کلاه فروشی روزی از جنگلی می گذشت تصمیم گرفت زیر درخت مدتی استراحت کند لذا کلاه ها را کنار گذاشت و خوابید وقتی بیدار شد متوجه شد کلاه ها نیستند !
بالای سرش را نگاه کرد تعدادی میمون را دید ک کلاه ها را برداشته اند
فکر کرد که چگونه کلاه ها را پس بگیرد در حال فکر کردن سرش را خاراند و دید
که میمون ها همین کار را کردند او کلاه خود را روی زمین پرت کرد لذا این کار را کرد میمونها هم کلاه ها به طرف زمین پرت کردند و او همه کلاه ها را جمع کرد و روانه شهر شد
سالهای بعد نوه او هم کلاه فروش شد پدر بزرگ این داستان را برای نوه اش تعریف کرد و تاکید کرد که اگر چنین وضعی برایش پیش آمد چگونه برخورد کند
...
یک رو او از همان جنگل گذشت در زیر درختی استراحت کرد که همان قضیه برایش اتفاق افتاد
او شروع به خاراندن سرش کرد میمون ها هم همان کار را کردند
او کلاهش را برداشت میون ها هم همین کار را کردند نهایتا کلاهش را بر روی زمین انداخت ولی میمون ها این کار را نکردند
یکی از میمون ها از درخت پایین آمد و کلاه ر از روی زمین برداشت و در گوشی محکمی به او زد و گفت : فکر می کنی فقط خودت پدربزرگ داری ؟
نکته : رقابت هیچگاه سکون نمی شناسد
بالای سرش را نگاه کرد تعدادی میمون را دید ک کلاه ها را برداشته اند
فکر کرد که چگونه کلاه ها را پس بگیرد در حال فکر کردن سرش را خاراند و دید
که میمون ها همین کار را کردند او کلاه خود را روی زمین پرت کرد لذا این کار را کرد میمونها هم کلاه ها به طرف زمین پرت کردند و او همه کلاه ها را جمع کرد و روانه شهر شد
سالهای بعد نوه او هم کلاه فروش شد پدر بزرگ این داستان را برای نوه اش تعریف کرد و تاکید کرد که اگر چنین وضعی برایش پیش آمد چگونه برخورد کند
...
یک رو او از همان جنگل گذشت در زیر درختی استراحت کرد که همان قضیه برایش اتفاق افتاد
او شروع به خاراندن سرش کرد میمون ها هم همان کار را کردند
او کلاهش را برداشت میون ها هم همین کار را کردند نهایتا کلاهش را بر روی زمین انداخت ولی میمون ها این کار را نکردند
یکی از میمون ها از درخت پایین آمد و کلاه ر از روی زمین برداشت و در گوشی محکمی به او زد و گفت : فکر می کنی فقط خودت پدربزرگ داری ؟
نکته : رقابت هیچگاه سکون نمی شناسد
If Ya Smell ! ... What Saske ... Is ... Cookin
Id Line : ooosalehooo
8 مدیر ؟
? Where Is Ofogh
Id Line : ooosalehooo
8 مدیر ؟
? Where Is Ofogh