همشون جالب هستند ممنون
خداحافظ برای همیشه من رفتم ولی امیدوارم یه روزی برگردم واسه همیشه خدانگهدار دوستون دارم وهمینطور انجمن رو دوست دارم بای.
نویسنده | پیغام |
---|---|
|
1393/02/14 13:37:13
همشون جالب هستند ممنون
خداحافظ برای همیشه من رفتم ولی امیدوارم یه روزی برگردم واسه همیشه خدانگهدار دوستون دارم وهمینطور انجمن رو دوست دارم بای.
|
|
1393/02/14 13:37:44
آسمان نیستم که هر پرنده سهمی از من باشد
من آن پرنده ام که سهم آسمانش را از چشمان “تو” میخواهد . . . درد دارد!
کسی تنهایت بگذارد که با جرم با او بودن همه تنهایت گذاشتند! |
|
1393/02/15 16:28:02
کاش همانطور که از شکستن تکه ای شیشه بر میگردی و نگاهش میکنی
وقتی دل مرا شکستی ، یکبار بر میگشتی فقط نیم نگاهی میکردی . . . درد دارد!
کسی تنهایت بگذارد که با جرم با او بودن همه تنهایت گذاشتند! |
|
1393/02/15 16:29:40
وقتی دلمو شکستی حس کردم بیشتر دوستت دارم
چون حالا دلم چندین تیکه داشت که هر کدوم جداگونه دوستت داشت . . .
این مطلب در 1393/02/15 16:29:40 نوشته شده است و در 1393/02/15 16:31:02 ویرایش شده است .
درد دارد!
کسی تنهایت بگذارد که با جرم با او بودن همه تنهایت گذاشتند! |
|
1393/02/15 16:32:57
تقــویم امـسال هـــم بـا تقـــویم پــارسال هیـــچ فــرقـی نمیـــکند
وقتـی زنـــدگی تــا اطّـلاعِ ثــانــو ی تعــطــــــیل اسـت ! درد دارد!
کسی تنهایت بگذارد که با جرم با او بودن همه تنهایت گذاشتند! |
|
1393/02/15 16:39:08
از هر که پرسیدم ، گفت فراموشش کن .اما چگونه ؟ هیچکس نگفت . یکی گفت : دیگر بهش فکر نکن. اما چگونه به او فکر نکنم ، در حالی که هر لحظه یادش در خاطر من است . دیگری گفت : دیگر به او نگاه نکن . اما چگونه نگاهش نکنم ، در حالی که نگاه تنها مسیر میان من و اوست . دیگری گفت : نگاهش را نادیده بگیر . اما چگونه نگاهش رو نادیده بگیرم ، درحالی که نگاهش در هر آینه پیداست. تمام راه حلها را امتحان کردم ، اما نشد . هر روز خاطره اش تازه تر است از دیروز و هر روز نگاهش همان نگاه دیروز است ، همان نگاه اول ،روز اول . چگونه می توانم فراموشش کنم در حالی که در تک تکِ ستاره های آسمان بر قطره ، قطره ی موجهای دریا و بر برگ برگِ سبزِ سرو نامش را نوشته ام . و از صدای چکاوک ، و از صدای بلبل ، و از سکوت قاصدک ، تنها صدای سلام او را می شناسم . در هر آینه ای ، و بر هر دیواری ، قابی از نگاهش نصب کرده ام .
حال از خود تو می پرسم : چگونه فراموشت کنم ؟! چگونه دیگر نگاهت نکنم ؟! چگونه دیگر نامت را نیاورم ؟! چگونه دیگر در آینه بنگرم ؟! چگونه دیگر صدایت را نشنوم ؟! وچگونه دیگر آمدنت را به انتظار ننشینم ؟! ای کاش پاسخم می دادی . ای کاش فقط برای یک لحظه سکوت را می شکستی . از تو می پرسم : چگونه به آسمان نگاه کنم ، و ماه رخ تو را هر شب تمام نبینم ؟! چگونه چشمه آب را بنگرم ، و جوشش مهربانی ات از خاطرم نگذرد ؟! چگونه به کوه نگاهی اندازم ، و عظمت و بزرگی نگاهت را نجویم ؟! چگونه از کنار نسیم بگذرم ، و بوی خوش تو به مشامم نرسد ؟! چگونه موجهای دریا را ببینم ، و یاد نام تو روی شنهای ساحل نیفتم ؟! چگونه ؟! بگو چگونه می توانم با تمام آنچه دارم، هرچند جز نگاهت هیچ ندارم ، وداع کنم و فرض کنم از ابتدا هیچ نداشته ام ؟! چگونه باور کنم حرفهای شقایق همه دروغ بوده است ؟! و تمام حرفهای قاصدک ، و امید گنجشک، و تمام خاطرات پرستو . چگونه باور کنم تو دیگر یادم نخواهی کرد ؟! چگونه باور کنم زندگی به همین سادگی، مسیر جاده تو را از من جداکرد ؟! چگونه باور کنم آن بیابان که جز برهوت تنهایی نیست خیلی وقت است آغاز گشته است ؟! چگونه باور کنم سرابی بیش نبودی ؟! چگونه باور کنم جاده سنگدلی اش را برای همگان تنها در زندگی من به نمایش گذاشت ؟! چگونه باور کنم ماه از سرزمین من گریخت ، بی آنکه مهتابی او را برباید ؟! تو بگو چگونه باید باور کنم ؟! درد دارد!
