i.went
غول قرمز
i.went
غول قرمز
i.went
باز علیرضا توهم زدی
من نبودم
شخم زده بودند شماهارو
منم بلدم قایم شم یهویی اونم با تیرو کمان و از راه دور مبارزه کنم
مهم اینه که تن به تن و با شمشیر مبارزه کنی اونم رو در رو
قایم چی رفتم نیرو اوردم
بشکنه این دس
کاشکی میزاشتم کلا بترکوننتون
اخرش با شمشیر اومدم پایین با پنجا هزار نفر شوخی نیست که
میشه بفرمایین چجوری دشمنو زدین؟؟؟
از پشت کوه با منجنیق و کماندارا
که اخر سر هم تیراتون تموم شد
=======
اخرش با شمشیر اومدم
میشه بفرمایین کجای داستان با شمشیر پایین اومدی؟؟؟
عامو اومدیم پایین بجنگیم با کمان بدون تیر جنگیدیم که
با شمشیر جنگیدیم دیگه
ولی این دفعه شاهین نبود من بودم که تیرو به گلوش زدم و
معینو علی رضا علی شاهین با سربازا میجنگیدن که من به سرعت به سمت هادی رفتم اون در اغوش گرفتم که اون گفت: ممد حسن خوشحال شدم رفیق که از خیلی پیش کنارت بودم به تو خدمت کردم.
====
اگه منظورت اینجاست
من داشتم ازت محافظت میکردم که!
اون دو سه نفرو که کشتم یادت نیست
اگه نکشته بودم تو هم الان پیش هادی بودی
این مطلب در 1394/06/06 22:30:26 نوشته شده است و در 1394/06/06 22:30:38 ویرایش شده است .
با کسی که خره بحث نکن
سوارش شو پیتیکو پیتیکو کن
والااااا
---
بهـ بعضیآ بآیدبگی:خآص بودن پیشکش..آدم بآش بلدی؟
[quote][div][b]i.went[/b][/div][div][quote][div][b]غول قرمز[/b][/div][div][quote][div][b]i.went[/b][/div][div][quote][div][b]غول قرمز[/b][/div][div][quote][div][b]i.went[/b][/div][div]باز علیرضا توهم زدی
من نبودم
شخم زده بودند شماهارو:icon_14:[/div][/quote]
منم بلدم قایم شم یهویی اونم با تیرو کمان و از راه دور مبارزه کنم:|
مهم اینه که تن به تن و با شمشیر مبارزه کنی اونم رو در رو
:icon_4::icon_4::icon_4:[/div][/quote]
قایم چی رفتم نیرو اوردم
بشکنه این دس
کاشکی میزاشتم کلا بترکوننتون
اخرش با شمشیر اومدم پایین با پنجا هزار نفر شوخی نیست که:icon_14:[/div][/quote]
میشه بفرمایین چجوری دشمنو زدین؟؟؟
از پشت کوه با منجنیق و کماندارا
که اخر سر هم تیراتون تموم شد
:icon_4::icon_4::icon_4:
=======
[b]اخرش با شمشیر اومدم[/b]
:shock::shock::shock:
میشه بفرمایین کجای داستان با شمشیر پایین اومدی؟؟؟[/div][/quote]
عامو اومدیم پایین بجنگیم با کمان بدون تیر جنگیدیم که
با شمشیر جنگیدیم دیگه[/div][/quote]
ولی این دفعه شاهین نبود من بودم که تیرو به گلوش زدم و[b] معینو علی رضا علی شاهین[/b] با سربازا میجنگیدن که من به سرعت به سمت هادی رفتم اون در اغوش گرفتم که اون گفت: ممد حسن خوشحال شدم رفیق که از خیلی پیش کنارت بودم به تو خدمت کردم.
====
اگه منظورت اینجاست
من داشتم ازت محافظت میکردم که!:icon_4::icon_4:
اون دو سه نفرو که کشتم یادت نیست
اگه نکشته بودم تو هم الان پیش هادی بودی:icon_4::icon_4::icon_4: