تازه یکم اوضاع خوب شده بود
شیش ماهی میگذشت که از جنگ خون روزی دور بودیم
ژنرال عالمی به عنوان فرمانده گارد سلطنتی انتخاب شد
سارگن هم که دست چپ من بود و مشاور شهر سازی بود
تازه از غرب اومده بودولی...
مردم از کشاورزی نیاز های خودشون را تامین میکردند
اما یک مشکلی وجود داشت
گینگز اعظم
ژنرال گنگز سر سفید
ماجرا از اون جا شروع شد که من فقط 25 سالم بود
پدرم سخت مریض بود و همین فرصتی شد برای قدرت طلب ها تا کشور و حکومت رو تجزیه کنند
موفق شدند
ساغر
ساغر فرمانده ارتش ما بود که برای جلوگیری از تجزیه فورا ارتشی از شوالیه آماده کرد ولی متاسفانه وسط را توسط کماندار ها کشته شد و دست راست اون لورد پرواز سپاه را هدایت کرد ولی سپاه ناپدید شد
در این مدت من به عنوان ولیعهد پادشاه بودم تولیدات ما خوب بود ولی فقط از ترس قدرت طلب ها بود
دیگه داشتم ناامید میشدیم هر روز خبر شکست ارتش ما میآمد و نقشه مون کوچکتر و کوچکتر و کوچکتر میشد
در همین هنگام بود که بزرگترین شکست ممکن رو که مشید خوردیم
رهام
فرمانده گارد سلطنتی به ما خیانت کرد
همیشه ستایشش میکردم چون با تدبیر بود
اون با لشکر از تعدادی محافظین گارد سلطنتی به لشکری نامعلوم پیوست
دیگه ارتش باقی مونده برامون دردناک بود
هر لحظه داشتیم به شکست نزدیک تر میشدیم
به یک معجزه نیاز داشتیم
که...
(قسمت اول)
نظرسنجی
ادامه بده
ادامه نده
این مطلب در 1393/10/20 14:19:22 نوشته شده است و در 1393/10/20 14:19:49 ویرایش شده است .
گفتا تو از کجایی که آشفته می نمایی
گفتم منم غریبی از شهر آشنایی
25 سرور از سال 91 با a.gho
برای رفیقا میام
[b]تازه یکم اوضاع خوب شده بود
شیش ماهی میگذشت که از جنگ خون روزی دور بودیم
ژنرال عالمی به عنوان فرمانده گارد سلطنتی انتخاب شد
سارگن هم که دست چپ من بود و مشاور شهر سازی بود
تازه از غرب اومده بودولی...
مردم از کشاورزی نیاز های خودشون را تامین میکردند
اما یک مشکلی وجود داشت
گینگز اعظم
ژنرال گنگز سر سفید
ماجرا از اون جا شروع شد که من فقط 25 سالم بود
پدرم سخت مریض بود و همین فرصتی شد برای قدرت طلب ها تا کشور و حکومت رو تجزیه کنند
موفق شدند
ساغر
ساغر فرمانده ارتش ما بود که برای جلوگیری از تجزیه فورا ارتشی از شوالیه آماده کرد ولی متاسفانه وسط را توسط کماندار ها کشته شد و دست راست اون لورد پرواز سپاه را هدایت کرد ولی سپاه ناپدید شد
در این مدت من به عنوان ولیعهد پادشاه بودم تولیدات ما خوب بود ولی فقط از ترس قدرت طلب ها بود
دیگه داشتم ناامید میشدیم هر روز خبر شکست ارتش ما میآمد و نقشه مون کوچکتر و کوچکتر و کوچکتر میشد
در همین هنگام بود که بزرگترین شکست ممکن رو که مشید خوردیم
رهام
فرمانده گارد سلطنتی به ما خیانت کرد
همیشه ستایشش میکردم چون با تدبیر بود
اون با لشکر از تعدادی محافظین گارد سلطنتی به لشکری نامعلوم پیوست
دیگه ارتش باقی مونده برامون دردناک بود
هر لحظه داشتیم به شکست نزدیک تر میشدیم
به یک معجزه نیاز داشتیم
که...
