شروع موگولیم
قسمت اول: «خانواده ما»
دوران کودکی ام توی اون دهکده زیبایی که در دامنه ی کوه سرسبزی قرار داشت و نزدیکش دریاچه ای با آب های زلال بود،
به سرعت سپری شد...
17-18 ساله بودم.. دوران طلایی برای هر نوجوان و جوانی... اونموقع ها 6 صبح همه بیدار می شدیم و یه صبحانه مفصل
می خوردیم. بعد از صبحانه هرکس می رفت سر کار خودش تا ظهر و وقت ناهار..
رول رو خوب شروع کردی . اینجاش خیلی خوب بود.
اگه رول جدی هست خیلی از نویسنده ها میگن که با دیالوگ شروع نکنید و با فضاسازی شروع کنید و چون رول شما ظنز نبود با فضاسازی شروع کردی و خواننده داستان رو مشتاق تر میکنی . البته این قالب انجمن یه جوریه برای رول نویسی خیلی مناسب نیست.اگه قالبش تاریک بود خوب جلوه میکرد
ادامه نقد :
هر ظهر که برای ناهار برمیگشتیم، آرمان و آرش رو میدیدم که از کوهستان برمیگردند..
کارشون جمع آوری گیاهان خوراکی و دارویی بود، گهگاهی هم شکار میکردند اما خب بیشتر برای تمرین های رزمی میرفتند..
آنها زودتر از ما تمرین های رزمی رو شروع کرده بودند..
علی جان توی سایت رول نویسیی که فعالیت داشتم اوایلش مثل تو بودم ولی بعدش با نقد پستام بهتر شدم.حالا مشکل چیه؟!
توی پایان هر جمله که جمله به پایان میرسه ما باید از علائم نگارشی درست استفاده کنیم و به نظرم به جای ... و.. بهتره با نقطه تمومش کنید تا زیبایی بهتری داشته باشه و دستورات زبانی رو درست اجرا کرده باشیم.
+
فکر نکنید یه رول خوب یه رول پرمحتواعه.درسته که باید محتوای داستان خوب و نرم باشه ولی ظاهر پست هم بی تاثیر نیست.
خودم سعی میکنم که ظاهر پستم رو زیبا تر کنم.یعنی هرجایی که لازم بود دو تا اینتر بزنم تا فاصله بیشتر بشه یا اینکه بعضی موقع ها نوشته هارو کج میکنم مثل دیالوگ های حساس که موضوعی متفاوت تر دارن.
مشکل ظاهریی که خیلی تو رولت دیده میشه اینه که کلمات رو خیلی هاشونو با فونت درشت مینویسی.درسته باید کلمات حساس رو تغییر ظاهر بدی ولی نه در این حد!
بزار برات بگم من خودم کجاها بیشتر با فونت درشت مینویسم:
آرش مثل همیشه، وقتی آفتاب داشت غروب میکرد از بالای تپه های سرسبز و زیبای دهکده که مملو از درختان و میوه های خوش مزه بود به پایین می آمد تا در خانه های ساده ولی دلنشین خستگیی در کند.
همان موقع اردوگاه گینگیز:
سربازان یا بهتر بگوییم اقوام وحشی گینگیز پر جنبوجوش در آماده سازی سلاح های سنگین خود بودند و با هوس وحشیانه ای منتظر غروب آفتاب سلاح های خود را تیز میکردند!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
البته این تیکه ای که نوشتم مربوط به دسته رول های ترسناک و جدی هست(مخلوط) و اگه میخواستم طنز بنویسم نحوه ی نگارش فرق میکرد که انشاالله بعد از امتحانات یه مدرسه ی رول نویسی براتون میزنم که پر سوژه باشه
باکس من وقتم کمه تیکه تیکه رول هارو نقد میکنم پس منتظر آپدیت این پست باشید.هروقت آپدیتش کردم میارم بالا تاپیکو.
آپــــــــــــــــــــــــــدیـــــــــــــــــــــــــت شد!
