وقتی سوم راهنمایی بودم ، معلم مطالعاتمون خیلی بد اخلاق بودش چون بچه های کلاس خیلی اذیتش می کردند
یه چاه کوچیک هم اون جلو کلاس بودش ، یه روز که معلم داشت تو کلاس درس می داد و قدم میزد یه فکری زد به سرم اینکه پایه میز رو روی اون چاه قرار بدیم ( به صورت معلق) به بغل دستیم گفتم من میز جلو کلاس میشستم ، به بغل دستیم فکرمو گفتم گفت به چه بهونه ایی برم جلو کلاس بهش گفتم خودکارتو بنداز برو اونم همین کارو کرد رفت جلو کلاس و پایه میز رو خیلی کم آورد به سمت چاه ولی نشد برای همین بار دوم به میز بغلی گفتم و اونا رفتن پایه میز رو رو چاه آوردن ، کارمون تموم شده بود فقط کافی بود بیاد رو میز بشینه چون همیشه این معلم میومد رو میز میشست
من بچه با انضباط بودم و هیچ وقت از این کارا نمی کردم فقط من تفکر گروه بودم خخخخ ، خو بریم سر ماجرا معلم اومد و تا نشست رو میز یک طرف میز رفت پایین نقشه عملی شد ولی معلم مثل بروسلی یه حرکت سریع زد بلند شد کل کلاس رفت رو هوا ، خخخ ، ولی بخیر گذشا می تونست یه اتفاق خطرناک بیفته
مونظبط نبوودی بلکه لاشخووور بودی خخخ اینقزر بدم میومد ازینا کو بقیه را می نداختند جولو و خودیشونا می کشدیند عقب
یه چنبارم حالی همچین ادماو گیرفتم اساسی خخخ جوری زدمیشون کو تا عومر دارن یاد نیبرن خخخ
آره دقیقا من اینطوریم
اگه کارمون لو میرفت هم کسی نمی تونست حال منو بگیره
اگه * کنیم حدااقل جان مردم رو به خطر نمیندازیم
تندخویی بی مورد نوعی دیوانگی است، زیرا که تندخو پشیمان می شود، و اگر پشیمان نشد، پس دیوانگی او پایدار است.حضرت علی
[quote][div][b]lord_sepehr[/b][/div][div][quote][div][b]حسین.آقو.هرگیز.نیمیمیرد.خخخ[/b][/div][div][quote][div][b]lord_sepehr[/b][/div][div]وقتی سوم راهنمایی بودم ، معلم مطالعاتمون خیلی بد اخلاق بودش چون بچه های کلاس خیلی اذیتش می کردند :oops:
یه چاه کوچیک هم اون جلو کلاس بودش ، یه روز که معلم داشت تو کلاس درس می داد و قدم میزد یه فکری زد به سرم اینکه پایه میز رو روی اون چاه قرار بدیم ( به صورت معلق) به بغل دستیم گفتم من میز جلو کلاس میشستم ، به بغل دستیم فکرمو گفتم گفت به چه بهونه ایی برم جلو کلاس بهش گفتم خودکارتو بنداز برو اونم همین کارو کرد رفت جلو کلاس و پایه میز رو خیلی کم آورد به سمت چاه ولی نشد برای همین بار دوم به میز بغلی گفتم و اونا رفتن پایه میز رو رو چاه آوردن ، کارمون تموم شده بود فقط کافی بود بیاد رو میز بشینه چون همیشه این معلم میومد رو میز میشست :roll:
من بچه با انضباط بودم و هیچ وقت از این کارا نمی کردم فقط من تفکر گروه بودم :D خخخخ ، خو بریم سر ماجرا معلم اومد و تا نشست رو میز یک طرف میز رفت پایین نقشه عملی شد ولی معلم مثل بروسلی یه حرکت سریع زد بلند شد کل کلاس رفت رو هوا ، خخخ ، ولی بخیر گذشا می تونست یه اتفاق خطرناک بیفته :icon_3:[/div][/quote]
مونظبط نبوودی بلکه لاشخووور بودی خخخ اینقزر بدم میومد ازینا کو بقیه را می نداختند جولو و خودیشونا می کشدیند عقب :icon_6::icon_6:
یه چنبارم حالی همچین ادماو گیرفتم اساسی خخخ جوری زدمیشون کو تا عومر دارن یاد نیبرن خخخ[/div][/quote]
:lol:
آره دقیقا من اینطوریم :mrgreen:
اگه کارمون لو میرفت هم کسی نمی تونست حال منو بگیره :icon_5:[/div][/quote]
اگه تقلب کنیم حدااقل جان مردم رو به خطر نمیندازیم:icon_6:
وقتی سوم راهنمایی بودم ، معلم مطالعاتمون خیلی بد اخلاق بودش چون بچه های کلاس خیلی اذیتش می کردند