(قسمت اول)[/b]
حالا نمیشد تو داستانت مارو خود پادشاه قرار بذی فرمانده نباشیم؟
به جون بچم اصلا راه نداره ببینم بالا دستی دارم
ولی حالا نقش ملیجکم بدی بهمون تو داستانت بازم ممنون
همین که فکرمون بودی کلی ارزش داره واسمون
فقط قوربون دستت یه حرکتی بزن این ساغرو علاقه ی خاصی دارم بکشمش تو داستانت
دقت نکردی دیگه فرمانده معمولی نبودی دیگه ... خائن بودی در حد المپیک لشگر رو برداشتی بردی یه جا دیگه
ساغر رو هم کشتن
امیرحسینم
فقط خواهشا رعایت کنین بعضی مباحث جا و مکان خودشون رو دارن
[quote][div][b]alixfazl5[/b][/div][div]حالا نمیشد تو داستانت مارو خود پادشاه قرار بذی فرمانده نباشیم؟ :roll:
به جون بچم اصلا راه نداره ببینم بالا دستی دارم :mrgreen:
ولی حالا نقش ملیجکم بدی بهمون تو داستانت بازم ممنون
همین که فکرمون بودی کلی ارزش داره واسمون
فقط قوربون دستت یه حرکتی بزن این ساغرو علاقه ی خاصی دارم بکشمش تو داستانت :D[/div][/quote]
دقت نکردی دیگه فرمانده معمولی نبودی دیگه ... خائن بودی در حد المپیک لشگر رو برداشتی بردی یه جا دیگه :icon_10:
ساغر رو هم کشتن :|
حالا نمیشد تو داستانت مارو خود پادشاه قرار بذی فرمانده نباشیم؟
به جون بچم اصلا راه نداره ببینم بالا دستی دارم
ولی حالا نقش ملیجکم بدی بهمون تو داستانت بازم ممنون
همین که فکرمون بودی کلی ارزش داره واسمون
فقط قوربون دستت یه حرکتی بزن این ساغرو علاقه ی خاصی دارم بکشمش تو داستانت
دقت نکردی دیگه فرمانده معمولی نبودی دیگه ... خائن بودی در حد المپیک لشگر رو برداشتی بردی یه جا دیگه
ساغر رو هم کشتن
خب عزیز من سر اینکه مرد رفتم سر به بیابون بزارم دیگه
بقیه هم دنبالم اومدن
تو هنوز کار داری رهام
تازه قراره بشی .........
نمیگم بهت که باید تا اخر بخونی
گفتا تو از کجایی که آشفته می نمایی
گفتم منم غریبی از شهر آشنایی
25 سرور از سال 91 با a.gho
برای رفیقا میام
[quote][div][b]alixfazl5[/b][/div][div][quote][div][b]dmc4s[/b][/div][div][quote][div][b]alixfazl5[/b][/div][div]حالا نمیشد تو داستانت مارو خود پادشاه قرار بذی فرمانده نباشیم؟ :roll:
به جون بچم اصلا راه نداره ببینم بالا دستی دارم :mrgreen:
ولی حالا نقش ملیجکم بدی بهمون تو داستانت بازم ممنون
همین که فکرمون بودی کلی ارزش داره واسمون
فقط قوربون دستت یه حرکتی بزن این ساغرو علاقه ی خاصی دارم بکشمش تو داستانت :D[/div][/quote]
دقت نکردی دیگه فرمانده معمولی نبودی دیگه ... خائن بودی در حد المپیک لشگر رو برداشتی بردی یه جا دیگه :icon_10:
ساغر رو هم کشتن :|[/div][/quote]
خب عزیز من سر اینکه مرد رفتم سر به بیابون بزارم دیگه
بقیه هم دنبالم اومدن
[/div][/quote]
تو هنوز کار داری رهام
تازه قراره بشی .........