اول یه نکته ی طلایی که خیلی بهتون کمک می کنرو میگم:
عزیزان نویسنده وقتی یه رول از یه نویسنده یا یه داستان رو میخونن ، فقط به چشم یک خواننده به داستان نگاه نکنن،به چشم یک تحلیل گر نگاه کنن.
خودشون رول رو نقد کنن و نقاط قوت و ضعف رو تشخیش بدن.
و بعدش یه نکته ی رو علی بهم گفتش توی خصوصی که این بود:
من نمی تونم جدی یا ترسناک بنویسم و می ره به سمت عاشقانه و طنز.
علی هرکسی استعداد خودشو داره و حتما نباید بتونی به هر سبکی رول بنویسی.
من خودم کتاب خاصی رو برای تقویت داستان نویسی و رول نویسی پیشنهاد نمی کنم جز کتاب های نویسنده گان زیر:
دارن شان
استیو لوئیس (فک کنم اسمش این بود ممد اگه اسمش یادته بگو)
جی.کی.رولینگ
امیلی رودا
اینا موضوعات جالبی رو مینویسن و تماما هم تخیلی هست.بین اینا من کتاب خانم رولینگ و آقای دارن شان رو بیشتر دوست دارم و میگم که سطح بالا تری دارن.
راستی وقتی میخوایید تاپیک رول نویسی بزنی اسمش رو داستان یا داستانک نزارید و بهتره اسم سوژه رو روی تاپیک بزنید.البته توی این انجمن همین داستانک بهتره من برای جاهایی گفتم که ایفای نقش دارن و تخصصی رول مینویسن.
بچه ها وقت کمه و رول هم زیاد ما هم تو امتحاناتیم یه سری نکات رو میگم بعدش نقد رو ادامه میدم.
تا آپدیت بعدی بای
این مطلب در 1393/02/01 18:31:10 نوشته شده است و در 1393/02/03 15:39:33 ویرایش شده است .
رضا نقل قول نکن
شروع موگولیم :D
[b]قسمت اول: «خانواده ما»
دوران کودکی ام توی اون دهکده زیبایی که در دامنه ی کوه سرسبزی قرار داشت و نزدیکش دریاچه ای با آب های زلال بود،
به سرعت سپری شد...
17-18 ساله بودم.. دوران طلایی برای هر نوجوان و جوانی... اونموقع ها 6 صبح همه بیدار می شدیم و یه صبحانه مفصل
می خوردیم. بعد از صبحانه هرکس می رفت سر کار خودش تا ظهر و وقت ناهار..[/b]
رول رو خوب شروع کردی . اینجاش خیلی خوب بود.
اگه رول جدی هست خیلی از نویسنده ها میگن که با دیالوگ شروع نکنید و با فضاسازی شروع کنید و چون رول شما ظنز نبود با فضاسازی شروع کردی و خواننده داستان رو مشتاق تر میکنی . البته این قالب انجمن یه جوریه برای رول نویسی خیلی مناسب نیست.اگه قالبش تاریک بود خوب جلوه میکرد:D
ادامه نقد :
[b]هر ظهر که برای ناهار برمیگشتیم، آرمان و آرش رو میدیدم که از کوهستان برمیگردند..
کارشون جمع آوری گیاهان خوراکی و دارویی بود، گهگاهی هم شکار میکردند اما خب بیشتر برای تمرین های رزمی میرفتند..
آنها زودتر از ما تمرین های رزمی رو شروع کرده بودند..[/b]
علی جان توی سایت رول نویسیی که فعالیت داشتم اوایلش مثل تو بودم ولی بعدش با نقد پستام بهتر شدم.حالا مشکل چیه؟!
توی پایان هر جمله که جمله به پایان میرسه ما باید از علائم نگارشی درست استفاده کنیم و به نظرم به جای ... و.. بهتره با نقطه تمومش کنید تا زیبایی بهتری داشته باشه و دستورات زبانی رو درست اجرا کرده باشیم.
