05/21 22:39:48 رفته بودیم کلاس های 10 روزه ی آمادگی مدرسه ی تیزهوشان .... سر کلاس شیمی، معلمه داشت درس میداد ، ناگهان صدای اومدن یک پیام در واتساپ یکی از یک گوشه ی کلاس بلند شد ..... خدا رو شکر معلمه از اون مهربونا بود .... ? ربات خدماتی و اسپمر تلگرام : @spamino_bot رفته بودیم کلاس های 10 روزه ی آمادگی مدرسه ی تیزهوشان .... سر کلاس شیمی، معلمه داشت درس میداد ، ناگهان صدای اومدن یک پیام در واتساپ یکی از یک گوشه ی کلاس بلند شد ..... خدا رو شکر معلمه از اون مهربونا بود .... :? :? :?:? :? :? افرادی که از این نوشته تشکر کرده اند lord_sepehr ، sara15101380 ، hakhamaneshe
lost 1 تشکر شده: 759 تعداد نوشته: 0 تعداد پاسخ: 342 سابقه بازی در 34 سرور	‏1394/05/21 22:45:39 سید محمد مهدی حسینی رفته بودیم کلاس های 10 روزه ی آمادگی مدرسه ی تیزهوشان .... سر کلاس شیمی، معلمه داشت درس میداد ، ناگهان صدای اومدن یک پیام در واتساپ یکی از یک گوشه ی کلاس بلند شد ..... خدا رو شکر معلمه از اون مهربونا بود .... ? یعنی اسم این تیزهوشانو نیاری چی میشه [quote][div][b]سید محمد مهدی حسینی[/b][/div][div]رفته بودیم کلاس های 10 روزه ی آمادگی مدرسه ی [b]تیزهوشان[/b] .... سر کلاس شیمی، معلمه داشت درس میداد ، ناگهان صدای اومدن یک پیام در واتساپ یکی از یک گوشه ی کلاس بلند شد ..... خدا رو شکر معلمه از اون مهربونا بود .... :? :? :?:? :? :?[/div][/quote] یعنی اسم این تیزهوشانو نیاری چی میشه :\| افرادی که از این نوشته تشکر کرده اند lord_sepehr ، momy.boy2 ، سالار امیر ، sara15101380 ، سید محمد مهدی حسینی ، غول قرمز ، sa-ghar ، گومر4
سید محمد مهدی حسینی تشکر شده: 7,848 تعداد نوشته: 256 تعداد پاسخ: 5,070 سابقه بازی در 25 سرور	‏1394/05/21 22:57:58 رفته بودیم دیدار معلم سال گذشتمون با بچه ها ... وقتی میخواستیم بریم توی یه سالنی یه گلدون کنار درش بود .... فکر کنم تازه بهش آب داده بودن .... آخه یه آب زرد رنگ از کنار گلدونه داشت میومد بیرون .... فکر کنم خاکش زیادی رنگ داشت .... گزارش رد نکن .... خاطرس .... هیچی دیگه .... من اونو دیدم و رفتیم داخل و رفتیم پیش معلم .... در هین دیدار هم هی یاد این گلدونه و اون آب رنگی میفتادم ..... شاید خنده دار نباشه ولی باید از نزدیک خودتون میدیدید تا بفهمید چی میگم .... این مطلب در ‏1394/05/21 22:57:58 نوشته شده است و در ‏1394/05/21 22:58:12 ویرایش شده است . ربات خدماتی و اسپمر تلگرام : @spamino_bot رفته بودیم دیدار معلم سال گذشتمون با بچه ها ... وقتی میخواستیم بریم توی یه سالنی یه گلدون کنار درش بود .... فکر کنم تازه بهش آب داده بودن .... آخه یه آب زرد رنگ از کنار گلدونه داشت میومد بیرون .... :\|:\|:\|:\|:\| فکر کنم خاکش زیادی رنگ داشت .... [b]گزارش رد نکن .... خاطرس .... [/b] هیچی دیگه .... من اونو دیدم و رفتیم داخل و رفتیم پیش معلم .... در هین دیدار هم هی یاد این گلدونه و اون آب رنگی میفتادم ..... شاید خنده دار نباشه ولی باید از نزدیک خودتون میدیدید تا بفهمید چی میگم .... افرادی که از این نوشته تشکر کرده اند momy.boy2 ، lord_sepehr