نمیگم بهت که باید تا اخر بخونی
حالا نمیشد تو داستانت مارو خود پادشاه قرار بذی فرمانده نباشیم؟
به جون بچم اصلا راه نداره ببینم بالا دستی دارم
ولی حالا نقش ملیجکم بدی بهمون تو داستانت بازم ممنون
همین که فکرمون بودی کلی ارزش داره واسمون
فقط قوربون دستت یه حرکتی بزن این ساغرو علاقه ی خاصی دارم بکشمش تو داستانت
دقت نکردی دیگه فرمانده معمولی نبودی دیگه ... خائن بودی در حد المپیک لشگر رو برداشتی بردی یه جا دیگه
ساغر رو هم کشتن
خب عزیز من سر اینکه مرد رفتم سر به بیابون بزارم دیگه
بقیه هم دنبالم اومدن
میگم فرمادنه ارتش بالاتره یا فرمانده سلطنتی میخوام ببینم زیر دست ساغر بودی یا نه
امیرحسینم
فقط خواهشا رعایت کنین بعضی مباحث جا و مکان خودشون رو دارن
[quote][div][b]alixfazl5[/b][/div][div][quote][div][b]dmc4s[/b][/div][div][quote][div][b]alixfazl5[/b][/div][div]حالا نمیشد تو داستانت مارو خود پادشاه قرار بذی فرمانده نباشیم؟ :roll:
به جون بچم اصلا راه نداره ببینم بالا دستی دارم :mrgreen:
ولی حالا نقش ملیجکم بدی بهمون تو داستانت بازم ممنون
همین که فکرمون بودی کلی ارزش داره واسمون
فقط قوربون دستت یه حرکتی بزن این ساغرو علاقه ی خاصی دارم بکشمش تو داستانت :D[/div][/quote]
دقت نکردی دیگه فرمانده معمولی نبودی دیگه ... خائن بودی در حد المپیک لشگر رو برداشتی بردی یه جا دیگه :icon_10:
ساغر رو هم کشتن :|[/div][/quote]
خب عزیز من سر اینکه مرد رفتم سر به بیابون بزارم دیگه
بقیه هم دنبالم اومدن
[/div][/quote]
میگم فرمادنه ارتش بالاتره یا فرمانده سلطنتی میخوام ببینم زیر دست ساغر بودی یا نه :icon_10:
حالا نمیشد تو داستانت مارو خود پادشاه قرار بذی فرمانده نباشیم؟
به جون بچم اصلا راه نداره ببینم بالا دستی دارم
ولی حالا نقش ملیجکم بدی بهمون تو داستانت بازم ممنون
همین که فکرمون بودی کلی ارزش داره واسمون
فقط قوربون دستت یه حرکتی بزن این ساغرو علاقه ی خاصی دارم بکشمش تو داستانت
دقت نکردی دیگه فرمانده معمولی نبودی دیگه ... خائن بودی در حد المپیک لشگر رو برداشتی بردی یه جا دیگه
ساغر رو هم کشتن
خب عزیز من سر اینکه مرد رفتم سر به بیابون بزارم دیگه
بقیه هم دنبالم اومدن
میگم فرمادنه ارتش بالاتره یا فرمانده سلطنتی میخوام ببینم زیر دست ساغر بودی یا نه
فکر کنم سلطنتی
Moein bap
[quote][div][b]dmc4s[/b][/div][div][quote][div][b]alixfazl5[/b][/div][div][quote][div][b]dmc4s[/b][/div][div][quote][div][b]alixfazl5[/b][/div][div]حالا نمیشد تو داستانت مارو خود پادشاه قرار بذی فرمانده نباشیم؟ :roll:
به جون بچم اصلا راه نداره ببینم بالا دستی دارم :mrgreen:
ولی حالا نقش ملیجکم بدی بهمون تو داستانت بازم ممنون
همین که فکرمون بودی کلی ارزش داره واسمون
فقط قوربون دستت یه حرکتی بزن این ساغرو علاقه ی خاصی دارم بکشمش تو داستانت :D[/div][/quote]
دقت نکردی دیگه فرمانده معمولی نبودی دیگه ... خائن بودی در حد المپیک لشگر رو برداشتی بردی یه جا دیگه :icon_10:
ساغر رو هم کشتن :|[/div][/quote]
خب عزیز من سر اینکه مرد رفتم سر به بیابون بزارم دیگه
بقیه هم دنبالم اومدن
[/div][/quote]
میگم فرمادنه ارتش بالاتره یا فرمانده سلطنتی میخوام ببینم زیر دست ساغر بودی یا نه :icon_10:[/div][/quote]
فکر کنم سلطنتی
توجه افرادی که قسمت اول رو نخونند هیچی حالیشون نمیشه که یک روز خبر تجزیه شهر پاسارگارد اومد
مهم ترین شهرمون بعد از آپادانا بود
...
