قایق تان شکست؟
پاروی تان را آب برد؟
تورتان پاره شد؟
صیدتان دوباره به دریا برگشت؟
غمت نباشد چون خدا با ماست!
هیچ وقت نگو از ماست که برماست!
بگو خدا با ماست.
اگر قایقت شکست، باشد! دلت نشکند! دلی نشکنی.
اگر پارویت را آب برد، باشد! آبرویت را آب نبرد! آبرویی نبری.
اگر صیدت از دستت رفت، باشد! امیدت از دست نرود! و امید کسی را ناامید نکنی.
امروز اگر تمام سرمایه ات از دستت رفت، دستانت را که داری!
پس خدایت را شکر کن. دوباره شکر کن!
بیا شکر کنیم که اگر کفشی به پا نداریم،
پا که داریم راه برویم و اگر چیزی به دست نداریم دست که داریم دوباره به دست می آوریم.
دوباره می سازیم و دوباره به دست می آوریم. دوباره می خریم و دوباره می خندیم.
پــــــروازه خانوم
هـــادی.حســـن.مهـــدی.زویـــا.سپهر.عالمی.علیرضا.امیر.جواد مدیر۴ بهترین دوستامن
[b]قایق تان شکست؟
پاروی تان را آب برد؟
تورتان پاره شد؟
صیدتان دوباره به دریا برگشت؟
غمت نباشد چون خدا با ماست!
هیچ وقت نگو از ماست که برماست!
بگو خدا با ماست.
اگر قایقت شکست، باشد! دلت نشکند! دلی نشکنی.
اگر پارویت را آب برد، باشد! آبرویت را آب نبرد! آبرویی نبری.
اگر صیدت از دستت رفت، باشد! امیدت از دست نرود! و امید کسی را ناامید نکنی.
امروز اگر تمام سرمایه ات از دستت رفت، دستانت را که داری!
پس خدایت را شکر کن. دوباره شکر کن!
بیا شکر کنیم که اگر کفشی به پا نداریم،
پا که داریم راه برویم و اگر چیزی به دست نداریم دست که داریم دوباره به دست می آوریم.
دوباره می سازیم و دوباره به دست می آوریم. دوباره می خریم و دوباره می خندیم.[/b]
تو آهویی بودی که زیباییات بوق ماشینها را لال کرده بود
و موهای سفیدم،
سیاه میشدند یک به یک به ریتم قدمهایت...
پیش میآمدی شبیه رقصندههای اسپانیایی که مغرور میرقصند
و کِش میآمد خیابان
زیر گامهای تو...
چهقدر شبیه عکس آن دختر بودی
در آگهی تبلیغاتی بوردای خالهام
که به چهاردهسالهگی دزدانه ورقش میزدم
در زیرزمین نمناک خانهی مادربزرگ.
چهقدر شبیه خوابهای من بودی
در پشتبام تابستانهایی
که به هفتسنگ و گرگم به هوا میگذشتند...
گفتم: «ـ سلام!»
و میدانستم
سرنوشت من دگرگون شده است!
پــــــروازه خانوم
هـــادی.حســـن.مهـــدی.زویـــا.سپهر.عالمی.علیرضا.امیر.جواد مدیر۴ بهترین دوستامن
[b]تو آهویی بودی که زیباییات[/b]
[b]بوق ماشینها را لال کرده بود[/b]
و موهای سفیدم،
سیاه میشدند یک به یک به ریتم قدمهایت...
پیش میآمدی
[b]شبیه رقصندههای اسپانیایی که مغرور میرقصند[/b]
و کِش میآمد خیابان
زیر گامهای تو...
[b]چهقدر شبیه عکس آن دختر بودی[/b]
در آگهی تبلیغاتی بوردای خالهام
که به چهاردهسالهگی دزدانه ورقش میزدم
در زیرزمین نمناک خانهی مادربزرگ.
[b]چهقدر شبیه خوابهای من بودی[/b]
در پشتبام تابستانهایی
که به هفتسنگ و گرگم به هوا میگذشتند...
گفتم: «ـ سلام!»
و میدانستم
سرنوشت من دگرگون شده است!
پیش بیا!پیش بیا!پیش تَر!/تا که بِگویَم غَمِ دِل بیشتَر
دوست تَرَت دارَم اَز هَر چه دوست/اِی تو به مَن اَز خودِ مَن خویش تَر
دوست تَر اَز آن که بِگویَم چِقَدر/بیش تَر اَز بیش تَر اَز بیش تَر
داغِ تو را اَز هَمه دارا تَرَم/دَردِ تو را اَز هَمه دَرویش تَر
هیچ نَریزَد به جُز اَز نامِ تو/بَر رَگِ مَن گَر بِزَنی نیشتَر
فوت و فَنِ عِشق به شِعرَم بِبَخش/تا نَشَوَد قافیه اَندیش تَر
Bermoda
شاهزادگان پارسی
پیش بیا!پیش بیا!پیش تَر!/تا که بِگویَم غَمِ دِل بیشتَر
دوست تَرَت دارَم اَز هَر چه دوست/اِی تو به مَن اَز خودِ مَن خویش تَر
دوست تَر اَز آن که بِگویَم چِقَدر/بیش تَر اَز بیش تَر اَز بیش تَر
داغِ تو را اَز هَمه دارا تَرَم/دَردِ تو را اَز هَمه دَرویش تَر
هیچ نَریزَد به جُز اَز نامِ تو/بَر رَگِ مَن گَر بِزَنی نیشتَر
فوت و فَنِ عِشق به شِعرَم بِبَخش/تا نَشَوَد قافیه اَندیش تَر
تــو تـنـهـایـیـت را "شـعـر" مـیـکـنـی ،
او "دود" ...!
دیـگـری "سـکـوت" . !
و مـَـن رو بـرمـیـگـردانم و بـا گـوشـه روسـری ام ،
اشـکـهـایـم را پــاک می کنم . . .
Bermoda
شاهزادگان پارسی
تــو تـنـهـایـیـت را "شـعـر" مـیـکـنـی ،
او "دود" ...!
دیـگـری "سـکـوت" . !
و مـَـن رو بـرمـیـگـردانم و بـا گـوشـه روسـری ام ،
اشـکـهـایـم را پــاک می کنم . . .
انجمن عصرپادشاهان قسمتی از باشگاه بازیکنان عصرپادشاهان است. از این جهت دارای ثبت نام مجزا نمی باشد. هر بازیکنی که عضو عصرپادشاهان است، می تواند با نام کاربری و رمز مرکزی خود در انجمن نیز لاگین نماید.