هی , زیاد یادم نیست ولی از مامانم شنیدم از روی صندلی افتادم با سر خوردم به زمین , لبم بادندونم پاره شد کلی خون ازم رفت و بعدشم....
منم چنین حالتی بودم.
وقتی 5 سالم بود یه جیپ داشتیم وقتی میخواستم از پشتش پیاده شم با پدرم برم سوپر مارکت بیسکویت بخرم با چانه رفتم رو پله ی اهنی و 3 لیتر خون از دست دادم.لحظه ای که تو بیمارستان رو صورتم ماسک گذاشتن و با سوزن دوختنم یادمه هنوز.
[quote][div][b]درانا[/b][/div][div][quote][div][b]آرمان خان[/b][/div][div][quote][div][b]درانا[/b][/div][div][quote][div][b]درانا[/b][/div][div]یادمه 4 ساله بودم ......:cry:[/div][/quote]
بدترین خاطره ی زندگیم:([/div][/quote]
وقتی 4 ساله بودی بدترین خاطرته؟[/div][/quote]
هی , زیاد یادم نیست ولی از مامانم شنیدم از روی صندلی افتادم با سر خوردم به زمین , لبم بادندونم پاره شد کلی خون ازم رفت و بعدشم....:oops::cry:[/div][/quote]
منم چنین حالتی بودم.:?
وقتی 5 سالم بود یه جیپ داشتیم وقتی میخواستم از پشتش پیاده شم با پدرم برم سوپر مارکت بیسکویت بخرم با چانه رفتم رو پله ی اهنی و 3 لیتر خون از دست دادم.:shock:لحظه ای که تو بیمارستان رو صورتم ماسک گذاشتن و با سوزن دوختنم یادمه هنوز.:o
هی , زیاد یادم نیست ولی از مامانم شنیدم از روی صندلی افتادم با سر خوردم به زمین , لبم بادندونم پاره شد کلی خون ازم رفت و بعدشم....
منم چنین حالتی بودم.
وقتی 5 سالم بود یه جیپ داشتیم وقتی میخواستم از پشتش پیاده شم با پدرم برم سوپر مارکت بیسکویت بخرم با چانه رفتم رو پله ی اهنی و 3 لیتر خون از دست دادم.لحظه ای که تو بیمارستان رو صورتم ماسک گذاشتن و با سوزن دوختنم یادمه هنوز.
منم شبیه این رو اما به دوشکل متفاوت تجربه کردم
منم یه باربچه که بودم از روی سرسره افتادم و لبم پاره شد
یه بارم داشتیم تو مدرسه خروس جنگی بازی میکردیم یهو افتادم از بغل یعنی با گوش رفتم تو سکو های مدرسه بعد پشت گوشمم پاره شد و رفتم چندتا بخیه هم خورد تازه چند روز هم نرفتم مدرسه
خسته نباشی سرنوشت......
[quote][div][b]آرمان خان[/b][/div][div][quote][div][b]درانا[/b][/div][div][quote][div][b]آرمان خان[/b][/div][div][quote][div][b]درانا[/b][/div][div][quote][div][b]درانا[/b][/div][div]یادمه 4 ساله بودم ......:cry:[/div][/quote]
بدترین خاطره ی زندگیم:([/div][/quote]
وقتی 4 ساله بودی بدترین خاطرته؟[/div][/quote]
هی , زیاد یادم نیست ولی از مامانم شنیدم از روی صندلی افتادم با سر خوردم به زمین , لبم بادندونم پاره شد کلی خون ازم رفت و بعدشم....:oops::cry:[/div][/quote]
منم چنین حالتی بودم.:?
