ایول
برگشتم
نویسنده | پیغام |
---|---|
|
1393/06/01 22:32:08
ایول
برگشتم
|
|
1393/06/02 17:19:11
چی میگی؟؟؟؟ |
|
1393/06/02 17:22:58
دادا دعوا سهله ما شوخی میکردیم طرف لت و پار باید میرفت خونه
پیش دانشگاهی یادمه داشتم با یکی از دوستام شوخی میکردم در کلاسو کوبیدم تو سرش هیچی دیگه بیچاره بیهوش شد عجب روزگاری بود یادش بخیر هرچند یه ساله گذشته انجمنم انجمنای قدیم
به قول یکی از بچه ها الان انجمن مثه غار شده حرف میزنی صدات میپیچه |
|
1393/06/02 17:23:36
یا عـــــــــــــــــــــــلی !!! |
|
1393/06/02 21:40:48
یه بار اول دبیرستان تو ارومیه یه همکلاسی داشتم خیلی از خودم گنده تر بود
البته خودمم هیکلیم ولی اون هیکلی تر بود خلاصه با این حرفم شد گفتم میزنمت ها اونم با ترکی گفت مادر نزایید که منو بزنه منم چون ترکی بلد نبودم آخه کُردم فک کردم به مامانم فش داده همچین زدمش که بدبخت دو ساعت رو زمین دراز کشیده بود بچه شروری نیستما اما اگه اعصابمو خورد کنن همچین میزنم که نگو انجمنم انجمنای قدیم
به قول یکی از بچه ها الان انجمن مثه غار شده حرف میزنی صدات میپیچه |
|
1393/06/02 22:42:48
اخه این سرور جدید کی میخاد راه بیفته؟؟؟؟؟/
|
|
1393/06/02 22:43:57
اسمت چیه عمرا با تو درگیر شم بسم الله الرحمن رحیم اخه این سرور جدید کی میخاد راه بیفته؟؟؟؟؟/
|
|
1393/06/02 22:55:13
فکر خوبیه انجمنم انجمنای قدیم
به قول یکی از بچه ها الان انجمن مثه غار شده حرف میزنی صدات میپیچه |
|
1393/06/02 23:00:40
من زیاد دعوایی نیستم کسیم با من کاری نداره.
فقط یه بار دو سال پیش یه بار یکی زد تو صورتم.هیچی نگفتم.فرداش دو نفر گنده تو مدرسه بودن نفری 5 تومن بهشون دادم پسره رو بیرون گرفتن تا میخورد زدن
این مطلب در 1393/06/02 23:00:40 نوشته شده است و در 1393/06/02 23:01:47 ویرایش شده است .
Arash_s
good bye anjooman |
|
1393/06/02 23:06:51
بزا یکی دیگه تعریف کنم
یه بار ابتدایی بودم دقیقا نمیدونم چه سالی یه همسایه داشتم خیلی اذیتم میکرد دروغ چرا یکم ازش میترسیدم چون هم یه دوسالی ازم بزرگتر بود هم خیلی سریع بود ینی دنبالش میکردم مثه میگ میگ میدوید آغا یه روز خیلی منو اذیت کرد ظهر بود منم دیگه به اینجاهام رسیده بود :evilشرمنده نمیتونم نشون بدم ولی معمولا زیر چونه رو میگن) آغا خلاصه هی من هیچی نگفتم هی اون منو اذیت کرد یه دفه رفتم طرفش گرفتمش زدمش زمین همین که دیدم خورد زمین دیگه ترسم ریخت افتادم روش انقد زدم تا به گوه خوردن افتاد به خدا دلم خنک شد هنوزم که هنوزه ازم میترسه همسایمون به مامانم گفته بود من دیدم که داره میزنتش ولی نرفتم جداشون کنم گفتم بزا بزنتش منم دلم خنک شه اخه خیلی بچه پرویی بود انجمنم انجمنای قدیم
به قول یکی از بچه ها الان انجمن مثه غار شده حرف میزنی صدات میپیچه |
منوی کاربری
|
||