momy.boy2 تشکر شده: 486 تعداد نوشته: 2 تعداد پاسخ: 451 سابقه بازی در 23 سرور	‏1394/05/21 22:59:14 سید محمد مهدی حسینی رفته بودیم دیدار معلم سال گذشتمون با بچه ها ... وقتی میخواستیم بریم توی یه سالنی یه گلدون کنار درش بود .... فکر کنم تازه بهش آب داده بودن .... آخه یه آب زرد رنگ از کنار گلدونه داشت میومد بیرون .... فکر کنم خاکش زیادی رنگ داشت .... گزارش رد نکن .... خاطرس .... هیچی دیگه .... من اونو دیدم و رفتیم داخل و رفتیم پیش معلم .... در هین دیدار هم هی یاد این گلدونه و اون آب رنگی میفتادم ..... شاید خنده دار نباشه ولی باید از نزدیک خودتون میدیدید تا بفهمید چی میگم .... نه مشکل از کودش بوده roham.eryha [quote][div][b]سید محمد مهدی حسینی[/b][/div][div]رفته بودیم دیدار معلم سال گذشتمون با بچه ها ... وقتی میخواستیم بریم توی یه سالنی یه گلدون کنار درش بود .... فکر کنم تازه بهش آب داده بودن .... آخه یه آب زرد رنگ از کنار گلدونه داشت میومد بیرون .... :\|:\|:\|:\|:\| فکر کنم خاکش زیادی رنگ داشت .... [b]گزارش رد نکن .... خاطرس .... [/b] هیچی دیگه .... من اونو دیدم و رفتیم داخل و رفتیم پیش معلم .... در هین دیدار هم هی یاد این گلدونه و اون آب رنگی میفتادم ..... شاید خنده دار نباشه ولی باید از نزدیک خودتون میدیدید تا بفهمید چی میگم ....[/div][/quote] نه مشکل از کودش بوده افرادی که از این نوشته تشکر کرده اند lord_sepehr
momy.boy2 تشکر شده: 486 تعداد نوشته: 2 تعداد پاسخ: 451 سابقه بازی در 23 سرور	‏1394/05/21 23:00:20 خاطرات خب از کدوم دورم بگم؟ ابتدایی؟راهنمایی؟دبیرستان؟دانشگاه آزاد؟داشنگاه صنعتی و از استاد بگم یا از شاگردا مورد بگید بگم roham.eryha خاطرات خب از کدوم دورم بگم؟ ابتدایی؟راهنمایی؟دبیرستان؟دانشگاه آزاد؟داشنگاه صنعتی و از استاد بگم یا از شاگردا مورد بگید بگم افرادی که از این نوشته تشکر کرده اند lord_sepehr
سید محمد مهدی حسینی تشکر شده: 7,848 تعداد نوشته: 256 تعداد پاسخ: 5,070 سابقه بازی در 25 سرور	‏1394/05/21 23:01:35 توی مدرسه که بودیم خنده های من سر کلاس شده بود الگو .... البته حرف های خنده دار هم زده میشد .... ولی وقتی یه چیز خیلی باحال میگفتن فقط دو نفر توی کلاس خندشون مشهور شده بود .... یکیش من بودم که از بخاطر خنده از نیمکت پرت میشدم پایین .... یکیش هم یکی دیگه بود که بخاطر خنده نزدیک بود اکسیژن وارد قلبش نشه .... هر وقت میخواستن بگن خیلی خنده دار بود و میخواستن بگن چطوری خنده دار بود میگفتن به قول ممحمد مهدی : ( بعدش ادای خنده ی منو در میوردن ) من کسی نیستم که الکی بخندم ..... واقعا حرف باحال زیاد میزدن ... ربات خدماتی و اسپمر تلگرام : @spamino_bot توی مدرسه که بودیم خنده های من سر کلاس شده بود الگو .... البته حرف های خنده دار هم زده میشد .... ولی وقتی یه چیز خیلی باحال میگفتن فقط دو نفر توی کلاس خندشون مشهور شده بود .... یکیش من بودم که از بخاطر خنده از نیمکت پرت میشدم پایین .... یکیش هم یکی دیگه بود که بخاطر خنده نزدیک بود اکسیژن وارد قلبش نشه .... هر وقت میخواستن بگن خیلی خنده دار بود و میخواستن بگن چطوری خنده دار بود میگفتن به قول ممحمد مهدی : ( بعدش ادای خنده ی منو در میوردن ) من کسی نیستم که الکی بخندم ..... واقعا حرف باحال زیاد میزدن ... افرادی که از این نوشته تشکر کرده اند lord_sepehr
