جستجو:

 

نویسنده پیغام
‏1395/09/02 21:41:30
یه خوش صدا ( ترجیحا خود امیر حسین ) کل داستان رو وویس بده بفرسته پی وی تلگرامم
شیرینیشم محفوظه
اگرراست باشدکه هرکس ستاره ای درآسمان دارد!
ستاره ی من باید دور،تاریک وبی معنی باشد
اصلا شاید من ستاره ای ندارم.
هدایت
افرادی که از این نوشته تشکر کرده اند

، ،

‏1395/09/03 00:29:24
mopm
خاطره ماله خودم نیستش توی توضیحات یکی از پلیر های خوب بازی خوندمش فک کنم ماله سرور8یا9 بودش خیلی غمگین به همین خاطر هیچموقع یادم نمیره البته ببخشید که به جزییات ماجرا واقف نیستم
میگفتش که یک پسر تقریبا کم سن سالی همسایش بود و مدام غارتش میکرد .یک بار نصفه شب از اون اکانت بهش پیام میاد که من بابای فلانی هستم و پسر من سرطان(یا مریضی لاعلاج مشابه ،دقیقا یادم نیست)داره و تا یکی دو ماه زندست لطفا اذیتش نکن
اونشب اون دوست ما با کمک بابای پسره نیرو سازی میکنه و واسش چند تا شهر خالی ازنیرو وپر از منابع میزاره که صبح میاد غارتش میکنه
تا یک مدت به همین ترتیب ادامه پیدا میکنه و اون طرف واسه پسره شهر پر از منابع میزاره و اون غارتش میکنه.بعد از یک مدت دیگه حمله ای دریافت نمیکنه و بعد چند روز خبر فوت پسر بچه رو از پدرش دریافت میکنه...خب بقییش رو هم خودتون باید بدونید
سرافراز سربلند باشین(همیشه دلم میخواست اخر یه متنی اینو بنویسم )

این خاطره ساختگیه من اس 16 اولین بار دیدم
1>0000000000000000..........
وقتی رسید ،
گفت؛ یا همه یا هیچ کس!!!!!
افرادی که از این نوشته تشکر کرده اند

،

‏1395/09/03 01:03:24
dmc4s
نمیدونستم اینقدر طولانی میشه داستانا روم تاثیر گذاشته

منم نوشتم فکر نمیکردم انقدر زیاد بشه یهو فرستادم دیدم شت چقدر زیاد شد
######
افرادی که از این نوشته تشکر کرده اند

، ، ،

‏1395/09/03 21:12:09
آخر سرور 12 یه بنده خدایی گفت اگه از یه شهرم بتونین رد بشینو نیروهاشو صفر کنین 500 میدم من از 2 تاش رد شدم ...
1>0000000000000000..........
وقتی رسید ،
گفت؛ یا همه یا هیچ کس!!!!!
افرادی که از این نوشته تشکر کرده اند

، ، ، ،

‏1395/09/03 21:12:09
آخر سرور 12 یه بنده خدایی گفت اگه از یه شهرم بتونین رد بشینو نیروهاشو صفر کنین 500 میدم من از 2 تاش رد شدم ...
1>0000000000000000..........
وقتی رسید ،
گفت؛ یا همه یا هیچ کس!!!!!
افرادی که از این نوشته تشکر کرده اند

‏1395/09/04 04:53:51
مهدی-098
dmc4s
نمیدونستم اینقدر طولانی میشه داستانا روم تاثیر گذاشته

منم نوشتم فکر نمیکردم انقدر زیاد بشه یهو فرستادم دیدم شت چقدر زیاد شد

آپدیت شدم !!
تو ورژن جدیدم ، خیلی ها تو زندگیم نیستن !!!
افرادی که از این نوشته تشکر کرده اند

‏1395/09/04 04:54:21
salm bakhtiari
آخر سرور 12 یه بنده خدایی گفت اگه از یه شهرم بتونین رد بشینو نیروهاشو صفر کنین 500 میدم من از 2 تاش رد شدم ...


عالی ، کل کل های بازی خیلی خوبه
این مطلب در ‏1395/09/04 04:54:21 نوشته شده است و در ‏1395/09/04 04:56:04 ویرایش شده است .
آپدیت شدم !!
تو ورژن جدیدم ، خیلی ها تو زندگیم نیستن !!!
افرادی که از این نوشته تشکر کرده اند

‏1395/09/04 11:51:58
سالار امیر
یه خوش صدا ( ترجیحا خود امیر حسین ) کل داستان رو وویس بده بفرسته پی وی تلگرامم
شیرینیشم محفوظه

من ویس بدم؟
هعی،یه افرادی هستن بی جنبه
دیگه به دوست هم نمیشه اعتماد کرد
افرادی که از این نوشته تشکر کرده اند

‏1395/09/04 11:57:47
sama123
غول قرمز
dmc4s
خخخ خاطره زیاده ... خاطرات خیلی قشنگ تری از خود انجمن دارم ولی چون گفتی بازی یکی از خاطرات و ماجرای خودم رو تو سرور 27 میگم

...
بعد از س25 که رکورد غارت کلاسیک رو زدیم تعدادی از بچه ها س 26 رو شروع کردن ولی من نرفتم باشون منتظر سرور بعد موندم وقتی 27 شروع شد بدون هدف خاصی استارت رو زدم ... روز اول رو پاپ زدم و اکانت رو اوردم بالا اما نمیدونستم کلاسیک جایزه بزرگ اینقدر کنده ... فردا که اومدم رو اکانت دیدم فایده نداره اکانت رو گذاشتم رو حذف ... خب هیچ 3 4 روز گذشت رفتم گفتم لاقل یه اکانت 9 جمعیتی بسازم که از احوالات سرور مطلع بشم دیدم اکانت یکم لول ساختموناش تغییر کرده یه کوچولو نیرو داره و شروع کرده به غارت
پیام دادم کی رو اکانته ؟؟؟ ... یکی از بچه ها ( آریا ) ... جواب داد امیر تویی ؟؟؟ ... خلاصه معلوم شد خودش و یکی دیگه از بچه ها به اسم سینا تصمیم گرفتن این سرور رو بازی کنن

دقیقا تایمش افتاده بود بین فرجه های امتحانات خلاصه منم اکی دادم .. خلاصه بی هیچ برنامه خاصی شروع کردیم به بازی ... هفته اول که چیزی ازش نمونده بود ... سرور به شدت کندی بود برای اینکه این عقب افتادن از بقیه رو جبران کنیم قرار گذاشتیم هرچی منابع به دست میاریم بذاریم رو 3 ایکس کمان و اگه باقی موند شمشیر تا هفته دوم مدال 3 غارت رو گرفتیم ... سرور خوبی بود انصافا .....یادم رفت بگم عضو اتحادی به اسم عیاران بودیم به مدیرت محمد کبوتر سفید یا haram110 s21 ( با اکانت suspended )

اما داستان اصلی از اواخر هفته 3 شروع میشه ... خب اطلاع دارید که اون زمان متروکه ای نبود فقط غارت از همسایه به طبع همسایه ها فارم بودن و غارتگرای مفت خور میومدن کنار ما شهر میزدن که یه چی گیرشون بیاد
یه روز اومدم دیدم شمشیرا و منجنیقا نیستن ... پیام دادم چی شده ... انگار چون شهر های یکی از غارتگرا رو زده بودیم اینم تهدید کرده ... بچه های ما هم از پروبازی خوششون نمیاد ... سینا هم تصمیم گرفته بود که من باس اینو بزنم

منم دیدم خب فرجه امتحانات تمام شده رسما امروز فردا هم میرم گفت یه گردخاک میکنیم و میریم دیگه ... اما آریا گفت چرا اینو بزنیم طرف عددی نیس که ... قرار شد ممد رو بزنیم

( تیم ما اهل گارنا نبود محض اظلاع با وایبر زنگ میزدیم هم برا احوال پرسی هم هماهنگی ) ... خلاصه زنگ زدم آریا قرار شدم suspended رو بزنیم موسس اتحاد عیاران همون اتحادی که توش بودیم ... کل کمانا رو فرستادیم برا شهر یکش ... بعد رو بقیه شهراش فیک گذاشیتم ... دیدیم فایده نداره این طور رو کل شهر های بقیه مدیرا هم فیک گذاشتیم

