خیلی باحال بازم بزار.
رضا نقل قول نکن
نویسنده | پیغام |
---|---|
|
1393/09/13 15:28:50
خیلی باحال بازم بزار.
رضا نقل قول نکن
|
اکانت های فعال کنونی |
1393/09/13 15:32:30
خوش برگشتی مهدی عجب
|
|
1393/09/13 17:17:14
روزی مریدی شیخ را دراز کشیده و با دیدگان بسته بدید ، پس به سوی شیخ برفت و صدا بزد : شیخا. شیخ پاسخی ندادندی. مرید دوباره بگفت : یا شیخا و باز هم پاسخی نیامد. مرید دوباره بگفت : یا ایهاالشیخا و باز هم صدایی نیامد.
پس مرید به صورت نگران و پریشان خاطر برفت و با ظرفی مَملو از آب بیامد و آب را بر صورت و سیرت شیخ بپاشید و چنان چَک آبداری به صورت شیخ بکوفت که صدای آن تا آسمان هفتم بِرَفت. دیدگان شیخ ناگهان باز گشتندی و بی درنگ کمربند خویش را در آورده و مرید را سیاه و کبود بکرد و مرید نعره ها سر بداد. پس مریدان بپرسیدند : یا شیخا ، حکمت این کتک کاری چیست؟ به راستی که آن مرید شما را از مرگ نجات بداد. شیخ نعره ای سر بداد و بگفت : خاموش باش ملعون ، به راستی که هندزفری در گوش من بودندی و من در حالت ریلکسیشن بودندی که این خوارپشت مرا بدین صورت بزد ، نفرین بر آن * که در میان ریلکسیشن شیخ پارازیت بیاید و مانع شود. پس مریدان پس از درک آن حکمت نعره ها سر دادندی و خشتک ها را دریدند و به حالت ریلکسیشن چشم از جهان گشودندی. با کسی که خره بحث نکن
سوارش شو پیتیکو پیتیکو کن والااااا --- بهـ بعضیآ بآیدبگی:خآص بودن پیشکش..آدم بآش بلدی؟ |
|
1393/09/17 22:53:09
ﺷﯿﺦ ﺭﺍ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﮐﻪ ﻓﻼﻥ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﻣﻌﺪﻟﺶ ﺑﯿﺴﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ .
ﮔﻔﺖ : ﺳﻬﻞ ﺍﺳﺖ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺍﻭﻝ ﺍﺑﺘﺪﺍﯾﯽ ﻧﯿﺰ ﻣﻌﺪﻟﺶ ﺑﯿﺴﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ . ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﻓﻼﻥ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﺩﺭ ﻫﻮﺍ ﺍﻧﺘﮕﺮﺍﻝ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ . ﮔﻔﺖ : ﻣﺘﻠﺐ ﻧﯿﺰ ﺩﺭ ﻫﻮﺍ ﺍﻧﺘﮕﺮﺍﻝ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ . ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﻓﻼﻥ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﺭ ﺩﻭ ﺭﺷﺘﻪ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ . ﺷﯿﺦ ﮔﻔﺖ : ﺍﻣﯿﺮ ﺗﺘﻠﻮ ﻧﯿﺰ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻧﻔﺲ ﻫﻒ ﻫﺶ ﺩﻩ ﺗﺎ ﺁﻫﻨﮓ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﺑﯿﺮﻭﻥ . ﺍﯾﻦ ﭼﻨﯿﻦ ﭼﯿﺰ ﻫﺎ ﺭﺍ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻗﯿﻤﺘﯽ ﻧﯿﺴﺖ . ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﺁﻥ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺧﻠﻖ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺧﯿﺰﺩ ﻭ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﺨﺴﺒﺪ ﻭ ﺑﺨﺮﺩ ﻭ ﺑﻔﺮﻭﺷﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺩﺭ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺧﻠﻖ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺳﺘﺪ ﮐﻨﺪ ﻭ ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ دﺭﺱ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﺁﺧﺮ ﺗﺮﻡ ﻫﻢ ﭘﺎﺱ ﮐﻨﺪ. ﺟﻤﻊ ﻣﺮﯾﺪﺍﻥ ﺑﮕﺮﯾﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻓﺮﻁ ﺷﻮﻕ عربده ها بزدند و جامه ها بدریدند و ﺭﺍﻫﯽ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ بگشتند!!! روز دانشجو مبارک با کسی که خره بحث نکن
سوارش شو پیتیکو پیتیکو کن والااااا --- بهـ بعضیآ بآیدبگی:خآص بودن پیشکش..آدم بآش بلدی؟ |
|
1393/09/18 17:39:56
نقل است روزی شیخ و مریدانش در راهی بودند به ناگاه مگسی دیدن پریشان حال که مادام اوق میزد! شیخ از مگس دلیل پریشان حالیش را جویا شد مگس به شیخ گفت: در حال اطعام مدفوع بودم که در آن مو یافتم پس شیخ و مریدانش جامه بدریدند و سر بر کوه بگذاشتند!
این مطلب در 1393/09/18 17:39:56 نوشته شده است و در 1393/09/18 17:40:22 ویرایش شده است .
با کسی که خره بحث نکن
سوارش شو پیتیکو پیتیکو کن والااااا --- بهـ بعضیآ بآیدبگی:خآص بودن پیشکش..آدم بآش بلدی؟ |
|
1393/09/18 17:42:53
روزی شیخ و مریدان در بیابان همی برفتی که ناگاه عربی سوار بر شتر به سمت ایشان بیامدی .... شیخ رو به عرب کردی و بفرمودی : ایا این شتر است؟!
مرد عرب به خود فشار زیادی آوردی و سرخ گشتی و جان به جان آفرین تسلیم بنمودی .... جمله همه مریدان واله و حیران گشتندی و علت را از شیخ جویا شدندی ؟؟ شیخ بگفتا : وی (مرد عرب) جهت تلفظ پ ن پ به خود فشار آوردی و هلاک گشتی ... با کسی که خره بحث نکن
سوارش شو پیتیکو پیتیکو کن والااااا --- بهـ بعضیآ بآیدبگی:خآص بودن پیشکش..آدم بآش بلدی؟ |
|
1393/09/18 17:47:57
ﺭﻭﺯﻱ ﺟﻮاﻧﻲ اﺯ شیخی ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﺮا اﻧﺴﺎﻧﻬﺎ اﻳﻨﻘﺪﺭ ﺑﺮاﻱ ﭘﻮﻝ ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺭا ﻣﻲ ﺁﺯاﺭﻧﺪ و ﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﺪﻱ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ؟
ﺷﻴﺦ ﻗﻮﻃﻲ ﻛﺒﺮﻳﺘﻲ اﺯ ﺟﻴﺐ ﺩﺭاﻭﺭﺩ ﺳﻪ ﻧﺦ ﻛﺒﺮﻳﺖ ﺭا ﮔﺮﻓﺖ و ﺩﻭ ﻧﺦ ﺁﻥ ﺭا ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺭ ﻗﻮﻃﻲ ﻧﻬﺎﺩ ﺁﻥ ﻳﻚ ﻧﺦ ﺭا ﻧﺼﻒ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻧﺼﻔﻪ ﻛﻪ ﻧﻮﻙ ﺗﻴﺰﻱ ﺩاﺷﺖ ﻻﻱ ﺩﻧﺪاﻥ ﺧﻮﺩ ﺭا ﺗﻤﻴﺰ ﻛﺮﺩ و ﮔﻔﺖ:ﭼﻪ ﻣﻴﺪاﻧم!!!!!!
این مطلب در 1393/09/18 17:47:57 نوشته شده است و در 1393/09/18 17:49:14 ویرایش شده است .
با کسی که خره بحث نکن
سوارش شو پیتیکو پیتیکو کن والااااا --- بهـ بعضیآ بآیدبگی:خآص بودن پیشکش..آدم بآش بلدی؟ |
|
1393/09/18 20:13:20
وارد گروپ kingsera در تلگرام شوید
https://t.me/joinchat/AAAAAENAj1Vpp018wp4jnw |
|
1393/09/19 14:04:47
مریدی پرسید:
مولای من کدام گروه از مومنین زودتر از دیگران به بهشت میروند شیخ فرمود نقل است از ابوی بزرگوارم که سه گروه زودتر از دیگران به بهشت میروند: گروه اول،گروه دوم و گروه سوم... مریدان پس از استماع گفتار شیخ مدتی بهیکدیگر خیره گشته آنگاه به سه گروه تقسیم شده نعره کشان نعلین خویش به دندان بگرفتندی و عازم بیابان گردیدندی با کسی که خره بحث نکن
سوارش شو پیتیکو پیتیکو کن والااااا --- بهـ بعضیآ بآیدبگی:خآص بودن پیشکش..آدم بآش بلدی؟ |
|
1393/10/08 16:27:18
شیخ را پرسیدن "علاج عشق" چیست؟
شیخ رفت و بالیشی را بیاورد سپس سرش را بر روی بالش قرار داد و فرمود گم شین بیرون! میخوام بخوابم . شیخ خسته بود ... خسته با کسی که خره بحث نکن
سوارش شو پیتیکو پیتیکو کن والااااا --- بهـ بعضیآ بآیدبگی:خآص بودن پیشکش..آدم بآش بلدی؟ |
منوی کاربری
|
||