یه چاه کوچیک هم اون جلو کلاس بودش ، یه روز که معلم داشت تو کلاس درس می داد و قدم میزد یه فکری زد به سرم اینکه پایه میز رو روی اون چاه قرار بدیم ( به صورت معلق) به بغل دستیم گفتم من میز جلو کلاس میشستم ، به بغل دستیم فکرمو گفتم گفت به چه بهونه ایی برم جلو کلاس بهش گفتم خودکارتو بنداز برو اونم همین کارو کرد رفت جلو کلاس و پایه میز رو خیلی کم آورد به سمت چاه ولی نشد برای همین بار دوم به میز بغلی گفتم و اونا رفتن پایه میز رو رو چاه آوردن ، کارمون تموم شده بود فقط کافی بود بیاد رو میز بشینه چون همیشه این معلم میومد رو میز میشست
من بچه با انضباط بودم و هیچ وقت از این کارا نمی کردم فقط من تفکر گروه بودم خخخخ ، خو بریم سر ماجرا معلم اومد و تا نشست رو میز یک طرف میز رفت پایین نقشه عملی شد ولی معلم مثل بروسلی یه حرکت سریع زد بلند شد کل کلاس رفت رو هوا ، خخخ ، ولی بخیر گذشا می تونست یه اتفاق خطرناک بیفته
مونظبط نبوودی بلکه لاشخووور بودی خخخ اینقزر بدم میومد ازینا کو بقیه را می نداختند جولو و خودیشونا می کشدیند عقب
یه چنبارم حالی همچین ادماو گیرفتم اساسی خخخ جوری زدمیشون کو تا عومر دارن یاد نیبرن خخخ
آره دقیقا من اینطوریم
اگه کارمون لو میرفت هم کسی نمی تونست حال منو بگیره
اگه * کنیم حدااقل جان مردم رو به خطر نمیندازیم
تقلـب کار بدیست ، ببین حتی اسمشم تو انجمن فیلتر شده
آدم باید خودش تلاش کنه
In the name of god
[quote][div][b]fatem.f77[/b][/div][div][quote][div][b]lord_sepehr[/b][/div][div][quote][div][b]حسین.آقو.هرگیز.نیمیمیرد.خخخ[/b][/div][div][quote][div][b]lord_sepehr[/b][/div][div]وقتی سوم راهنمایی بودم ، معلم مطالعاتمون خیلی بد اخلاق بودش چون بچه های کلاس خیلی اذیتش می کردند :oops:
یه چاه کوچیک هم اون جلو کلاس بودش ، یه روز که معلم داشت تو کلاس درس می داد و قدم میزد یه فکری زد به سرم اینکه پایه میز رو روی اون چاه قرار بدیم ( به صورت معلق) به بغل دستیم گفتم من میز جلو کلاس میشستم ، به بغل دستیم فکرمو گفتم گفت به چه بهونه ایی برم جلو کلاس بهش گفتم خودکارتو بنداز برو اونم همین کارو کرد رفت جلو کلاس و پایه میز رو خیلی کم آورد به سمت چاه ولی نشد برای همین بار دوم به میز بغلی گفتم و اونا رفتن پایه میز رو رو چاه آوردن ، کارمون تموم شده بود فقط کافی بود بیاد رو میز بشینه چون همیشه این معلم میومد رو میز میشست :roll:
من بچه با انضباط بودم و هیچ وقت از این کارا نمی کردم فقط من تفکر گروه بودم :D خخخخ ، خو بریم سر ماجرا معلم اومد و تا نشست رو میز یک طرف میز رفت پایین نقشه عملی شد ولی معلم مثل بروسلی یه حرکت سریع زد بلند شد کل کلاس رفت رو هوا ، خخخ ، ولی بخیر گذشا می تونست یه اتفاق خطرناک بیفته :icon_3:[/div][/quote]
مونظبط نبوودی بلکه لاشخووور بودی خخخ اینقزر بدم میومد ازینا کو بقیه را می نداختند جولو و خودیشونا می کشدیند عقب :icon_6::icon_6:
یه چنبارم حالی همچین ادماو گیرفتم اساسی خخخ جوری زدمیشون کو تا عومر دارن یاد نیبرن خخخ[/div][/quote]
:lol:
آره دقیقا من اینطوریم :mrgreen:
اگه کارمون لو میرفت هم کسی نمی تونست حال منو بگیره :icon_5:[/div][/quote]
اگه تقلب کنیم حدااقل جان مردم رو به خطر نمیندازیم:icon_6:[/div][/quote]
:icon_10:
تقلـب کار بدیست ، ببین حتی اسمشم تو انجمن فیلتر شده :icon_10:
آدم باید خودش تلاش کنه :icon_13:
سال دوم دبیرستان وقتی می خواستیم به بغل دستی مون برسونیم از قبل تکه های چسب نوار رو می چسبوندیم گوشه صندلی و با کلی برگه کوچیک جواب رو توی برگه ها می نوشتیم و با چسب می چسبوندیم کف کفشمون و جوری نگه میداشتیم که دوستمون بخونه...