اخ اخ نگو پیاماشون شروع شد ... ما هم یا با مسخره بازی یا با شکلک جواب میدادیم ... خب پیامای خصوصی دادنشون بی نتیجه موند ... ( اینجاش رو یادم نیس خودمون اومدیم بیرون یا انداختمون بیرون ) .. خلاصه از اتحاد که انداختمون بیرون رو کل شهر های بقیع اعضای اتحاد هم فیک کمان گذاشتیم .... ( باز یادآوری میکنم سرور به شدت کند بود حتی با کمان خیلی طول میکشید تا برسن )

ولی با همون حرکت پیام های بچه های اتحاد هم شروع شد .... که آقا بین شما مدیرا دعوا شده ؟؟؟ ... بیا من ریش گروه میذارم برگردین تورو خدا ... اینا فیکن یا نه .... شما که از ارکان اتحاد بودین شما چرا چیشده ؟؟؟ ... خلاصه ازین قیبل پیاما

یکیشون که از مریدان مخلص درومد رو مخش رو زدیم که جانشین بشیم ( البته اول جانشینی کامل داده بود ولی چون از شیطان درونم میترسیدم گفتم فقط در حد خوندن پیام پلیز ) ... خلاصه این دفعه پیامای گروهیشون شروع شد ازین قبیل
که آقا نترسید اینا همه فیکن ...... محض احتیاط برا مدیرا دف بفرستید ...... اصلا نگران نباشید از اتحاد های دیگه هم کمک گرفیتم

همه اینا خوب بود تا اینکه خود ممد پیام داد که من تازه اومدم و نمیدونم ماجرا چیه الان زنگ زدم به dmc4 گفت که بیرون الان منم احتمال میدم که اکانتشون رو هـک کردن

اینو که گفت منو آریا پشت گوشی داشتیم میموردیم گفتم این به کی زنگ زده آخه ... از قضا انگار این و سینا شماره رد و بدل کرده بودن
خلاصه ما سرگرم جواب دادن و اینجور چیزا بودیم تا سجاد سناتور از مدیرای اتحاد آذربایجان پیام داد که شماره داده بود و درخاست کرده بود باش تماس بگیریم ...
خلاصه زنگ زدم که اقا امیرحسین Dmc4 منم ... گفت هدفتون چیه گفتم فان از قضا فردا پس فردا هم باس برم شهر دیگه چون امتحاناتم شروع میشه ... خرج زیادی هم رو اکانت نشده 30 تومن فقط .. فروش هم نرفت انگار ... یکی از بچه ها گفت میخواد یکی رو بزنه ما تشخیص دادیم اینور رو بزنیم بیشتر کیف میده همین

خلاصه شماره ممد رو داد یکم صحبت کردم دیدم بچه خوبیه داشت ارشد میخوند ... خلاصه رفیق شدیم گفت بک بده از اتحادای دیگه هم دف گرفتم ( خود سجاد گفته بود دف فرستاده) ولی گفتم شرمنده من بک نمیدم خود دانی ... کمانا هم رد شدن از شهر یکش به همراه مقدار زیادی منابع و متخصص ... ما هم اون روز حال خودمون رو کردیم گفتیم حالا چیکار کنیم .... که با توجه به کدی که از ما منتشر شد و نیروهامون که کمان بودن قابل توجه بودن همون موقع مشتری پیدا شد و اکانت رو 100 خرید

مهدی تو هم بیا اینو یه بار دیه خلاصش کن

من خاطره ندارم. فقط اینکه دو سرور اتحاد سرداران کوروش رو زدیم. سرور بعدی همشون ریختن سرم. البته 7 نفری سرکرده هم هومن کنیک. زدن 5 تا از شهرامو داغون کردن. حالا یکی که بغل شهرمم بود براش حسابی هم کمک کرده بودمو کلی براش متروگه و دفاع داده بودم اونم حمله میزد.

