رفت از بر من آنکه مرا مونس جان بود
دیگر به چه امید در این شهر توان بود
دیگر به چه امید در این شهر توان بود
نویسنده | پیغام |
---|---|
|
1394/05/25 17:03:49
رفت از بر من آنکه مرا مونس جان بود
دیگر به چه امید در این شهر توان بود |
|
1394/05/25 17:10:42
در خرابات مغان نور خدا می بینم
این عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم اگرراست باشدکه هرکس ستاره ای درآسمان دارد!
ستاره ی من باید دور،تاریک وبی معنی باشد اصلا شاید من ستاره ای ندارم. هدایت |
|
1394/05/25 17:15:46
من درد تو را ز دست آسان ندهم
دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم |
|
1394/05/25 17:32:35
نمی دانم چه تاثیریست در عشق
که بیمارش به صحت نیست مایل |
|
1394/05/25 19:04:52
یه بیت باید میگفتی نه کل شعرو |
|
1394/05/25 19:47:43
نابرده رنج گنج میسر نمی شود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
|
|
1394/05/26 16:49:41
لطف حق با تو مدارا ها کند چون که از حد بگذزد رسوا کند
|
اکانت های فعال کنونی |
1394/05/26 23:28:42
درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند
معنی کور شدن را گره ها می فهمند سخت بالا بروی ، ساده بیایی پایین قصه تلخ مرا سُرسُره ها می فهمند ...
|
|
1394/05/27 16:57:38
شعرای دیشبمون کو پس؟
وای بدنت...
با هــر چی میــشد زدنـــت... |
|
1394/05/27 17:04:24
آخه مگه اونا هم اسپم بودن که پروند؟
این مطلب در 1394/05/27 17:04:24 نوشته شده است و در 1394/05/27 17:04:33 ویرایش شده است .
وای بدنت...
با هــر چی میــشد زدنـــت... |
منوی کاربری
|
||