وقتی 5 سالم بود یه جیپ داشتیم وقتی میخواستم از پشتش پیاده شم با پدرم برم سوپر مارکت بیسکویت بخرم با چانه رفتم رو پله ی اهنی و 3 لیتر خون از دست دادم.:shock:لحظه ای که تو بیمارستان رو صورتم ماسک گذاشتن و با سوزن دوختنم یادمه هنوز.:o[/div][/quote]
منم شبیه این رو اما به دوشکل متفاوت تجربه کردم
منم یه باربچه که بودم از روی سرسره افتادم و لبم پاره شد
یه بارم داشتیم تو مدرسه خروس جنگی بازی میکردیم یهو افتادم از بغل یعنی با گوش رفتم تو سکو های مدرسه بعد پشت گوشمم پاره شد و رفتم چندتا بخیه هم خورد تازه چند روز هم نرفتم مدرسه
هی , زیاد یادم نیست ولی از مامانم شنیدم از روی صندلی افتادم با سر خوردم به زمین , لبم بادندونم پاره شد کلی خون ازم رفت و بعدشم....
منم چنین حالتی بودم.
وقتی 5 سالم بود یه جیپ داشتیم وقتی میخواستم از پشتش پیاده شم با پدرم برم سوپر مارکت بیسکویت بخرم با چانه رفتم رو پله ی اهنی و 3 لیتر خون از دست دادم.لحظه ای که تو بیمارستان رو صورتم ماسک گذاشتن و با سوزن دوختنم یادمه هنوز.
منم شبیه این رو اما به دوشکل متفاوت تجربه کردم
منم یه باربچه که بودم از روی سرسره افتادم و لبم پاره شد
یه بارم داشتیم تو مدرسه خروس جنگی بازی میکردیم یهو افتادم از بغل یعنی با گوش رفتم تو سکو های مدرسه بعد پشت گوشمم پاره شد و رفتم چندتا بخیه هم خورد تازه چند روز هم نرفتم مدرسه
اسم بازیش رو یادم نیس همین که یک گروه اونور وایمیسن زندانی دارن یه گروهم اونور باید از این دروازه برن به اون ور فکرکنم دزد و پلیس بود یکی از بچه ها رو گرفتم از اون غولا اینم به سمت دروازه میدوید منم ولش نکردم جاتون خالی دو سوم زانوم خداحافظ بعدشم دو متر به راست پرت شدم خودم رفتم تو دروازه
http://s1.picofile.com/file/7923947311/d.bmp
[quote][div][b]amir fc[/b][/div][div][quote][div][b]آرمان خان[/b][/div][div][quote][div][b]درانا[/b][/div][div][quote][div][b]آرمان خان[/b][/div][div][quote][div][b]درانا[/b][/div][div][quote][div][b]درانا[/b][/div][div]یادمه 4 ساله بودم ......:cry:[/div][/quote]
بدترین خاطره ی زندگیم:([/div][/quote]
وقتی 4 ساله بودی بدترین خاطرته؟[/div][/quote]
هی , زیاد یادم نیست ولی از مامانم شنیدم از روی صندلی افتادم با سر خوردم به زمین , لبم بادندونم پاره شد کلی خون ازم رفت و بعدشم....:oops::cry:[/div][/quote]
منم چنین حالتی بودم.:?
وقتی 5 سالم بود یه جیپ داشتیم وقتی میخواستم از پشتش پیاده شم با پدرم برم سوپر مارکت بیسکویت بخرم با چانه رفتم رو پله ی اهنی و 3 لیتر خون از دست دادم.:shock:لحظه ای که تو بیمارستان رو صورتم ماسک گذاشتن و با سوزن دوختنم یادمه هنوز.:o[/div][/quote]
منم شبیه این رو اما به دوشکل متفاوت تجربه کردم
منم یه باربچه که بودم از روی سرسره افتادم و لبم پاره شد
یه بارم داشتیم تو مدرسه خروس جنگی بازی میکردیم یهو افتادم از بغل یعنی با گوش رفتم تو سکو های مدرسه بعد پشت گوشمم پاره شد و رفتم چندتا بخیه هم خورد تازه چند روز هم نرفتم مدرسه[/div][/quote]
اسم بازیش رو یادم نیس همین که یک گروه اونور وایمیسن زندانی دارن یه گروهم اونور باید از این دروازه برن به اون ور فکرکنم دزد و پلیس بود یکی از بچه ها رو گرفتم از اون غولا اینم به سمت دروازه میدوید منم ولش نکردم جاتون خالی دو سوم زانوم خداحافظ بعدشم دو متر به راست پرت شدم خودم رفتم تو دروازه:oops::oops:
تو دو سالگی به من آلو دادن تو گلوم گیر کرد داشتم خفه میشدم همه ی خانواده با زیر شواری رفتیم به سوی مطب دکتر بالاخره دکتر دستشو کرد تو حلقم در اومد
تو هم با زیر شلواری بودی؟؟؟
[quote][div][b]amiramirq[/b][/div][div]تو دو سالگی به من آلو دادن تو گلوم گیر کرد داشتم خفه میشدم همه ی خانواده با زیر شواری رفتیم به سوی مطب دکتر بالاخره دکتر دستشو کرد تو حلقم در اومد:([/div][/quote]
تو هم با زیر شلواری بودی؟؟؟:lol::lol::lol:
من یه بار 4 یا 5 ساله بودم با مامانم داشتم میرفتم به بازار می رفتم بعد یه جا خواستم از مامانم جلو بزنم از جوب بپرم
نمیدونم جوب خیلی بزرگ بود یا من خیلی کوچیک بودم ولی از این جوب های تو تهران بزرگ تر بود اندازه 1 متر عرض یه متر عمق بود و توش پر اب بود منم خواستم از اینور جوب پرم اونور تا برم جلو وقتی پریدم به افتادم تو جوب منم پام به زمین نمی رسید هسابی اب لجن خوردم بعد مامانم دستمو گرفت منو کشید بیرون وقتی یادم میاد اب جوب خوردم حالم بهم می خوره بعد از اون 4 سال مریض شدم یه دارویی بهم میدادن خارجی بود پودر بود تو قابلمه پر اب گرم میریخن هم میزدن بهم میدادن مجبورم می کردم همشو بخورم اینقدرم بد مزه بود حاضر بودم اب جوبو یه بار دیگه بخورم اونو نخورم اخرش هم خوب نشدم یه سال هر روز اون پودرو می خوردم باز خوب نشدم پیش هزار تا دکتر منو بردن اثری نداشت هزار تا سرم وصل کردن فایده نداشت پیش بهترین دکترا بردن فایده نداشت بعد منو بردن پیش یه نفر یه دعا واسم خوند خوب شدم من فقط از اون زمان افتادن توی جوب و مزه ی بد اون دارو را یادم هست
4 سال مریض بودن کم نیستا اونم تو سن4 سالگی
این مطلب در 1392/07/17 23:31:49 نوشته شده است و در 1392/07/17 23:34:34 ویرایش شده است .