کلا با هومن کینگ مشکل داری
من پلیرش بودم قبل مدرسه ها.
یهش توهین نکن
ممنون
هعی،یه افرادی هستن بی جنبه
دیگه به دوست هم نمیشه اعتماد کرد
افرادی که از این نوشته تشکر کرده اند

‏1395/09/04 18:22:09
قشنگترین خاطره که تو دنیای مجازی داشتم مربوط به عصر پادشاهان بود و تنها دلیل اینکه هر از چند گاهی میام یه سرور بازی می کنم همین حالت نوستالژیک بازی هستش
من از سرور s30 بازی عصر پادشاهان شروع کردم و توی همون سرور بهترین دوست مجازیم که تا الانم دوستیم پیدا کردم
بعد از اون خاطره جالب مربوط میشه به سرور w4 که بعد از چند تا سرور 10 تا دوست پیدا کرده بودم و البته واقعا دوست بودیم خیانت و دروغ بینمون معنی نداشت خلاصه اون سرور اتحاد زدیم " گرگ های هاریکا " یه متروکه 1125 تائی بود نزدیکم با دو تا آبادی گندم ، وقتی دیدمش گفتم این باید بگیرم
یادم میاد روز صلح نزدیک بود فکر کنم به مناسبت تاسوعا ،عاشورا بود برنامه ریزیم کردم درست قبل از شروع ساعت صلح محاصره زدم که دیگه کسی نتونه محاصرم بشکونه اینجوری هم رکورد متروکه را برای همیشه گرفتم هم کسی نمی تونست کاری بکنه یعنی روز صلح خیلی کمکم کرد ،
یکی پیام داد محاصرم بشکونم بهم سکه میده می گفت اون متروکه را می خواد که قبول نکردم...! تهدید کرد !!! جوابش ندادم
گذشت تا بعد از روز صلح دیدم حمله شروع شد ، بچه های اتحاد همه در جریان بودن چون من پیامهاش برای اتحاد کپی میکردم ، واقعا اون سرور من یه بار گریم گرفت بخاطر دوستام ... واقعا بچه های بینظیری بودن یعنی اکانتهای خودشون زیر حمله بود با این حال نیروهاشون میفرستادن تو شهر من که اتحادمون کم نیاره ... ناخودآگاه یاد جنگ چالدوران افتاده بودم سه تا از بچه های اتحادمون تبریزی بودن واقعا آذری ها آدمهای بینظیری هستن ، یعنی وقتی پیمان دوستی میبندن تا آخرین توانشون مایه میذارن ، بقیه هم از حرکت اینها روحیه شون رفته بود بالا ، اون طرف هم نمیدونم چقدر پول داشت هی اکانت می خرید میزد به شهر من ، نیروهاش دیوار میشد ، دوباره می رفت اکانت می خرید .... دیوونه شده بود
اتحاد گرگ های هاریکا و اکانت ملکه گلها رتبه اول دفاع که بود هیچ دیگه همچین رقمی تو سرور عصر پاشاهان نیومد ، توی جدول گرگ های هاریکا بااتحاد دوم الان دقیقا یادم نیست ولی اختلاف وحشناک بود ،فاصله بین نفر اول و دوم همه تعجب کرده بودن
واقعا اونجا معنی اتحاد و دوستی کاملا مشهود بود ... حیف که روند بازی توی عصر پادشاهان تغییر کرده و دیگه نمیشه یه همچین اتحادی با یه همچین دوستیهائی پیدا کرد ....
سرمایه هرکسی به اندازه حرفهایی است که برای نگفتن دارد ...!
.
.
قلبم مرا به تو باز خواهد گرداند ..
افرادی که از این نوشته تشکر کرده اند

، ،

ارسال پاسخ برای [ بهترین خاطره ی شما تو سرورهایی که بازی کردید چی بوده ؟ ]

لطفا صبر نمایید ... عملیات با موفقیت انجام شد.

انجمن رسمی بازی آنلاین عصرپادشاهان | تمامی حقوق برای استودیو بازی سازی توسعه سامان محفوظ است

منوی کاربری
.:: ::.
مشاهده کلیه نوشته ها مشاهده کلیه پاسخ ها

پیغام

بستن