بسم الله الرحمن الرحیم
این تایپیک رو واسه این درست کردم که هر چی خاطره از قدیم دارید بگید.از بچگی تا حالا.از دوران مدرسه و چه بازی های باهاش خاطره دارید و.....
منتظر جواب های زیبای شما هستم.
درود بر ایران و ایرانی.
ترسم تو را دمی که به محشر برآورند...
از آتش تو دود به محشر درآورند...
باز این چه شورش است که در خلق عالم است...
باز ا
بسم الله الرحمن الرحیم
این تایپیک رو واسه این درست کردم که هر چی خاطره از قدیم دارید بگید.از بچگی تا حالا.از دوران مدرسه و چه بازی های باهاش خاطره دارید و.....
منتظر جواب های زیبای شما هستم.
درود بر ایران و ایرانی.
اول خودم میگم.
من بچه بودم از مدرسه شانس نداشتم.وقتی سال پنجم بودم رفتم اول راهنمایی کل مدرسه رو درست کردن توش پارک زدن. بزرگش کردن و...
حالا این بماند سوم راهنمایی داشتم میرفتم اول دقیقا تا ما رفتیم مدرسه فسقلی ما رو جاش رو تغییر دادن. واقعا ما از این مدرسه شانس نیاوردیم
این مطلب در 1391/08/11 18:29:41 نوشته شده است و در 1391/08/11 18:30:08 ویرایش شده است .
ترسم تو را دمی که به محشر برآورند...
از آتش تو دود به محشر درآورند...
باز این چه شورش است که در خلق عالم است...
باز ا
اول خودم میگم.
من بچه بودم از مدرسه شانس نداشتم.وقتی سال پنجم بودم رفتم اول راهنمایی کل مدرسه رو درست کردن توش پارک زدن. بزرگش کردن و...
حالا این بماند سوم راهنمایی داشتم میرفتم اول دقیقا تا ما رفتیم مدرسه فسقلی ما رو جاش رو تغییر دادن. واقعا ما از این مدرسه شانس نیاوردیم:D
توی یکی از همین شب های تابستون، یه وقتی که بیکار و الاف نشسته بودم و با سیم تلفن وَر می رفتم، همینطوری به ذهنم رسید که بیام گستره سرگرمی هام رو وسیع تر کنم و با دکمه ها وَر برم! برای همین، اومدم و یه شماره خیلی خیلی تابلو (یعنی 09155151515) رو گرفتم و منتظر موندم تا ببینم چی میشه. (و همونطوری که شما هم حدس می زنید، 99/99% نباید کسی تلفن رو برداره.)
آقایون؛ چشمتون روز بد نبینه؛ یهو صدای بوق متوقف شد و یه آقایی گوشی رو برداشت و گفت: «بله؟»
یعنی یه لحظه عین گربه ای که داره غذاش رو میخوره و یهو صدای پارس سگی اونو 7921 میلی متر به بالا پرت میکنه، از جا پریدم و کم مونده سرم به سقف خونه بخوره! (آخه نه که خیلی هم قدبلندم...)
خدا بخیر کنه... تا یه ربع قلبم تاپ تاپ می زد و نمی دونستم بخندم،گریه کنم، فریاد بکشم، (درحالی که از گوش هام داره دود درمیاد) به اون آقای صاحب شماره بگم: «مرد حسابی؛ مگه قحطی اومده که رفتی چنین شماره ای رو انتخاب کردی؟» یا... . اما به جاش فوری گوشی رو قطع کردم و به سرعت چون شترمرغی که پلنگ دنبالش میکنه، از گوشی فاصله گرفتم.
البته این یه بچه خاطره بود!
این مطلب در 1391/08/11 19:37:26 نوشته شده است و در 1391/08/11 19:38:30 ویرایش شده است .
Arda.Ir
يادتون نره!
توی یکی از همین شب های تابستون، یه وقتی که بیکار و الاف نشسته بودم و با سیم تلفن وَر می رفتم، همینطوری به ذهنم رسید که بیام گستره سرگرمی هام رو وسیع تر کنم و با دکمه ها وَر برم! برای همین، اومدم و یه شماره خیلی خیلی تابلو (یعنی 09155151515) رو گرفتم و منتظر موندم تا ببینم چی میشه. (و همونطوری که شما هم حدس می زنید، 99/99% نباید کسی تلفن رو برداره.)
آقایون؛ چشمتون روز بد نبینه؛ یهو صدای بوق متوقف شد و یه آقایی گوشی رو برداشت و گفت: «بله؟»
یعنی یه لحظه عین گربه ای که داره غذاش رو میخوره و یهو صدای پارس سگی اونو 7921 میلی متر به بالا پرت میکنه، از جا پریدم و کم مونده سرم به سقف خونه بخوره! (آخه نه که خیلی هم قدبلندم...)
:shock::shock::shock:
خدا بخیر کنه... تا یه ربع قلبم تاپ تاپ می زد و نمی دونستم بخندم،گریه کنم، فریاد بکشم، (درحالی که از گوش هام داره دود درمیاد) به اون آقای صاحب شماره بگم: «مرد حسابی؛ مگه قحطی اومده که رفتی چنین شماره ای رو انتخاب کردی؟» یا... . اما به جاش فوری گوشی رو قطع کردم و به سرعت چون شترمرغی که پلنگ دنبالش میکنه، از گوشی فاصله گرفتم.
البته این یه بچه خاطره بود!:mrgreen:
یاد وقتی سال ابتدایی بودیم بخیر.واسه همه لقب میذاشتیم.البته الان هم میزارن.لقب من بلا نسبت.....بود.چیه تا بهت خندیدم میخوای بپری رو کولم.نکنه انتظار داری لقب خودم هم بگم؟!
ترسم تو را دمی که به محشر برآورند...
از آتش تو دود به محشر درآورند...
باز این چه شورش است که در خلق عالم است...
باز ا
یاد وقتی سال ابتدایی بودیم بخیر.واسه همه لقب میذاشتیم.البته الان هم میزارن.لقب من بلا نسبت.....بود.چیه تا بهت خندیدم میخوای بپری رو کولم.نکنه انتظار داری لقب خودم هم بگم؟!
این بده=
رفتیم شمال تو راه برگشت رفتیم غذا بخوریم دزد همه چیمونو برد کیف مامانمو و همهی لباسای عممو
ماشین پشت سرمون بودا
من گفتم اینا دزدن مامانم گفتم گفت زنو شوهرن اومدن تفریح
هیچ وقت یادم نمیره که حرفمو باور نکردن
از ۱۳۹۱
younicked
این بده=
رفتیم شمال تو راه برگشت رفتیم غذا بخوریم دزد همه چیمونو برد کیف مامانمو و همهی لباسای عممو
ماشین پشت سرمون بودا
من گفتم اینا دزدن مامانم گفتم گفت زنو شوهرن اومدن تفریح
هیچ وقت یادم نمیره که حرفمو باور نکردن
تو سرور هفت.قبل از این که برم جوانمردان تو ازادمردان بود.یک شب با بچه ها جمع شده بودیم.با سهیل و کاترین و غزل که یکدفعه معلوم نبود کدومشون بحث رو برد تو جن و....؟من هم که میترسیدم گفتم بی خیال شید و تموش کنید.البته سهیل هم مثل من میترسید و دختر ها هم که پا میزارن تو نقطه ضعف ادم.به هر حال اون شب گذشت فردا یک نامه از طرف کاترین اومد توش نوشته بود نامه مهم.ما هم چشتون روز بد نبینه تا نامه رو باز کردیم دیدیم عکس 13.14 مدل جن رو درچین کرده واسمون فرستاده.هنوز بعضی از عکساش رو یادمه.الان که این رو دارم مینویسم حس میکنم چیزی پیشتمه.من یک 5 دقیقه میرم تو پذیرایی میام
ترسم تو را دمی که به محشر برآورند...
از آتش تو دود به محشر درآورند...
باز این چه شورش است که در خلق عالم است...
باز ا
تو سرور هفت.قبل از این که برم جوانمردان تو ازادمردان بود.یک شب با بچه ها جمع شده بودیم.با سهیل و کاترین و غزل که یکدفعه معلوم نبود کدومشون بحث رو برد تو جن و....؟من هم که میترسیدم گفتم بی خیال شید و تموش کنید.البته سهیل هم مثل من میترسید و دختر ها هم که پا میزارن تو نقطه ضعف ادم.به هر حال اون شب گذشت فردا یک نامه از طرف کاترین اومد توش نوشته بود نامه مهم.ما هم چشتون روز بد نبینه تا نامه رو باز کردیم دیدیم عکس 13.14 مدل جن رو درچین کرده واسمون فرستاده.هنوز بعضی از عکساش رو یادمه.الان که این رو دارم مینویسم حس میکنم چیزی پیشتمه.من یک 5 دقیقه میرم تو پذیرایی میام:?
تازه تو بازی اومده بودم یه پیام برام اومد نوشته بود آیا مایل به آشنایی هستین
تو سرور بعدی رفتم تو اتحاد یکی اونم همینو گفت تو سرور7 که زیاد بود
ولی تو 8 نه
از ۱۳۹۱
younicked
تازه تو بازی اومده بودم یه پیام برام اومد نوشته بود آیا مایل به آشنایی هستین
تو سرور بعدی رفتم تو اتحاد یکی اونم همینو گفت تو سرور7 که زیاد بود
ولی تو 8 نه
تازه تو بازی اومده بودم یه پیام برام اومد نوشته بود آیا مایل به آشنایی هستین
تو سرور بعدی رفتم تو اتحاد یکی اونم همینو گفت تو سرور7 که زیاد بود
ولی تو 8 نه
ترسم تو را دمی که به محشر برآورند...
از آتش تو دود به محشر درآورند...
باز این چه شورش است که در خلق عالم است...
باز ا
[quote][div][b]girls[/b][/div][div]تازه تو بازی اومده بودم یه پیام برام اومد نوشته بود آیا مایل به آشنایی هستین
تو سرور بعدی رفتم تو اتحاد یکی اونم همینو گفت تو سرور7 که زیاد بود
ولی تو 8 نه[/div][/quote]
خاطره داری بنویس.یاد ازادمردان بخیر.همش توش کیف میکردیم.هر شب تو تالار جلسه شبانه میزاشتم.ولی خراب شد.حیف.
من که خاطره زیاد دارم.
یادمه یکی از دوستام سال اول دبیرستان یه شعر بود از سندی که میخوند امشو شو شه ...
اینو بلد بود هر دقیقه میخوند بچه ها میزدن رو میز منم مجبور بودم بیام وسط دیگه خیلی حال میداد مدرسه .چه دورانی بود.
بد خاها تا صبح؟
چی بگویند؟
یه سریا ما بودیم دهنشون بسته بود مار رفتیم بلبل شدن.چنگیز من اینارو دوست داره
من که خاطره زیاد دارم.
یادمه یکی از دوستام سال اول دبیرستان یه شعر بود از سندی که میخوند امشو شو شه ...
اینو بلد بود هر دقیقه میخوند بچه ها میزدن رو میز منم مجبور بودم بیام وسط دیگه خیلی حال میداد مدرسه .چه دورانی بود.:lol::ugeek:
جاتون خالی رفته بودیم اردو یکی از بچه ها با iphone داداشش یه برنامه ای رو باز کرد که دقیقا نوشته بود
ghost
خلاصه دیدم با ابی نوشته
به این صفحه در مدت 1 دقیقه خیره شوید و بعد متوجه وجود جن ها و ارواح می شوید
یه لحظه گفتم آرمین پاشو برو پی کارت اینا چیه می خوای نگاه کنی شب خواب بد می بینی بعد گفتم نه من باید سر جام وایسم
راستی کلاس پنجم بودمو تازه درس شجاعت رو خونده بودم و از ترس دوری کردم و خیره شدم همه ی هم کلاسیام خیره شده بودن ناگهان
(کسایی که سنشون از 13 سال کمتره نخونن) با رنگ قرمز نوشت
شما سرکار هستید
این مطلب در 1391/08/13 14:05:40 نوشته شده است و در 1391/08/13 14:06:38 ویرایش شده است .
باختن توی طبیعت من نیست
جاتون خالی رفته بودیم اردو یکی از بچه ها با iphone داداشش یه برنامه ای رو باز کرد که دقیقا نوشته بود
ghost
خلاصه دیدم با ابی نوشته
به این صفحه در مدت 1 دقیقه خیره شوید و بعد متوجه وجود جن ها و ارواح می شوید
یه لحظه گفتم آرمین پاشو برو پی کارت اینا چیه می خوای نگاه کنی شب خواب بد می بینی بعد گفتم نه من باید سر جام وایسم
راستی کلاس پنجم بودمو تازه درس شجاعت رو خونده بودم و از ترس دوری کردم و خیره شدم همه ی هم کلاسیام خیره شده بودن ناگهان
(کسایی که سنشون از 13 سال کمتره نخونن) با رنگ قرمز نوشت
شما سرکار هستید:lol::lol::lol::lol::lol::lol::lol::lol:
انجمن عصرپادشاهان قسمتی از باشگاه بازیکنان عصرپادشاهان است. از این جهت دارای ثبت نام مجزا نمی باشد. هر بازیکنی که عضو عصرپادشاهان است، می تواند با نام کاربری و رمز مرکزی خود در انجمن نیز لاگین نماید.