سالار امیراین غزل مورد علاقه منه
اون بیتم که مشخص کردم بیت مورد علاقمه
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند****پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
به فتراک جفا دل ها چو بربندند بربندند****ز زلف عنبرین جان ها چو بگشایند بفشانند
به عمری یک نفس با ما چو بنشینند برخیزند****نهال شوق در خاطر چو برخیزند بنشانند
سرشک گوشه گیران را چو دریابند در یابند****رخ مهر از سحرخیزان نگردانند اگر دانند
ز چشمم لعل رمانی چو می خندند می بارند****ز رویم راز پنهانی چو می بینند می خوانند
دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد****ز فکر آنان که در تدبیر درمانند در مانند
چو منصور از مراد آنان که بردارند بر دارند****بدین درگاه حافظ را چو می خوانند می رانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند****که با این درد اگر در بند درمانند در مانند
لازم دانستم این را پیوستش بیایم
شرط است که چون مرد ره درد شوی****خاکی تر و از ناچیزتر از گرد شوی
هر کو زمراد کم کند مرد شود**************کم کن الف مراد تا مرد شوی
اگرراست باشدکه هرکس ستاره ای درآسمان دارد!
ستاره ی من باید دور،تاریک وبی معنی باشد
اصلا شاید من ستاره ای ندارم.
هدایت
ستاره ی من باید دور،تاریک وبی معنی باشد
اصلا شاید من ستاره ای ندارم.
هدایت