دنیا به من مدیون هست من به مادرم ادیسون
❣♥✪✪❤☢☢♥ من به هر کی امضا نمیدم مگه الکیه ♥✪✪❤☢☢♥❣
:oops::cry::cry::cry::cry::cry::cry:
من یه بار 4 یا 5 ساله بودم با مامانم داشتم میرفتم به بازار می رفتم بعد یه جا خواستم از مامانم جلو بزنم از جوب بپرم
نمیدونم جوب خیلی بزرگ بود یا من خیلی کوچیک بودم ولی از این جوب های تو تهران بزرگ تر بود اندازه 1 متر عرض یه متر عمق بود و توش پر اب بود منم خواستم از اینور جوب پرم اونور تا برم جلو وقتی پریدم به افتادم تو جوب منم پام به زمین نمی رسید هسابی اب لجن خوردم بعد مامانم دستمو گرفت منو کشید بیرون وقتی یادم میاد اب جوب خوردم حالم بهم می خوره بعد از اون 4 سال مریض شدم یه دارویی بهم میدادن خارجی بود پودر بود تو قابلمه پر اب گرم میریخن هم میزدن بهم میدادن مجبورم می کردم همشو بخورم اینقدرم بد مزه بود حاضر بودم اب جوبو یه بار دیگه بخورم اونو نخورم اخرش هم خوب نشدم یه سال هر روز اون پودرو می خوردم باز خوب نشدم پیش هزار تا دکتر منو بردن اثری نداشت هزار تا سرم وصل کردن فایده نداشت پیش بهترین دکترا بردن فایده نداشت بعد منو بردن پیش یه نفر یه دعا واسم خوند خوب شدم من فقط از اون زمان افتادن توی جوب و مزه ی بد اون دارو را یادم هست :oops::oops::oops::oops::oops::cry::cry::cry::cry::cry::cry:
4 سال مریض بودن کم نیستا اونم تو سن4 سالگی
تو دو سالگی به من آلو دادن تو گلوم گیر کرد داشتم خفه میشدم همه ی خانواده با زیر شواری رفتیم به سوی مطب دکتر بالاخره دکتر دستشو کرد تو حلقم در اومد
تو هم با زیر شلواری بودی؟؟؟
آره شایدم با شلوارک
http://s1.picofile.com/file/7923947311/d.bmp
[quote][div][b]آرمان خان[/b][/div][div][quote][div][b]amiramirq[/b][/div][div]تو دو سالگی به من آلو دادن تو گلوم گیر کرد داشتم خفه میشدم همه ی خانواده با زیر شواری رفتیم به سوی مطب دکتر بالاخره دکتر دستشو کرد تو حلقم در اومد:([/div][/quote]
تو هم با زیر شلواری بودی؟؟؟:lol::lol::lol:[/div][/quote]
آره شایدم با شلوارک
یه بار یکی از دوستای صمیمیم چیزی قرض گرفتم گمش کردم مونده بودم چی کار کنم آخرشم دعواشد تا چند روز قهر بودیم که یه روز با چند تا از دوستام تصمیم گرفتیم ..... شب شد و تو خابگاه قرار بود جشن پتوش کنیم (یعنی بریزیم سرش تا میخوره بزنیمش) خلاصه این کارو کردیم بعد ....... یه فحشی داد که خیلییی..... بود ماهم غیرتی شدیم لگد زدیم جایی که نباید میزدیم .... اون جا نگهبان خوابگاه و مدیر از صداش بلند شدن ببینن چیشده , چند تا از دوستام که سریع رفتن زیر پتو که مثلا خوابن منم یه مهر برداشتمو الکی نماز خوندم , آخرش بردنش بیمارستان و بخیه خورد پولشم ما دادیم , خلاصه بهترین دوستمو از دست دادم
یه بار یکی از دوستای صمیمیم چیزی قرض گرفتم گمش کردم مونده بودم چی کار کنم آخرشم دعواشد تا چند روز قهر بودیم که یه روز با چند تا از دوستام تصمیم گرفتیم ..... شب شد و تو خابگاه قرار بود جشن پتوش کنیم (یعنی بریزیم سرش تا میخوره بزنیمش) خلاصه این کارو کردیم بعد ....... یه فحشی داد که خیلییی..... بود :evil::xماهم غیرتی شدیم لگد زدیم جایی که نباید میزدیم .... اون جا نگهبان خوابگاه و مدیر از صداش بلند شدن ببینن چیشده , چند تا از دوستام که سریع رفتن زیر پتو که مثلا خوابن منم یه مهر برداشتمو الکی نماز خوندم , آخرش بردنش بیمارستان و بخیه خورد پولشم ما دادیم , خلاصه بهترین دوستمو از دست دادم:cry::oops:
انجمن عصرپادشاهان قسمتی از باشگاه بازیکنان عصرپادشاهان است. از این جهت دارای ثبت نام مجزا نمی باشد. هر بازیکنی که عضو عصرپادشاهان است، می تواند با نام کاربری و رمز مرکزی خود در انجمن نیز لاگین نماید.