[b]خیلی وقته دیگه بارون نزده رنگ عشق به این خیابون نزده [/b] [b]خیلی وقته ابری [/b][color=#ff0000]پرپر[/color][b] نشده[/b] [b]دل آسمون سبک تر نشده مه سرد رو تن پنجره ها مثل بغض توی سینه ی منه ابر چشمام پر اشکه ای خدا وقتشه دوباره بارون بزنه خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده قلبم از دوری تو بد جوری دلتنگ شده بعد تو هیچ چیزی دوست داشتنی نیست کوه غصه از دلم رفتنی نیست حرف عشق تو رو من با کی بگم؟ همه حرفها که آخه گفتنی نیست خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده قلبم از دوری تو بدجوری دلتنگ شده[/b]

[color=#ff0000]مثل پروازه...[/color] [b]دیدن چشمات... دیدن چشمات حتی توی خواب با خیال تو مثل مجنون تا کجا رفتم زیر بارون... مونده تو یادم رنگ چشمات روی گیتارم عطر رویات عزیزم یه چیزی منو با تو روبه رو کرد یه حسه عجیبی که قلبمو زیرو رو کرد من دوستت دارم خیلی ساده ناخودآگاه بی اراده حرف من عشقه حرفه موندن تو شب مهتاب از تو خوندن...[/b] [color=#ff0000]مثل پروازه وقته مهتاب[/color] [b] دیدن چشمات حتی تو خواب...[/b]

[quote][div][b]lord_پروازه[/b][/div][div][b]پیشونی بندها رو با وسواس زیر و رو میکرد … پرسیدم : دنبال چی میگردی ؟ گفت : سربند یا زهرا ! گفتم : یکیش رو بردار ببند دیگه ، چه فرقی داره ؟ گفت : نه ! آخه من مادر ندارم …[/b][/div][/quote] :icon_1:

[color=#ff0000]مردانگی آنجاست[/color] …[b] جایی که .. پسر بچه ای هنگام بازی، برای اینکه دوست فقیرش خوراکی هایش را بخورد ، نقش فروشنده را بازی کرد.[/b]

[b]اشک های تلخی که بر گورها می چکند حرف های شیرینی هستند که روزگاری باید بر زبان می آمدند [/b]