amirtaheri1378 تشکر شده: 189 تعداد نوشته: 6 تعداد پاسخ: 131 سابقه بازی در 13 سرور	‏1394/05/21 23:03:07 یه معلم فیزیک داشتم و به احتمال زیاد خواهیم داشت که عاشق دو تا کار بود ۱-۳ دقیقه مونده به زنگ تفریح تخته ی گچی و وایت برد رو پر می کرد زنگ می خورد ما می موندیم و ۲ تا تخته ۲-وسط زنگ هم یه تخته پر می کرد بعد از همه می پرسید نوشتیننننن بعد همه می گفتن نه در نتیجه شروع به پاک کردن می کرد شب امتحان هر مبحثی می خوندم ناقص بود ! هیچی دیگه روز امتحان جاتون خالی بعضی ها خیلی فقیرند تنها دارایی شان پول است یا علی مدد یه معلم فیزیک داشتم و به احتمال زیاد خواهیم داشت که عاشق دو تا کار بود ۱-۳ دقیقه مونده به زنگ تفریح تخته ی گچی و وایت برد رو پر می کرد زنگ می خورد ما می موندیم و ۲ تا تخته ۲-وسط زنگ هم یه تخته پر می کرد بعد از همه می پرسید نوشتیننننن بعد همه می گفتن نه در نتیجه شروع به پاک کردن می کرد شب امتحان هر مبحثی می خوندم ناقص بود ! هیچی دیگه روز امتحان جاتون خالی افرادی که از این نوشته تشکر کرده اند lord_sepehr ، h.palad ، سالار امیر ، sa-ghar
lord_sepehr تشکر شده: 48,880 تعداد نوشته: 0 تعداد پاسخ: 17,589 سابقه بازی در 150 سرور اکانت های فعال کنونی w204.kingsera.com	‏1394/05/21 23:04:22 momy.boy2 خاطرات خب از کدوم دورم بگم؟ ابتدایی؟راهنمایی؟دبیرستان؟دانشگاه آزاد؟داشنگاه صنعتی و از استاد بگم یا از شاگردا مورد بگید بگم از سربازی In the name of god [quote][div][b]momy.boy2[/b][/div][div]خاطرات خب از کدوم دورم بگم؟ ابتدایی؟راهنمایی؟دبیرستان؟دانشگاه آزاد؟داشنگاه صنعتی و از استاد بگم یا از شاگردا مورد بگید بگم[/div][/quote] از سربازی :mrgreen: افرادی که از این نوشته تشکر کرده اند
momy.boy2 تشکر شده: 486 تعداد نوشته: 2 تعداد پاسخ: 451 سابقه بازی در 23 سرور	‏1394/05/21 23:05:22 amirtaheri1378 یه معلم فیزیک داشتم و به احتمال زیاد خواهیم داشت که عاشق دو تا کار بود ۱-۳ دقیقه مونده به زنگ تفریح تخته ی گچی و وایت برد رو پر می کرد زنگ می خورد ما می موندیم و ۲ تا تخته ۲-وسط زنگ هم یه تخته پر می کرد بعد از همه می پرسید نوشتیننننن بعد همه می گفتن نه در نتیجه شروع به پاک کردن می کرد شب امتحان هر مبحثی می خوندم ناقص بود ! هیچی دیگه روز امتحان جاتون خالی نه دیگه ما دانشگاه که اومذیم متوجه شدیم که دانشجویان عزیز گشادی رو به حد اعلا رسوندن از تخته با گوشی عکس میگیرن بعد میگن استاد پاک کن این مطلب در ‏1394/05/21 23:05:22 نوشته شده است و در ‏1394/05/21 23:05:56 ویرایش شده است . roham.eryha [quote][div][b]amirtaheri1378[/b][/div][div]یه معلم فیزیک داشتم و به احتمال زیاد خواهیم داشت که عاشق دو تا کار بود ۱-۳ دقیقه مونده به زنگ تفریح تخته ی گچی و وایت برد رو پر می کرد زنگ می خورد ما می موندیم و ۲ تا تخته ۲-وسط زنگ هم یه تخته پر می کرد بعد از همه می پرسید نوشتیننننن بعد همه می گفتن نه در نتیجه شروع به پاک کردن می کرد شب امتحان هر مبحثی می خوندم ناقص بود ! هیچی دیگه روز امتحان جاتون خالی [/div][/quote] نه دیگه ما دانشگاه که اومذیم متوجه شدیم که دانشجویان عزیز گشادی رو به حد اعلا رسوندن از تخته با گوشی عکس میگیرن :\| بعد میگن استاد پاک کن :\| افرادی که از این نوشته تشکر کرده اند lord_sepehr ، h.palad ، سالار امیر ، سید محمد مهدی حسینی ، sa-ghar ، hakhamaneshe ، گومر4 ، گومر1

بعدی » آخرین »

ارسال پاسخ برای [ خاطرات کلاس ]

	منوی کاربری
	.:: ::. مشاهده کلیه نوشته ها مشاهده کلیه پاسخ ها

پیغام