سکوت کن !
بگذار بغض هایت سربسته بمانند
گاهی سبک نشوی ،
سنگین تری ...........
دیگه خستم از همتون از لحنه گفتنایه بله تون
نویسنده | پیغام |
---|---|
|
1393/12/21 00:03:36
سکوت کن ! بگذار بغض هایت سربسته بمانند گاهی سبک نشوی ، سنگین تری ........... دیگه خستم از همتون از لحنه گفتنایه بله تون
|
|
1393/12/21 00:07:57
محبت زیادی همیشه آدمهارا خراب میکند
گاه آدمهامیروند نه برای اینکه دلیلی برای ماندن ندارند بلکه آنقدرکوچکندکه تحمل حجم بالای محبتت راندارند...! دیگه خستم از همتون از لحنه گفتنایه بله تون
|
|
1393/12/21 00:15:27
------- عالی بود پــــــروازه خانوم
هـــادی.حســـن.مهـــدی.زویـــا.سپهر.عالمی.علیرضا.امیر.جواد مدیر۴ بهترین دوستامن |
|
1393/12/21 00:19:43
یادش بخیر ######
|
|
1393/12/21 00:20:26
واژه هـــایم رنـــگ بــاران دارد...
وقتـــی از تـــو مــی نویســم،قلبــــم خیـــس دلتنـــگی اســــت... وچشمــــانم طـــوفــــانی؛ چـــه زود بــا هــم بــودنمـــان خـــاطــره شد... وکـــاش خـــاطـــره هــامـــان بــی رنــگ نشــونـــد... دیگه خستم از همتون از لحنه گفتنایه بله تون
|
|
1393/12/21 00:25:31
کردی آهنگ سفر اما پشیمان میشوی
چون به یاد آری پریشانم پریشان میشوی گر به خاطر آوری این اشک جانسوز مرا آنچه من هستم کنون در عاشقی آن میشوی سر به زانو گریه هایم را اگر بینی به خواب چون سپند از بهر دیدارم شتابان میشوی عزم هجران کرده ای شاید فراموشم کنی من که میدانم تو هم چون شمع گریان میشوی گر خزان عمر ما را بنگری با رفتنت همچو ابر نوبهاران اشکریزان میشوی بشکند پیمانه ی صبرم ولی در چشم خلق چون دگر خوبان تو هم بشکسته پیمان میشوی بینم آنروزی که چون پروانه بهر سوختن پای تا سر آتش و سر تا به پا جان میشوی مرغ باغ عشقی و دور از تو جان خواهم سپرد آنزمان بی همزبان در این گلستان میشوی دیگه خستم از همتون از لحنه گفتنایه بله تون
|
|
1393/12/21 00:34:06
هـــــعـــــی دارم پست های اکانت سابقمو میخونم چقدر مزخرف میگفتم یادش بخیر
######
|
|
1393/12/21 00:38:50
مصلن این ######
|
|
1393/12/21 01:46:35
بای کاکا برو ولی درس بگیر رفتنی یا باید برن
من فراموشتون نمیکنم شما هم فراموشم نکنید همتونو دوس دارم کامد |
|
1393/12/21 11:49:12
دعوا کن :
ولی با کاغذت! اگر از کسی ناراحتی یک کاغذ بردار و یک مداد هرچه خواستی به او بگویی روی کاغذ بنویس. خواستی داد هم بکشی تنها سایز کلماتت را بزرگ کن نه صدایت را. آرام که شدی برگرد و کاغذت را نگاه کن. آنوقت خودت قضاوت کن! حالا میتوانی تمام خشم نوشته هایت را با پاک کنت پاک کنی. دلی هم نشکانده ای. وجدانت را نیازرده ای. خرجش همان مداد و پاک کن بود نه بغض و پشیمانی. خوب که چی؟!
هایده اگه به جای اینکه شبا همش به میخونه میرفت . . باشگاه میرفت.. الان زنده بود،مث گوگوش |
منوی کاربری
|
||