کسی تنهایت بگذارد که با جرم با او بودن همه تنهایت گذاشتند! |
|
1393/02/15 16:43:50
کاش می دانستی
من سکوتم حرف است حرف هایم حرف است خنده هایم .... خنده هایم حرف است کاش می دانستی می توانم همه را پیش تو تفسیر کنم کاش می دانستی کاش می فهمیدی کاش و صد کاش نمی ترسیدی که مبادا دل من پیش دلت گیر کند یا نگاهم تلی از عشق به دستان تو زنجیر کند من کمی زودتر از خیلی دیر مثل نور ، از شب چشم تو سفر خواهم کرد تو نترس سایه ها بوی مرا سوی مشام تو نخواهند آورد کاش می دانستی چه غریبانه به دنبال دلم خواهی گشت در زمانی که برای غربتت سینه دلسوزی نیست تازه خواهی فهمید مثل من عاشق مغرور شب افروزی نیست... درد دارد!
کسی تنهایت بگذارد که با جرم با او بودن همه تنهایت گذاشتند! |
|
1393/02/15 16:46:26
♥عشق هرگز نمی میرد، آنچه که عشق را می کشد بی تفاوتی و غفلت است.
عشق از کودکی در وجود ما خفته است ولی افسوس که آن را در وجودمان پنهان کردیم و توانی از ابراز عشق در خود نمی بینیم. به خود بنگر! ببین با خود چه کرده ای!؟ حتی خودت را هم فراموش کردی و از خودت دل بریده ای. درست است، عشق آدم خود را می خواهد و عاشقی کار هر * نیست که بشود با یک دنیا درد، سازگاری کرد. ولی مقدمه نکردم تا معنای عشق را بیان کنم، چرا که هرکس از عشق تصوری دارد. کلام من در این است، دردهایت را از چه بر دلت می نشانی!؟ غم هایت را از چه، تا ابد در خاطرت به یادگار می سپاری!؟ مگذار زمین خوردنت را دنیا ببیند! با عشقی که در دل داری زخمت را مداوا کن و دردت را تسکین بده. کلامم بی درد نیست که ساده به قلم می آورم! طاقت غم هایی را ندارم که دنیا بر دلم می نشاند. پس اگر عشق می خواهی بدی ها و خوبی های آن را باید با هم بخواهی. ساده از خود دل نکن. با این دردهاست که می شود کامل شد، آنچه باش که باید باشی، خود را دوست بدار و عاشقی کن تا دیگران دریای محبتشان را برای تو سرریز کنند.♥ درد دارد!
کسی تنهایت بگذارد که با جرم با او بودن همه تنهایت گذاشتند! |
|
1393/02/15 16:53:16
نــــــــــــه
هوا سرد نیست سرمای کلامت، دیوانه ام میکند بی رحم ! شوق نگاهم را ندیدی؟ تمامه من به شوق دیدنت، پر میکشید ولی … همان نگاه بی تفاوتتــــــــ برای زمین گیر شدنم کافی بـــــــــــــود درد دارد!
کسی تنهایت بگذارد که با جرم با او بودن همه تنهایت گذاشتند! |
|
1393/02/15 16:55:52
روزی ؛
مــخــاطــبـــ تـــمــام جــمــلاتــتـــ مـــن بـــودم نــمــی دانــی.. چــه درد ســخــتــی اســـتـــ خـــلـــع مــقــام شـــدن.. نــمــی دانــی چــه ســخــتــ تــر اســتـــ دیــدن تــرفــیـــع گــرفــتــن دیــگــری درد دارد!
کسی تنهایت بگذارد که با جرم با او بودن همه تنهایت گذاشتند! |
منوی کاربری
|
||