شبی شیخ با کافری از بلاد کفر با ترن پرسرعت میان اسکندریه گذر همی نمودندی با سرعت 300 گره صحرایی بر ساعت ...
ناگهان ترن از کنار عده ای گوسپند رد گردیدی و شیخ با سرعت شمریدن آغازیدندی
پس کافر به تمسخر بگفت: یا شیخ گوسپندان چند عدد ببودندی؟
شیخ بفرمود: 1984 عدد پسرم
پس کافر ترمز اضطراری بکشید و بگفت:
شیخک، از مادر زاییده نشده کسی که من مسخره بنماید.
پس پیاده شده و گوسپندان شمردن نمودندی... بعد از دوروز شمردن فهمیدندی دقیقا 1984 عدد ببودندی پس کافر فورا اسلام را Apply نموده و هر آنچه از دنیا در جیب بداشت به شیخ داده و به پای شیخ (خ.ف) بیافتاد که مرا رهنمون ساز که چگونه اینگونه میشمری؟
شیخ بعد از گرفتن تراولهای طرف بفرمود: پسرم کاری نداشت ...
اول پاهایشان بشمریدمی و بعد تقسیم بر چهار بکردمی
و لبخندی ترول گونه بزد و در افق محو همی بگردید.
پس مرید تازه مسلمان شده خشتک چنان بدرید
که در آن نقطه زمین از هم بشکافت
با کسی که خره بحث نکن
سوارش شو پیتیکو پیتیکو کن
والااااا
---
بهـ بعضیآ بآیدبگی:خآص بودن پیشکش..آدم بآش بلدی؟
شبی شیخ با کافری از بلاد کفر با ترن پرسرعت میان اسکندریه گذر همی نمودندی با سرعت 300 گره صحرایی بر ساعت ...
ناگهان ترن از کنار عده ای گوسپند رد گردیدی و شیخ با سرعت شمریدن آغازیدندی
پس کافر به تمسخر بگفت: یا شیخ گوسپندان چند عدد ببودندی؟
شیخ بفرمود: 1984 عدد پسرم
پس کافر ترمز اضطراری بکشید و بگفت:
شیخک، از مادر زاییده نشده کسی که من مسخره بنماید.
پس پیاده شده و گوسپندان شمردن نمودندی... بعد از دوروز شمردن فهمیدندی دقیقا 1984 عدد ببودندی پس کافر فورا اسلام را Apply نموده و هر آنچه از دنیا در جیب بداشت به شیخ داده و به پای شیخ (خ.ف) بیافتاد که مرا رهنمون ساز که چگونه اینگونه میشمری؟
شیخ بعد از گرفتن تراولهای طرف بفرمود: پسرم کاری نداشت ...
اول پاهایشان بشمریدمی و بعد تقسیم بر چهار بکردمی
و لبخندی ترول گونه بزد و در افق محو همی بگردید.
پس مرید تازه مسلمان شده خشتک چنان بدرید
که در آن نقطه زمین از هم بشکافت