سه سال اون ماجرا گذشت من به کمک ژنرال عالمی و امیر تونستم خیلی موفقیت کسب کنیم و 3 شهر را متحد کنیم
اما این پایان راه نبود
یک روز صبح که از خواب پا شدم دیدم که معین پادشاه همسایه به همراه صدراعظمش در تالار اصلی هستن
فورا رفتم با حظور شوالیه هام و دلیلش رو خواستم که بدونم چرا اینجاست
گفت: دیروز یکی گروه وحشی به ما حمله کردند
گفتم:ما مشکلات زیادی داریم و در حد کمک به شما نیستیم
گفت اونا یک قوم معمولی نبود
اونا گینگز بودن
فورا شوالیه ها یک قدم عقب رفتن و خندیدن
معین گفت : که راست میگه و گفت حتی یک سرباز گینگز رو با خودش اورده
و گفتم کجاست و دستور داد بیارنش داخل
که اوردنش
شوالیه ها از ترس داشت میلرزیدن
حق داشتن 300سال بود که اونا توسط پدربزرگم امیر باقری به تلسم اژدها تبدیل شدند
و امکان نداشت کسی جزء امپراطور واقعی جهان یعنی من موفق بشه اونو بشکنه
اما شده بود
اولش زیاد برخورد جدی نکردم تا 6 ماه بعد که معین اومد دوباره و گفت سرزمینش رو به آتش کشیدن
دستور دادم تا اون هم داخل قصر باشه و زندگی کنه
فرمانده گارد رو خواستم و بهش گفتم با تمام امپراطور ها در تالار طلایی قرار ملاقات بزاره
و سریع حرکت کرد
روز بعد همه پادشاه ها بودن
نزدیک چند هفته در حال بحث بودیم و در نهایت تصمیم گرفته شد
تصمیمی بزرگ تر از انچه انتظار داشتم
تصمیمی یکبار برای همیشه
حکومتی پایه
جکومتی از نسل...
گفتا تو از کجایی که آشفته می نمایی
گفتم منم غریبی از شهر آشنایی
25 سرور از سال 91 با a.gho
برای رفیقا میام
[u]توجه افرادی که قسمت اول رو نخونند هیچی حالیشون نمیشه[/u]
[b]که یک روز خبر تجزیه شهر پاسارگارد اومد
مهم ترین شهرمون بعد از آپادانا بود
...
سه سال اون ماجرا گذشت من به کمک ژنرال عالمی و امیر تونستم خیلی موفقیت کسب کنیم و 3 شهر را متحد کنیم
اما این پایان راه نبود
یک روز صبح که از خواب پا شدم دیدم که معین پادشاه همسایه به همراه صدراعظمش در تالار اصلی هستن
فورا رفتم با حظور شوالیه هام و دلیلش رو خواستم که بدونم چرا اینجاست
گفت: دیروز یکی گروه وحشی به ما حمله کردند
گفتم:ما مشکلات زیادی داریم و در حد کمک به شما نیستیم
گفت اونا یک قوم معمولی نبود
اونا گینگز بودن
فورا شوالیه ها یک قدم عقب رفتن و خندیدن
معین گفت : که راست میگه و گفت حتی یک سرباز گینگز رو با خودش اورده
و گفتم کجاست و دستور داد بیارنش داخل
که اوردنش
شوالیه ها از ترس داشت میلرزیدن
حق داشتن 300سال بود که اونا توسط پدربزرگم امیر باقری به تلسم اژدها تبدیل شدند
و امکان نداشت کسی جزء امپراطور واقعی جهان یعنی من موفق بشه اونو بشکنه
اما شده بود
اولش زیاد برخورد جدی نکردم تا 6 ماه بعد که معین اومد دوباره و گفت سرزمینش رو به آتش کشیدن
دستور دادم تا اون هم داخل قصر باشه و زندگی کنه
فرمانده گارد رو خواستم و بهش گفتم با تمام امپراطور ها در تالار طلایی قرار ملاقات بزاره
و سریع حرکت کرد
روز بعد همه پادشاه ها بودن
نزدیک چند هفته در حال بحث بودیم و در نهایت تصمیم گرفته شد
تصمیمی بزرگ تر از انچه انتظار داشتم
تصمیمی یکبار برای همیشه
حکومتی پایه
جکومتی از نسل... [/b]
شیطونه به نکته ی ظریفی اشاره کرد
بزن تو گوش داستان رحم نکن
حرمسرا هم بزنن اینوره تو که ول کردی رفتی اونور به چه دردت میخوره آخه
امیرحسینم
فقط خواهشا رعایت کنین بعضی مباحث جا و مکان خودشون رو دارن
[quote][div][b]alixfazl5[/b][/div][div][quote][div][b]a.gho[/b][/div][div]شیطونه میگه حرمسرا هم برای داستان بزنم[/div][/quote]
شیطونه به نکته ی ظریفی اشاره کرد
بزن تو گوش داستان رحم نکن[/div][/quote]
حرمسرا هم بزنن اینوره تو که ول کردی رفتی اونور به چه دردت میخوره آخه :icon_10:
انجمن عصرپادشاهان قسمتی از باشگاه بازیکنان عصرپادشاهان است. از این جهت دارای ثبت نام مجزا نمی باشد. هر بازیکنی که عضو عصرپادشاهان است، می تواند با نام کاربری و رمز مرکزی خود در انجمن نیز لاگین نماید.