+
فکر نکنید یه رول خوب یه رول پرمحتواعه.درسته که باید محتوای داستان خوب و نرم باشه ولی ظاهر پست هم بی تاثیر نیست.
خودم سعی میکنم که ظاهر پستم رو زیبا تر کنم.یعنی هرجایی که لازم بود دو تا اینتر بزنم تا فاصله بیشتر بشه یا اینکه بعضی موقع ها نوشته هارو کج میکنم مثل دیالوگ های حساس که موضوعی متفاوت تر دارن.
مشکل ظاهریی که خیلی تو رولت دیده میشه اینه که کلمات رو خیلی هاشونو با فونت درشت مینویسی.درسته باید کلمات حساس رو تغییر ظاهر بدی ولی نه در این حد!
بزار برات بگم من خودم کجاها بیشتر با فونت درشت مینویسم:
آرش مثل همیشه، وقتی آفتاب داشت غروب میکرد از بالای تپه های سرسبز و زیبای دهکده که مملو از درختان و میوه های خوش مزه بود به پایین می آمد تا در خانه های ساده ولی دلنشین خستگیی در کند.
[b]همان موقع اردوگاه گینگیز:[/b]
سربازان یا بهتر بگوییم اقوام وحشی گینگیز پر جنبوجوش در آماده سازی سلاح های سنگین خود بودند و با هوس وحشیانه ای منتظر غروب آفتاب سلاح های خود را تیز میکردند!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
البته این تیکه ای که نوشتم مربوط به دسته رول های ترسناک و جدی هست(مخلوط) و اگه میخواستم طنز بنویسم نحوه ی نگارش فرق میکرد که انشاالله بعد از امتحانات یه مدرسه ی رول نویسی براتون میزنم که پر سوژه باشه :mrgreen:
باکس من وقتم کمه تیکه تیکه رول هارو نقد میکنم پس منتظر آپدیت این پست باشید.هروقت آپدیتش کردم میارم بالا تاپیکو.
[b]آپــــــــــــــــــــــــــدیـــــــــــــــــــــــــت شد![/b]
اول یه نکته ی طلایی که خیلی بهتون کمک می کنرو میگم:
عزیزان نویسنده وقتی یه رول از یه نویسنده یا یه داستان رو میخونن ، فقط به چشم یک خواننده به داستان نگاه نکنن،به چشم یک تحلیل گر نگاه کنن.
خودشون رول رو نقد کنن و نقاط قوت و ضعف رو تشخیش بدن.
و بعدش یه نکته ی رو علی بهم گفتش توی خصوصی که این بود:
من نمی تونم جدی یا ترسناک بنویسم و می ره به سمت عاشقانه و طنز.
علی هرکسی استعداد خودشو داره و حتما نباید بتونی به هر سبکی رول بنویسی.
من خودم کتاب خاصی رو برای تقویت داستان نویسی و رول نویسی پیشنهاد نمی کنم جز کتاب های نویسنده گان زیر:
دارن شان
استیو لوئیس (فک کنم اسمش این بود ممد اگه اسمش یادته بگو)
جی.کی.رولینگ
امیلی رودا
اینا موضوعات جالبی رو مینویسن و تماما هم تخیلی هست.بین اینا من کتاب خانم رولینگ و آقای دارن شان رو بیشتر دوست دارم و میگم که سطح بالا تری دارن.
راستی وقتی میخوایید تاپیک رول نویسی بزنی اسمش رو داستان یا داستانک نزارید و بهتره اسم سوژه رو روی تاپیک بزنید.البته توی این انجمن همین داستانک بهتره من برای جاهایی گفتم که ایفای نقش دارن و تخصصی رول مینویسن.
بچه ها وقت کمه و رول هم زیاد ما هم تو امتحاناتیم یه سری نکات رو میگم بعدش نقد رو ادامه میدم.
تا آپدیت بعدی بای :mrgreen: