نازکان را سفر عشق حرام است حرام
که به هر گام دران ره خطری نیست که نیست
که به هر گام دران ره خطری نیست که نیست
نویسنده | پیغام |
---|---|
|
1392/03/30 19:44:33
نازکان را سفر عشق حرام است حرام
که به هر گام دران ره خطری نیست که نیست |
|
1392/03/30 19:44:47
زیباست ولییی..... دربیکرانه زندگی دو چیز افسونم کرداسمان ابی می بینم و میدانم که نیست خدایی که نمی بینم و میدانم ک هست.
دکتر علی شعریتی |
|
1392/03/30 19:45:10
درست نیستتت
این مطلب در 1392/03/30 19:45:10 نوشته شده است و در 1392/03/30 19:45:26 ویرایش شده است .
دربیکرانه زندگی دو چیز افسونم کرداسمان ابی می بینم و میدانم که نیست خدایی که نمی بینم و میدانم ک هست.
دکتر علی شعریتی |
|
1392/03/30 19:45:20
کل بازیو ول کردیم چسبیدیم مشا عره |
|
1392/03/30 20:57:36
توهم در اینه حیران حسن خویشتنی زمانه اینست که هرکس به خود گرفتار است
صفر را بستند تا ما به بیرون زنگ نزنیم...
از شما چه پنهان ما از درون زنگ زدیم... |
|
1392/03/30 20:59:50
چه عجب- تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد هرکه خاکه در میخانه به رخساره نرفت
این مطلب در 1392/03/30 20:59:50 نوشته شده است و در 1392/03/30 21:00:04 ویرایش شده است .
|
|
1392/03/30 21:07:28
تخت زمرد زده است گل به چمن راح چون لعل اتشین در اب
صفر را بستند تا ما به بیرون زنگ نزنیم...
از شما چه پنهان ما از درون زنگ زدیم... |
|
1392/03/30 21:09:27
به جان او که به شکرانه جان برافشانم اگر به سوی من اری پیامی از بردوستت بیا |
|
1392/03/30 21:16:08
موندی توش؟ |
|
1392/03/30 21:18:31
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت جانم از اتش مهر رخ جانانه بسوخت
صفر را بستند تا ما به بیرون زنگ نزنیم...
از شما چه پنهان ما از درون زنگ زدیم... |
منوی کاربری
|
||