خخخ خاطره زیاده ... خاطرات خیلی قشنگ تری از خود انجمن دارم ولی چون گفتی بازی یکی از خاطرات و ماجرای خودم رو تو سرور 27 میگم
...
بعد از س25 که رکورد غارت کلاسیک رو زدیم تعدادی از بچه ها س 26 رو شروع کردن ولی من نرفتم باشون منتظر سرور بعد موندم وقتی 27 شروع شد بدون هدف خاصی استارت رو زدم ... روز اول رو پاپ زدم و اکانت رو اوردم بالا اما نمیدونستم کلاسیک جایزه بزرگ اینقدر کنده ... فردا که اومدم رو اکانت دیدم فایده نداره اکانت رو گذاشتم رو حذف ... خب هیچ 3 4 روز گذشت رفتم گفتم لاقل یه اکانت 9 جمعیتی بسازم که از احوالات سرور مطلع بشم دیدم اکانت یکم لول ساختموناش تغییر کرده یه کوچولو نیرو داره و شروع کرده به غارت
پیام دادم کی رو اکانته ؟؟؟
... یکی از بچه ها ( آریا ) ... جواب داد امیر تویی ؟؟؟ ... خلاصه معلوم شد خودش و یکی دیگه از بچه ها به اسم سینا تصمیم گرفتن این سرور رو بازی کنن
دقیقا تایمش افتاده بود بین فرجه های امتحانات خلاصه منم اکی دادم .. خلاصه بی هیچ برنامه خاصی شروع کردیم به بازی ... هفته اول که چیزی ازش نمونده بود ... سرور به شدت کندی بود برای اینکه این عقب افتادن از بقیه رو جبران کنیم قرار گذاشتیم هرچی منابع به دست میاریم بذاریم رو 3 ایکس کمان و اگه باقی موند شمشیر تا هفته دوم مدال 3 غارت رو گرفتیم
... سرور خوبی بود انصافا .....یادم رفت بگم عضو اتحادی به اسم عیاران بودیم به مدیرت محمد کبوتر سفید یا haram110 s21 ( با اکانت suspended )
اما داستان اصلی از اواخر هفته 3 شروع میشه ... خب اطلاع دارید که اون زمان متروکه ای نبود فقط غارت از همسایه به طبع همسایه ها فارم بودن و غارتگرای مفت خور میومدن کنار ما شهر میزدن که یه چی گیرشون بیاد
یه روز اومدم دیدم شمشیرا و منجنیقا نیستن ... پیام دادم چی شده ... انگار چون شهر های یکی از غارتگرا رو زده بودیم اینم تهدید کرده ... بچه های ما هم از پروبازی خوششون نمیاد ... سینا هم تصمیم گرفته بود که من باس اینو بزنم
منم دیدم خب فرجه امتحانات تمام شده رسما امروز فردا هم میرم گفت یه گردخاک میکنیم و میریم دیگه
... اما آریا گفت چرا اینو بزنیم طرف عددی نیس که ... قرار شد ممد رو بزنیم
( تیم ما اهل گارنا نبود محض اظلاع با وایبر زنگ میزدیم هم برا احوال پرسی هم هماهنگی ) ... خلاصه زنگ زدم آریا قرار شدم suspended رو بزنیم موسس اتحاد عیاران همون اتحادی که توش بودیم ... کل کمانا رو فرستادیم برا شهر یکش
... بعد رو بقیه شهراش فیک گذاشیتم
... دیدیم فایده نداره این طور رو کل شهر های بقیه مدیرا هم فیک گذاشتیم
اخ اخ نگو پیاماشون شروع شد ... ما هم یا با مسخره بازی یا با شکلک جواب میدادیم
... خب پیامای خصوصی دادنشون بی نتیجه موند ... ( اینجاش رو یادم نیس خودمون اومدیم بیرون یا انداختمون بیرون
) .. خلاصه از اتحاد که انداختمون بیرون رو کل شهر های بقیع اعضای اتحاد هم فیک کمان گذاشتیم
.... ( باز یادآوری میکنم سرور به شدت کند بود حتی با کمان خیلی طول میکشید تا برسن )
ولی با همون حرکت پیام های بچه های اتحاد هم شروع شد .... که آقا بین شما مدیرا دعوا شده ؟؟؟ ... بیا من ریش گروه میذارم برگردین تورو خدا ... اینا فیکن یا نه .... شما که از ارکان اتحاد بودین شما چرا چیشده ؟؟؟ ... خلاصه ازین قیبل پیاما
یکیشون که از مریدان مخلص درومد رو مخش رو زدیم که جانشین بشیم ( البته اول جانشینی کامل داده بود ولی چون از شیطان درونم میترسیدم گفتم فقط در حد خوندن پیام پلیز
) ... خلاصه این دفعه پیامای گروهیشون شروع شد ازین قبیل
که آقا نترسید اینا همه فیکن ...... محض احتیاط برا مدیرا دف بفرستید ...... اصلا نگران نباشید از اتحاد های دیگه هم کمک گرفیتم
همه اینا خوب بود تا اینکه خود ممد پیام داد که من تازه اومدم و نمیدونم ماجرا چیه الان زنگ زدم به dmc4 گفت که بیرون الان منم احتمال میدم که اکانتشون رو هـک کردن
اینو که گفت منو آریا پشت گوشی داشتیم میموردیم گفتم این به کی زنگ زده آخه
... از قضا انگار این و سینا شماره رد و بدل کرده بودن
خلاصه ما سرگرم جواب دادن و اینجور چیزا بودیم تا سجاد سناتور از مدیرای اتحاد آذربایجان پیام داد که شماره داده بود و درخاست کرده بود باش تماس بگیریم ...
خلاصه زنگ زدم که اقا امیرحسین Dmc4 منم ... گفت هدفتون چیه گفتم فان از قضا فردا پس فردا هم باس برم شهر دیگه چون امتحاناتم شروع میشه ... خرج زیادی هم رو اکانت نشده 30 تومن فقط .. فروش هم نرفت انگار ... یکی از بچه ها گفت میخواد یکی رو بزنه ما تشخیص دادیم اینور رو بزنیم بیشتر کیف میده همین
خلاصه شماره ممد رو داد یکم صحبت کردم دیدم بچه خوبیه داشت ارشد میخوند ... خلاصه رفیق شدیم گفت بک بده از اتحادای دیگه هم دف گرفتم ( خود سجاد گفته بود دف فرستاده) ولی گفتم شرمنده من بک نمیدم خود دانی ... کمانا هم رد شدن از شهر یکش به همراه مقدار زیادی منابع و متخصص ... ما هم اون روز حال خودمون رو کردیم گفتیم حالا چیکار کنیم .... که با توجه به کدی که از ما منتشر شد و نیروهامون که کمان بودن قابل توجه بودن همون موقع مشتری پیدا شد و اکانت رو 100 خرید
این مطلب در 1395/09/02 20:28:17 نوشته شده است و در 1395/09/02 20:33:16 ویرایش شده است .
امیرحسینم
فقط خواهشا رعایت کنین بعضی مباحث جا و مکان خودشون رو دارن
خخخ خاطره زیاده ... خاطرات خیلی قشنگ تری از خود انجمن دارم ولی چون گفتی بازی یکی از خاطرات و ماجرای خودم رو تو سرور 27 میگم:D
...
بعد از س25 که رکورد غارت کلاسیک رو زدیم تعدادی از بچه ها س 26 رو شروع کردن ولی من نرفتم باشون منتظر سرور بعد موندم وقتی 27 شروع شد بدون هدف خاصی استارت رو زدم ... روز اول رو پاپ زدم و اکانت رو اوردم بالا اما نمیدونستم کلاسیک جایزه بزرگ اینقدر کنده ... فردا که اومدم رو اکانت دیدم فایده نداره اکانت رو گذاشتم رو حذف ... خب هیچ 3 4 روز گذشت رفتم گفتم لاقل یه اکانت 9 جمعیتی بسازم که از احوالات سرور مطلع بشم دیدم اکانت یکم لول ساختموناش تغییر کرده یه کوچولو نیرو داره و شروع کرده به غارت :icon_2:
پیام دادم کی رو اکانته ؟؟؟ :shock: ... یکی از بچه ها ( آریا ) ... جواب داد امیر تویی ؟؟؟ ... خلاصه معلوم شد خودش و یکی دیگه از بچه ها به اسم سینا تصمیم گرفتن این سرور رو بازی کنن
دقیقا تایمش افتاده بود بین فرجه های امتحانات خلاصه منم اکی دادم .. خلاصه بی هیچ برنامه خاصی شروع کردیم به بازی ... هفته اول که چیزی ازش نمونده بود ... سرور به شدت کندی بود برای اینکه این عقب افتادن از بقیه رو جبران کنیم قرار گذاشتیم هرچی منابع به دست میاریم بذاریم رو 3 ایکس کمان و اگه باقی موند شمشیر تا هفته دوم مدال 3 غارت رو گرفتیم :D ... سرور خوبی بود انصافا .....یادم رفت بگم عضو اتحادی به اسم عیاران بودیم به مدیرت محمد کبوتر سفید یا haram110 s21 ( با اکانت suspended )
اما داستان اصلی از اواخر هفته 3 شروع میشه ... خب اطلاع دارید که اون زمان متروکه ای نبود فقط غارت از همسایه به طبع همسایه ها فارم بودن و غارتگرای مفت خور میومدن کنار ما شهر میزدن که یه چی گیرشون بیاد :lol:
یه روز اومدم دیدم شمشیرا و منجنیقا نیستن ... پیام دادم چی شده ... انگار چون شهر های یکی از غارتگرا رو زده بودیم اینم تهدید کرده ... بچه های ما هم از پروبازی خوششون نمیاد ... سینا هم تصمیم گرفته بود که من باس اینو بزنم :D
منم دیدم خب فرجه امتحانات تمام شده رسما امروز فردا هم میرم گفت یه گردخاک میکنیم و میریم دیگه :mrgreen: ... اما آریا گفت چرا اینو بزنیم طرف عددی نیس که ... قرار شد ممد رو بزنیم :icon_4:
( تیم ما اهل گارنا نبود محض اظلاع با وایبر زنگ میزدیم هم برا احوال پرسی هم هماهنگی ) ... خلاصه زنگ زدم آریا قرار شدم suspended رو بزنیم موسس اتحاد عیاران همون اتحادی که توش بودیم ... کل کمانا رو فرستادیم برا شهر یکش :icon_9: ... بعد رو بقیه شهراش فیک گذاشیتم :D ... دیدیم فایده نداره این طور رو کل شهر های بقیه مدیرا هم فیک گذاشتیم :twisted:
اخ اخ نگو پیاماشون شروع شد ... ما هم یا با مسخره بازی یا با شکلک جواب میدادیم :lol: ... خب پیامای خصوصی دادنشون بی نتیجه موند ... ( اینجاش رو یادم نیس خودمون اومدیم بیرون یا انداختمون بیرون :lol: ) .. خلاصه از اتحاد که انداختمون بیرون رو کل شهر های بقیع اعضای اتحاد هم فیک کمان گذاشتیم :P.... ( باز یادآوری میکنم سرور به شدت کند بود حتی با کمان خیلی طول میکشید تا برسن )
ولی با همون حرکت پیام های بچه های اتحاد هم شروع شد .... که آقا بین شما مدیرا دعوا شده ؟؟؟ ... بیا من ریش گروه میذارم برگردین تورو خدا ... اینا فیکن یا نه .... شما که از ارکان اتحاد بودین شما چرا چیشده ؟؟؟ ... خلاصه ازین قیبل پیاما :mrgreen:
یکیشون که از مریدان مخلص درومد رو مخش رو زدیم که جانشین بشیم ( البته اول جانشینی کامل داده بود ولی چون از شیطان درونم میترسیدم گفتم فقط در حد خوندن پیام پلیز :roll: ) ... خلاصه این دفعه پیامای گروهیشون شروع شد ازین قبیل
که آقا نترسید اینا همه فیکن ...... محض احتیاط برا مدیرا دف بفرستید ...... اصلا نگران نباشید از اتحاد های دیگه هم کمک گرفیتم :D
همه اینا خوب بود تا اینکه خود ممد پیام داد که من تازه اومدم و نمیدونم ماجرا چیه الان زنگ زدم به dmc4 گفت که بیرون الان منم احتمال میدم که اکانتشون رو هـک کردن :icon_2:
اینو که گفت منو آریا پشت گوشی داشتیم میموردیم گفتم این به کی زنگ زده آخه :lol: ... از قضا انگار این و سینا شماره رد و بدل کرده بودن:lol:
خلاصه ما سرگرم جواب دادن و اینجور چیزا بودیم تا سجاد سناتور از مدیرای اتحاد آذربایجان پیام داد که شماره داده بود و درخاست کرده بود باش تماس بگیریم ...
خلاصه زنگ زدم که اقا امیرحسین Dmc4 منم ... گفت هدفتون چیه گفتم فان از قضا فردا پس فردا هم باس برم شهر دیگه چون امتحاناتم شروع میشه ... خرج زیادی هم رو اکانت نشده 30 تومن فقط .. فروش هم نرفت انگار ... یکی از بچه ها گفت میخواد یکی رو بزنه ما تشخیص دادیم اینور رو بزنیم بیشتر کیف میده همین :mrgreen:
خلاصه شماره ممد رو داد یکم صحبت کردم دیدم بچه خوبیه داشت ارشد میخوند ... خلاصه رفیق شدیم گفت بک بده از اتحادای دیگه هم دف گرفتم ( خود سجاد گفته بود دف فرستاده) ولی گفتم شرمنده من بک نمیدم خود دانی ... کمانا هم رد شدن از شهر یکش به همراه مقدار زیادی منابع و متخصص ... ما هم اون روز حال خودمون رو کردیم گفتیم حالا چیکار کنیم .... که با توجه به کدی که از ما منتشر شد و نیروهامون که کمان بودن قابل توجه بودن همون موقع مشتری پیدا شد و اکانت رو 100 خرید :icon_1: