این پژوهش به بحث وبررسی پیرامون معنا ومفهوم نماز می پردازد .
آنان که غواص دریای معرفت و پیرو معصومین – علیهم السلام –اگرچه زاویههایی از نماز را مشاهده کردهاند لیکن چون شهودشان شخصی است نتوانستند آن را برای تشنگان بر ساحل نشسته بیان کنند زیرا که معرفت به نماز، چشیدنی است نه گفتنی ،گرچه گفتن و بیان نیز ممکن است راز و رمزهای آن را به ما نمایانده و جانهای خشکیده ما را به زلال آن آب زندگانی و طراوت بخش روشن کند،
لذا در این تحقیق به دنبال آنیم که در ابتدا مفهوم نماز را در لغت و اصطلاح که به معنی مختلفی چون اطاعت ، پرسش ، تعظیم و بزرگداشت وسپس حقیقت آن یعنی بپاداشت و اقامه این فریضه شریف را بیان نماییم.
روش کار به صورت کتابخانه ای بوده که بر این مبنا از اسناد ومدارک دینی بهره برده وبه نقل وتوصیف موارد مذکور پرداخته ایم و سعی نموده ایم درحد توان ازمنابع دست اول روایی بهره گیری نماییم و در پایان می توان گفت ، نمازی که از ما مکلفین خواسته شده ،اقامه تمامی جوانب آن می باشد.
تعاریف ومفاهیم
نماز در قرآن بیش از هر عبادتی تکرار شده وهیچ عبادتی در قرآن به اندازه نماز ، ذکرآن به میان نیامده به طوریکه بیش از 102 مرتبه نماز واحکام وآثار گوناگون آن مطرح شده لذا برای آشنایی با مفهوم آن به معرفی این فریضه پرداخته ایم.
1- ریشه واژه نماز
ریشه واژه نماز درفارسی از لفظ پهلوی« نماک» گرفته شده وآن هم به نوبه خود از ریشه باستانی«نِم» ؛ به معنی« خم شدن وتعظیم کردن» مأخوذ است که به تدریج بر معنی« صلاة» یعنی عبادت ویژه مامسلمانان اطلاق گردیده است.(1)
بر اساس بعضی از کتب تاریخی، برخی از ایرانیان تازه مسلمان در سالهای حکومت اعراب بر ایرانیان به جای کلمه« صلاة» از کلمه« نماک» استفاده میکرده اند.
و هنگام فراخواندن مردم به سوی نماز به جای « الصلوة» کلمه« اَلنِّماک» وبه جای« حَیَّ عَلَی الصَّلوةِ» جمله «بشتابید به سوی نماک» را به کار می برده اند.(2)
2- معانی نماز
معنی اول:
خدمت وخدمتکاری ، اطاعت وفرمانبرداری(3)،
سرفرودآوری وتعظیم(4)
سر به زمین نهادن ، کرنش وتکریم(5)
اظهار طاعت وبندگی(6)
لذا واژه های« نماز بردن » ،« در نماز آمدن» ،«به نماز آمدن» و«نماز آوردن» به معنای پرستش کردن ، عاجزی نمودن ،خم شدن به علامت تعظیم وبندگی وبه خاک افتادن به قصد تعظیم در برابر پادشاهی یا بزرگی دیگر به کار رفته است(7)
معنی دوم:
کلمه "نماز" ؛ به معنی« پرستش وادای طاعت ایزد تعالی(8)»
و«عرض نیاز به سوی خدای عالمیان است به طریقی که در شریعت پیغمبران وارد شده است(9)»
که در این معنی، معادل کلمه« صلوة» می باشد(10)
به همین منظور در ادبیات پارسی ، « نماز نیمروز» ، « نماز پیشین» ، « نماز میانین» ، به معنای«نماز ظهر» ،« نماز دگر» ، « نماز دیگر» ، « نماز پسین» ، به معنای « نماز عصر» و« نماز خفتن» به معنای« نماز عشاء» و« نماز بام» ،« نماز بامداد» ، «دوگانه» به جای « نماز صبح» به کار رفته است.
لازم به ذکر است که مردم فارسی زبان ، واژه« نماز بستن» را به جای «تکبیرة الاحرام گفتن» به کار می بردند.(11(
معنی سوم:
ازآنجا که شرط نماز ، طهارت است وکلمه نماز ، مفهوم طهارت وپاکیزگی را تداعی می کند ، کلمه« نمازی» که منسوب به نماز و به معنای« دوستدار نماز» است، به معنی« پاک وطاهر» نیز به کار رفته است
و«نمازی شدن» که مصدر مرکب است ، به معنای« پاک وطاهر شدن و شسته شدن وغسل داده وپاکیزه شدن» به کار رفته است.همچنین« نمازی کردن» به معنی« پاک کردن ، شستن ، آب کشیدن ، وغسل دادن»
و«نماز کن» به معنای « شستشوکننده» استعمال می شده است(12)
آنان که غواص دریای معرفت و پیرو معصومین – علیهم السلام –اگرچه زاویههایی از نماز را مشاهده کردهاند لیکن چون شهودشان شخصی است نتوانستند آن را برای تشنگان بر ساحل نشسته بیان کنند زیرا که معرفت به نماز، چشیدنی است نه گفتنی ،گرچه گفتن و بیان نیز ممکن است راز و رمزهای آن را به ما نمایانده و جانهای خشکیده ما را به زلال آن آب زندگانی و طراوت بخش روشن کند،
لذا در این تحقیق به دنبال آنیم که در ابتدا مفهوم نماز را در لغت و اصطلاح که به معنی مختلفی چون اطاعت ، پرسش ، تعظیم و بزرگداشت وسپس حقیقت آن یعنی بپاداشت و اقامه این فریضه شریف را بیان نماییم.
روش کار به صورت کتابخانه ای بوده که بر این مبنا از اسناد ومدارک دینی بهره برده وبه نقل وتوصیف موارد مذکور پرداخته ایم و سعی نموده ایم درحد توان ازمنابع دست اول روایی بهره گیری نماییم و در پایان می توان گفت ، نمازی که از ما مکلفین خواسته شده ،اقامه تمامی جوانب آن می باشد.
تعاریف ومفاهیم
نماز در قرآن بیش از هر عبادتی تکرار شده وهیچ عبادتی در قرآن به اندازه نماز ، ذکرآن به میان نیامده به طوریکه بیش از 102 مرتبه نماز واحکام وآثار گوناگون آن مطرح شده لذا برای آشنایی با مفهوم آن به معرفی این فریضه پرداخته ایم.
1- ریشه واژه نماز
ریشه واژه نماز درفارسی از لفظ پهلوی« نماک» گرفته شده وآن هم به نوبه خود از ریشه باستانی«نِم» ؛ به معنی« خم شدن وتعظیم کردن» مأخوذ است که به تدریج بر معنی« صلاة» یعنی عبادت ویژه مامسلمانان اطلاق گردیده است.(1)
بر اساس بعضی از کتب تاریخی، برخی از ایرانیان تازه مسلمان در سالهای حکومت اعراب بر ایرانیان به جای کلمه« صلاة» از کلمه« نماک» استفاده میکرده اند.
و هنگام فراخواندن مردم به سوی نماز به جای « الصلوة» کلمه« اَلنِّماک» وبه جای« حَیَّ عَلَی الصَّلوةِ» جمله «بشتابید به سوی نماک» را به کار می برده اند.(2)
2- معانی نماز
معنی اول:
خدمت وخدمتکاری ، اطاعت وفرمانبرداری(3)،
سرفرودآوری وتعظیم(4)
سر به زمین نهادن ، کرنش وتکریم(5)
اظهار طاعت وبندگی(6)
لذا واژه های« نماز بردن » ،« در نماز آمدن» ،«به نماز آمدن» و«نماز آوردن» به معنای پرستش کردن ، عاجزی نمودن ،خم شدن به علامت تعظیم وبندگی وبه خاک افتادن به قصد تعظیم در برابر پادشاهی یا بزرگی دیگر به کار رفته است(7)
معنی دوم:
کلمه "نماز" ؛ به معنی« پرستش وادای طاعت ایزد تعالی(8)»
و«عرض نیاز به سوی خدای عالمیان است به طریقی که در شریعت پیغمبران وارد شده است(9)»
که در این معنی، معادل کلمه« صلوة» می باشد(10)
به همین منظور در ادبیات پارسی ، « نماز نیمروز» ، « نماز پیشین» ، « نماز میانین» ، به معنای«نماز ظهر» ،« نماز دگر» ، « نماز دیگر» ، « نماز پسین» ، به معنای « نماز عصر» و« نماز خفتن» به معنای« نماز عشاء» و« نماز بام» ،« نماز بامداد» ، «دوگانه» به جای « نماز صبح» به کار رفته است.
لازم به ذکر است که مردم فارسی زبان ، واژه« نماز بستن» را به جای «تکبیرة الاحرام گفتن» به کار می بردند.(11(
معنی سوم:
ازآنجا که شرط نماز ، طهارت است وکلمه نماز ، مفهوم طهارت وپاکیزگی را تداعی می کند ، کلمه« نمازی» که منسوب به نماز و به معنای« دوستدار نماز» است، به معنی« پاک وطاهر» نیز به کار رفته است
و«نمازی شدن» که مصدر مرکب است ، به معنای« پاک وطاهر شدن و شسته شدن وغسل داده وپاکیزه شدن» به کار رفته است.همچنین« نمازی کردن» به معنی« پاک کردن ، شستن ، آب کشیدن ، وغسل دادن»
و«نماز کن» به معنای « شستشوکننده» استعمال می شده است(12)
نظرسنجی
- مفید بود
- بازم مفید بود!
وجود منو نیمار تشکیل می ده
می بینی چه قدر بی وجودم؟؟؟؟؟؟؟
می بینی چه قدر بی وجودم؟؟؟؟؟؟؟