خیلی هم عالی
دست پسرا رو از پشت بستید شماهااا
هنو اینکه چیزی نیس
ما حتی برگه هم عوض میکنیم...
یعنی انقدر دخترا تنبلن
واقعا ک
نه اینکه پسرا خیلی زرنگن
[quote][div][b]lord_sepehr[/b][/div][div][quote][div][b]fatem.f77[/b][/div][div][quote][div][b]lord_sepehr[/b][/div][div][quote][div][b]fatem.f77[/b][/div][div]سال دوم دبیرستان وقتی می خواستیم به بغل دستی مون برسونیم از قبل تکه های چسب نوار رو می چسبوندیم گوشه صندلی و با کلی برگه کوچیک جواب رو توی برگه ها می نوشتیم و با چسب می چسبوندیم کف کفشمون و جوری نگه میداشتیم که دوستمون بخونه...:icon_4:
خیلی هم عالی[/div][/quote]
:icon_2::icon_2:
دست پسرا رو از پشت بستید شماهااا :icon_3:[/div][/quote]
هنو اینکه چیزی نیس
ما حتی برگه هم عوض میکنیم...:icon_12:[/div][/quote]
یعنی انقدر دخترا تنبلن :?
واقعا ک :oops:[/div][/quote]
نه اینکه پسرا خیلی زرنگن
سال دوم دبیرستان وقتی می خواستیم به بغل دستی مون برسونیم از قبل تکه های چسب نوار رو می چسبوندیم گوشه صندلی و با کلی برگه کوچیک جواب رو توی برگه ها می نوشتیم و با چسب می چسبوندیم کف کفشمون و جوری نگه میداشتیم که دوستمون بخونه...
خیلی هم عالی
دست پسرا رو از پشت بستید شماهااا
هنو اینکه چیزی نیس
ما حتی برگه هم عوض میکنیم...
یعنی انقدر دخترا تنبلن
واقعا ک
نه اینکه پسرا خیلی زرنگن
شرمنده ، من یاد گرفتم با نامحرم زیاد حرف نزنم
In the name of god
[quote][div][b]sara15101380[/b][/div][div][quote][div][b]lord_sepehr[/b][/div][div][quote][div][b]fatem.f77[/b][/div][div][quote][div][b]lord_sepehr[/b][/div][div][quote][div][b]fatem.f77[/b][/div][div]سال دوم دبیرستان وقتی می خواستیم به بغل دستی مون برسونیم از قبل تکه های چسب نوار رو می چسبوندیم گوشه صندلی و با کلی برگه کوچیک جواب رو توی برگه ها می نوشتیم و با چسب می چسبوندیم کف کفشمون و جوری نگه میداشتیم که دوستمون بخونه...:icon_4:
خیلی هم عالی[/div][/quote]
:icon_2::icon_2:
دست پسرا رو از پشت بستید شماهااا :icon_3:[/div][/quote]
هنو اینکه چیزی نیس
ما حتی برگه هم عوض میکنیم...:icon_12:[/div][/quote]
یعنی انقدر دخترا تنبلن :?
واقعا ک :oops:[/div][/quote]
نه اینکه پسرا خیلی زرنگن[/div][/quote]
:icon_2:
شرمنده ، من یاد گرفتم با نامحرم زیاد حرف نزنم :icon_13:
سال دوم دبیرستان وقتی می خواستیم به بغل دستی مون برسونیم از قبل تکه های چسب نوار رو می چسبوندیم گوشه صندلی و با کلی برگه کوچیک جواب رو توی برگه ها می نوشتیم و با چسب می چسبوندیم کف کفشمون و جوری نگه میداشتیم که دوستمون بخونه...
خیلی هم عالی
دست پسرا رو از پشت بستید شماهااا
هنو اینکه چیزی نیس
ما حتی برگه هم عوض میکنیم...
