و من هر روز...
دنیا را بیشتر میشناسم،
عاقل تر میشوم
و محتاط تر...
نمیدانم
شاید فقط ترسو تر میشوم...
اما این را میدانم که...
دیگر کم تر رویا میبافم،
دیر تر آدم ها را باور میکنم،
کمتر از زشتی ها تعجب میکنم،
و
بیشتر احساساتم را نادیده میگیرم.
روز ها میگذرد
و من هر روز
بیشتر از دنیای سادگی ام فاصله میگیرم...
کجایی بیا خیلی تنهام
کجایی که تاریکه دنیام
برات مینویسم یه نامه
کجایی که غم تو چشامه
کجایی که من بی قرارم
روز هـــــا میگذرنـــــــد
و من هر روز...
دنیا را بیشتر میشناسم،
عاقل تر میشوم
و محتاط تر...
نمیدانم
شاید فقط ترسو تر میشوم...
اما این را میدانم که...
دیگر کم تر رویا میبافم،
دیر تر آدم ها را باور میکنم،
کمتر از زشتی ها تعجب میکنم،
و
بیشتر احساساتم را نادیده میگیرم.
روز ها میگذرد
و من هر روز
بیشتر از دنیای سادگی ام فاصله میگیرم...
ماکه اطفال این دبستانیم
همه از خاکه پاکه ایرانیم
همه با هم برادر وطنیم
مهربان همچو جسم با جانیم
اشرف و انجب تمام ملل
یادگار قدیم دورانیم
وطن ما به جای مادر ماست
مادر خویش را نگهبانیم
شکر داریم کز طفولیت
درس حب الوطن همی خوانیم
چون که حب وطن زایمان است
ما یقینا ز اهل ایمانیم
گر رسد دشمنی برای وطن
جان و دل رایگان بیفشانیم
یاد دارم در غروبی ســرد ســرد
میگذشت از کوچه ما دوره گرد
داد می زد: کهنه قالی میخرم
دست دوم جنس عالی میخرم
ماکه اطفال این دبستانیم
همه از خاکه پاکه ایرانیم
همه با هم برادر وطنیم
مهربان همچو جسم با جانیم
اشرف و انجب تمام ملل
یادگار قدیم دورانیم
وطن ما به جای مادر ماست
مادر خویش را نگهبانیم
شکر داریم کز طفولیت
درس حب الوطن همی خوانیم
چون که حب وطن زایمان است
ما یقینا ز اهل ایمانیم
گر رسد دشمنی برای وطن
جان و دل رایگان بیفشانیم
:icon_1: :icon_1: :icon_1:
دلم خوش نیست...
غمگینم....
کسی شاید نمیفهمد....
کسی شاید نمیداند....
کسی شاید نمیگیرد مرا از دست تنهایی...
تو میخوانی فقط شعری و زیر لب آهسته میگویی:
عجب احساس زیبایی...
تو هم شاید نمیدانی...!
خیلی سخته که روز تولدت همه بهت تبریک بگن جز اونی که فکر میکنی به خاطرش زنده ای
خیلی سخته که غرورت رو به خاطر یه نفر بشکنی بعد بفهمی دوستت نداره
خیلی سخته که همه چیزت رو به خاطر یه نفر از دست بدی اما اون بگه نمیخوامت
خیلی سخته که وقتی چند روز ازش بی اطلاع باشی ، نبینیش و وقتی بیاد ازش بپرسی کجا بودی بگه به تو چه
خیلی سخته که حس و دوست داشتنت رو باور نکنه ، درک نکنه تو وجودش نریزه
خیلی سخته که بهش اعتماد داشته باشی بیشتر از همه ولی بخاطر یک دروغ که خیلی کوچیک باشه ازش متنفر بشی
این مطلب در 1394/11/03 18:04:37 نوشته شده است و در 1394/11/03 18:06:59 ویرایش شده است .
In the name of god
خیلی سخته که بغض داشته باشی اما نخوای کسی بفهمه
خیلی سخته که عزیزترینت ازت بخواد فراموشش کنی
خیلی سخته که روز تولدت همه بهت تبریک بگن جز اونی که فکر میکنی به خاطرش زنده ای
خیلی سخته که غرورت رو به خاطر یه نفر بشکنی بعد بفهمی دوستت نداره
خیلی سخته که همه چیزت رو به خاطر یه نفر از دست بدی اما اون بگه نمیخوامت
خیلی سخته که وقتی چند روز ازش بی اطلاع باشی ، نبینیش و وقتی بیاد ازش بپرسی کجا بودی بگه [b]به تو چه [/b]
خیلی سخته که حس و دوست داشتنت رو باور نکنه ، درک نکنه تو وجودش نریزه
خیلی سخته که بهش اعتماد داشته باشی بیشتر از همه ولی بخاطر یک دروغ که خیلی کوچیک باشه ازش متنفر بشی
انجمن عصرپادشاهان قسمتی از باشگاه بازیکنان عصرپادشاهان است. از این جهت دارای ثبت نام مجزا نمی باشد. هر بازیکنی که عضو عصرپادشاهان است، می تواند با نام کاربری و رمز مرکزی خود در انجمن نیز لاگین نماید.