فکر کردم آهان گوشی بابا نت داره میرم باهاش انجمن حالا رمز بابامو از کجا بیارم مامان رمز بابا رو بزن زود باش مامان: به تو چه بزار دارم غذامو درست میکنم
باشه
گوشی خودم بعد از چند دیقه مامان گوشیم کجاست مامان: تو یخچاله دیروز بابات بردش تعمیرگاه
چرا مگه خراب بود ؟
مامان: نه رمزشو نمیدونست داد فلشش کنن
نهههه کلی چیز دارم روش
برم خونه.....
فکر کردم آهان گوشی بابا نت داره میرم باهاش انجمن حالا رمز بابامو از کجا بیارم :cry: مامان رمز بابا رو بزن زود باش مامان: به تو چه بزار دارم غذامو درست میکنم
باشه
گوشی خودم ;) بعد از چند دیقه مامان گوشیم کجاست مامان: تو یخچاله دیروز بابات بردش تعمیرگاه
:shock::shock: چرا مگه خراب بود ؟
مامان: نه رمزشو نمیدونست داد فلشش کنن
نهههه :o:o:o:o کلی چیز دارم روش
برم خونه.....
با دوستش که سوار متور بود گفت چرا گریه می کنی ؟(اومد دلداری بده ) هیچی همین جوری
یوهو کیف پولمو زد رفت سوار متور و فرار کرد منم دوان دوان به دنبال متور بودم که...
این مطلب در 1396/06/27 15:14:23 نوشته شده است و در 1396/06/27 15:14:37 ویرایش شده است .
با دوستش که سوار متور بود گفت چرا گریه می کنی ؟(اومد دلداری بده :D) هیچی همین جوری
یوهو کیف پولمو زد رفت سوار متور و فرار کرد منم دوان دوان به دنبال متور بودم که...
به بابام گفت احتمالا حافظش دیگه برنگرده سرش خیلی محکم به آسفالت خورده متاسفم
فکم خورد شده بود
بعد از دو هفته تو بیمارستان اومدیم خونه
بابام بهم گفت:..
این مطلب در 1396/06/27 18:44:50 نوشته شده است و در 1396/06/27 18:45:20 ویرایش شده است .
به بابام گفت احتمالا حافظش دیگه برنگرده سرش خیلی محکم به آسفالت خورده متاسفم :roll:
فکم خورد شده بود:cry:
بعد از دو هفته تو بیمارستان اومدیم خونه :icon_1:
بابام بهم گفت:..
دکترا گفتن که حالت خوبه و دیگه مرخصی فرداش اون موتوریه رو دیدم تو یه مغازه ای داشت لباس میخرید رفتم یقشو گرفتم و گفتم کیف پولمو پس بده بعد از گرفتنش یه مشت زدم تو دماغش بعد وقتی داشتم از مغاره برون می رفتم دو سه تا پیراهن برداش و فرار کرد و سوار موتورش شد یه دفعه یه ماشین اومد زد بهش و مرد بعد همه مردم جمع شده بودن که...
ن
دکترا گفتن که حالت خوبه و دیگه مرخصی فرداش اون موتوریه رو دیدم تو یه مغازه ای داشت لباس میخرید رفتم یقشو گرفتم و گفتم کیف پولمو پس بده بعد از گرفتنش یه مشت زدم تو دماغش بعد وقتی داشتم از مغاره برون می رفتم دو سه تا پیراهن برداش و فرار کرد و سوار موتورش شد یه دفعه یه ماشین اومد زد بهش و مرد بعد همه مردم جمع شده بودن که...
دکترا گفتن که حالت خوبه و دیگه مرخصی فرداش اون موتوریه رو دیدم تو یه مغازه ای داشت لباس میخرید رفتم یقشو گرفتم و گفتم کیف پولمو پس بده بعد از گرفتنش یه مشت زدم تو دماغش بعد وقتی داشتم از مغاره برون می رفتم دو سه تا پیراهن برداش و فرار کرد و سوار موتورش شد یه دفعه یه ماشین اومد زد بهش و مرد بعد همه مردم جمع شده بودن که...
مگه نیومده بود خونه؟
[quote][div][b]هخامنش1028[/b][/div][div]دکترا گفتن که حالت خوبه و دیگه مرخصی فرداش اون موتوریه رو دیدم تو یه مغازه ای داشت لباس میخرید رفتم یقشو گرفتم و گفتم کیف پولمو پس بده بعد از گرفتنش یه مشت زدم تو دماغش بعد وقتی داشتم از مغاره برون می رفتم دو سه تا پیراهن برداش و فرار کرد و سوار موتورش شد یه دفعه یه ماشین اومد زد بهش و مرد بعد همه مردم جمع شده بودن که...[/div][/quote]
مگه نیومده بود خونه؟:cry:
یه ماشین دیگه اومد زد زیره مردم سریع زنگ زدم به پلیس گفتم با آمبولانس بیاد اینجا ...
بنزین ریخته بود رو زمین که یوهو یه جرقه زده شد و دوتا ماشین رفتن هوا منم از ترس خوردم زمین بعد....
یه ماشین دیگه اومد زد زیره مردم سریع زنگ زدم به پلیس گفتم با آمبولانس بیاد اینجا ...
بنزین ریخته بود رو زمین که یوهو یه جرقه زده شد و دوتا ماشین رفتن هوا منم از ترس خوردم زمین بعد....
انجمن عصرپادشاهان قسمتی از باشگاه بازیکنان عصرپادشاهان است. از این جهت دارای ثبت نام مجزا نمی باشد. هر بازیکنی که عضو عصرپادشاهان است، می تواند با نام کاربری و رمز مرکزی خود در انجمن نیز لاگین نماید.