یعنی انقدر دخترا تنبلن
واقعا ک
نه اینکه پسرا خیلی زرنگن
شرمنده ، من یاد گرفتم با نامحرم زیاد حرف نزنم
کاملا مشخصه
[quote][div][b]lord_sepehr[/b][/div][div][quote][div][b]sara15101380[/b][/div][div][quote][div][b]lord_sepehr[/b][/div][div][quote][div][b]fatem.f77[/b][/div][div][quote][div][b]lord_sepehr[/b][/div][div][quote][div][b]fatem.f77[/b][/div][div]سال دوم دبیرستان وقتی می خواستیم به بغل دستی مون برسونیم از قبل تکه های چسب نوار رو می چسبوندیم گوشه صندلی و با کلی برگه کوچیک جواب رو توی برگه ها می نوشتیم و با چسب می چسبوندیم کف کفشمون و جوری نگه میداشتیم که دوستمون بخونه...:icon_4:
خیلی هم عالی[/div][/quote]
:icon_2::icon_2:
دست پسرا رو از پشت بستید شماهااا :icon_3:[/div][/quote]
هنو اینکه چیزی نیس
ما حتی برگه هم عوض میکنیم...:icon_12:[/div][/quote]
یعنی انقدر دخترا تنبلن :?
واقعا ک :oops:[/div][/quote]
نه اینکه پسرا خیلی زرنگن[/div][/quote]
:icon_2:
شرمنده ، من یاد گرفتم با نامحرم زیاد حرف نزنم :icon_13:[/div][/quote]
کاملا مشخصه
سال دوم دبیرستان وقتی می خواستیم به بغل دستی مون برسونیم از قبل تکه های چسب نوار رو می چسبوندیم گوشه صندلی و با کلی برگه کوچیک جواب رو توی برگه ها می نوشتیم و با چسب می چسبوندیم کف کفشمون و جوری نگه میداشتیم که دوستمون بخونه...
خیلی هم عالی
دست پسرا رو از پشت بستید شماهااا
هنو اینکه چیزی نیس
ما حتی برگه هم عوض میکنیم...
یعنی انقدر دخترا تنبلن
واقعا ک
نه اینکه پسرا خیلی زرنگن
شرمنده ، من یاد گرفتم با نامحرم زیاد حرف نزنم
کاملا مشخصه
مشخصه که مشخصه
اینجور بحث ها در انجمن ممنوع هستش اصلا من برای چی باید بیام با دو تا تازه وارد که نمیشناسمشون حرف بزنم ، عجب گیری کردما
In the name of god
[quote][div][b]sara15101380[/b][/div][div][quote][div][b]lord_sepehr[/b][/div][div][quote][div][b]sara15101380[/b][/div][div][quote][div][b]lord_sepehr[/b][/div][div][quote][div][b]fatem.f77[/b][/div][div][quote][div][b]lord_sepehr[/b][/div][div][quote][div][b]fatem.f77[/b][/div][div]سال دوم دبیرستان وقتی می خواستیم به بغل دستی مون برسونیم از قبل تکه های چسب نوار رو می چسبوندیم گوشه صندلی و با کلی برگه کوچیک جواب رو توی برگه ها می نوشتیم و با چسب می چسبوندیم کف کفشمون و جوری نگه میداشتیم که دوستمون بخونه...:icon_4:
خیلی هم عالی[/div][/quote]
:icon_2::icon_2:
دست پسرا رو از پشت بستید شماهااا :icon_3:[/div][/quote]
هنو اینکه چیزی نیس
ما حتی برگه هم عوض میکنیم...:icon_12:[/div][/quote]
یعنی انقدر دخترا تنبلن :?
واقعا ک :oops:[/div][/quote]
نه اینکه پسرا خیلی زرنگن[/div][/quote]
:icon_2:
شرمنده ، من یاد گرفتم با نامحرم زیاد حرف نزنم :icon_13:[/div][/quote]
کاملا مشخصه[/div][/quote]
مشخصه که مشخصه :|
اینجور بحث ها در انجمن ممنوع هستش :geek: اصلا من برای چی باید بیام با دو تا تازه وارد که نمیشناسمشون حرف بزنم ، عجب گیری کردما :icon_10:
انجمن عصرپادشاهان قسمتی از باشگاه بازیکنان عصرپادشاهان است. از این جهت دارای ثبت نام مجزا نمی باشد. هر بازیکنی که عضو عصرپادشاهان است، می تواند با نام کاربری و رمز مرکزی خود در انجمن نیز لاگین نماید.