یه پتوی مستطیل شکل دارم
بعضی وقتا از عرض میوفته رو پام اصابم خراب میشه
هی باید Rotate ـش کنم !
بعضی وقتا از عرض میوفته رو پام اصابم خراب میشه


In the name of god
نویسنده | پیغام |
---|---|
اکانت های فعال کنونی |
1394/05/26 17:55:19
یه پتوی مستطیل شکل دارم
بعضی وقتا از عرض میوفته رو پام اصابم خراب میشه ![]() ![]() In the name of god
|
اکانت های فعال کنونی |
1394/05/26 17:55:45
پسره ۱۱ سالشه استاتوس گذاشته اگه بابام برام آیفون نخره شب خونه نمیرم !
من تو اون سن یه عینک شنا داشتم وقتی میرفتم حموم تشتو آب میکردم با کله میرفتم توش و ساعت ها به شادی میزیستم ![]() In the name of god
|
اکانت های فعال کنونی |
1394/05/26 18:00:48
زنگ زدم به سهراب پرسیدم قایقت جا دارد ؟
صدا آمد : از بی ادبان ! فهمیدم اشتباهی شماره لقمان رو گرفتم ، سریع قطع کردم ![]() In the name of god
|
اکانت های فعال کنونی |
1394/05/26 18:02:46
داداشم داشت نماز میخوند ،یهو داد زد : الله اکبر ! الله اکبر !
دویدم گفتم: چیه بابا در میزنن؟ گفت: الله اکبر ! گفتم:گوشیت زنگ خورد؟ میگه : الله اکبر ! -شام واست نگه داریم؟میگه : الله اکبر ! -مُهرت گم شده ؟ میگه : الله اکبر ! - کسی طوریش شده ؟ میگه : الله اکبر ! -بو سوختگی میاد؟ میگه : الله اکبر ! - جک و جونور دیدی ؟میگه : الله اکبر ! گفتم بابا خوب یکم راهنمایی کن !! با عصبانیت داد زد : الله اکبر ! ( دستشو هم به علامت خاک بر سرت تکون داد !) نمازش تموم شده میگه:یه ساعت دارم میگم کانالا عوض نکن داشتم اخبار گوش میدادم. چقدر تو نفهمی بچه ![]() In the name of god
|
اکانت های فعال کنونی |
1394/05/26 18:04:49
استاد شیمی سرکلاس با کلی انرژی داشت درس میداد گفت از هیدروژن به اکسیژن از اکسیژن به نیتروژن!یهو یکی از ته کلاس گفت:نیتروژن به گوشم!!
![]() In the name of god
|
اکانت های فعال کنونی |
1394/05/26 18:05:36
پس از تحقیقات فراوان دانشمندا به این نتیجه رسیدند که دختر ها فقط در یک روز از زندگیشون خوشحال هستند اونم روز عروسیشونه چون از اول صبح میدونند چی بپوشند
![]() In the name of god
|
اکانت های فعال کنونی |
1394/05/26 18:10:39
فقط یه ایرانی میتونه ۸۵تا حرفو توی یه اس ام اس طوری به هم بچسپونه که بشه ۷۰تا حرف واسه اینکه پول دوتا اس ام اس نده
![]() In the name of god
|
اکانت های فعال کنونی |
1394/05/26 18:14:21
یادش بخیر بچه بودم ی نارنگی گذاشتم توی کیفم ببرم مدرسه بخورم،
زنگ تفریح کیفمو باز کردم دیدم نارنگیه له شده جذب شده تو کتاب فارسیم تا آخر سال هروقت هوس نارنگی میکردم یکی از برگه های کتابمو میخوردم! In the name of god
|
اکانت های فعال کنونی |
1394/05/26 18:15:27
دیروز تو پیاده رو قدم میزدم یهو یه موتوری از کنارم رد شد.
گفتم: هــــــوووی ایــــنـــجا عـــابر پـیادستـــــــــــــا گفت: زرررر نـــزن ایـنـجا ایـرانه!!! . . حرفش خـیلی منطقی بود لامــصب! ![]() ![]() In the name of god
|
اکانت های فعال کنونی |
1394/05/26 18:17:18
یکی از بزرگترین زجرهای مشترک بین همه مون تو بچگی این بود که:باید میرفتیم جنسی که اشتباه خریدیمو پس میدادیم...! باااااااااید.
![]()
این مطلب در 1394/05/26 18:17:18 نوشته شده است و در 1394/05/26 18:17:25 ویرایش شده است .
In the name of god
|
منوی کاربری
|
||