ببار که ویرانه دل من سقفی ندارد که از قطرات سردت ایمن باشد
ببار که خانه دلم بسی تشنه و ملتهب است
ببار که شاید اندکی غبار غم را از دل تیره ام بزدایی
ببار و سیلی به پا کن و دل مسکین و گوشه نشین مرا با خود ببر …
ببار ای باران …
ببار که از بارش تو من شادم
ببار که عطر تو را می طلبم
ببار که شاید پس از بارش تو به یادش رنگین کمانی در دلم برپا شود
ببار و دل عاشق و تب دار مرا اندکی آرامش ببخش
ببار که دلم دلتنگ اوست
ببار که شاید در صدای دلنشین تو طنین صدای او را بشنوم
ببار ای باران . . .
این مطلب در 1393/10/22 11:26:15 نوشته شده است و در 1393/10/22 11:28:58 ویرایش شده است .
پــــــروازه خانوم
هـــادی.حســـن.مهـــدی.زویـــا.سپهر.عالمی.علیرضا.امیر.جواد مدیر۴ بهترین دوستامن
[b]ببار ای باران …
ببار که چتری بر روی دلم نخواهم گرفت
ببار که شاید اندکی از داغ این دل سوخته بکاهی
ببار که ویرانه دل من سقفی ندارد که از قطرات سردت ایمن باشد
ببار که خانه دلم بسی تشنه و ملتهب است
ببار که شاید اندکی غبار غم را از دل تیره ام بزدایی
ببار و سیلی به پا کن و دل مسکین و گوشه نشین مرا با خود ببر …
ببار ای باران …
ببار که از بارش تو من شادم
ببار که عطر تو را می طلبم
ببار که شاید پس از بارش تو به یادش رنگین کمانی در دلم برپا شود
ببار و دل عاشق و تب دار مرا اندکی آرامش ببخش
ببار که دلم دلتنگ اوست :cry:
ببار که شاید در صدای دلنشین تو طنین صدای او را بشنوم :cry:
ببار ای باران . . .[/b]
جور دیگر باید دید …
چتر ها را باید بست …
زیر باران باید رفت …
فکر، خاطره را …
زیر باران باید برد …
با همه مردم شهر …
زیر باران باید رفت …
دوست را زیر باران باید دید …
عشق را زیر باران باید جست …
هر کجا هستم باشم …
آسمان مال من است …
حنجره فکر هوا عشق زمین "مال من است …
هر کجا هستم باشم …
آسمان مال من است …
حنجره فکر هوا عشق زمین "مال من است….
پــــــروازه خانوم
هـــادی.حســـن.مهـــدی.زویـــا.سپهر.عالمی.علیرضا.امیر.جواد مدیر۴ بهترین دوستامن
[b]جور دیگر باید دید …
چتر ها را باید بست …
زیر باران باید رفت …
فکر، خاطره را …
زیر باران باید برد …
با همه مردم شهر …
زیر باران باید رفت …
دوست را زیر باران باید دید …
عشق را زیر باران باید جست …
هر کجا هستم باشم …
آسمان مال من است …
حنجره فکر هوا عشق زمین "مال من است …
هر کجا هستم باشم …
آسمان مال من است …
حنجره فکر هوا عشق زمین "مال من است….[/b]
پــــــروازه خانوم
هـــادی.حســـن.مهـــدی.زویـــا.سپهر.عالمی.علیرضا.امیر.جواد مدیر۴ بهترین دوستامن
[b]فقط سکوت میکنم چون خود بلند ترین فریاد است
فریادی از ته د ل
از آنجا که غم سرچشمه میگیرد
گل عشق میروید
و نفرت می جوشد
فقط سکوت میکنم چون به من اجازه ی دیدن میدهد
دیدن هر آ نچه فریاد نمی گذارد ببینم
چشمانم را میبندد و مرا در خشم حل می کند
چقدر زیباست نشانه ی رضایت
پس
فقط سکوت میکنم چون زیبایی را دوست دارم[/b]
جور دیگر باید دید …
چتر ها را باید بست …
زیر باران باید رفت …
فکر، خاطره را …
زیر باران باید برد …
با همه مردم شهر …
زیر باران باید رفت …
دوست را زیر باران باید دید …
عشق را زیر باران باید جست …
هر کجا هستم باشم …
آسمان مال من است …
حنجره فکر هوا عشق زمین "مال من است …
هر کجا هستم باشم …
آسمان مال من است …
حنجره فکر هوا عشق زمین "مال من است….
تحریف شده وسطش یه چیز دیگه هم باید برد زیر باران لطفا بذار شعر سهراب رو تحریف نکن
××××× زندگی راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست...
[quote][div][b]lord_پروازه[/b][/div][div][b]جور دیگر باید دید …
چتر ها را باید بست …
زیر باران باید رفت …
فکر، خاطره را …
زیر باران باید برد …
با همه مردم شهر …
زیر باران باید رفت …
دوست را زیر باران باید دید …
عشق را زیر باران باید جست …
هر کجا هستم باشم …
آسمان مال من است …
حنجره فکر هوا عشق زمین "مال من است …
هر کجا هستم باشم …
آسمان مال من است …
حنجره فکر هوا عشق زمین "مال من است….[/b][/div][/quote]
تحریف شده :icon_10: وسطش یه چیز دیگه هم باید برد زیر باران لطفا بذار شعر سهراب رو تحریف نکن
پــــــروازه خانوم
هـــادی.حســـن.مهـــدی.زویـــا.سپهر.عالمی.علیرضا.امیر.جواد مدیر۴ بهترین دوستامن
[b]گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید
واژه ها را باید شست
واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد
چترها را باید بست
زیر باران باید رفت
فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد
با همه مردم شهر ، زیر باران باید رفت
دوست را، زیر باران باید دید
عشق را، زیر باران باید جست
زیر باران باید با زن خوابید
زیر باران باید بازی کرد
زیر باران باید چیز نوشت، حرف زد، نیلوفر کاشت
زندگی تر شدن پی در پی
زندگی آب تنی کردن در حوضچه “اکنون”است.
رخت ها را بکنیم
آب در یک قدمی است.
روشنی را بچشیم
شب یک دهکده را وزن کنیم، خواب یک آهو را
گرمی لانه لکلک را ادراک کنیم
روی قانون چمن پا نگذاریم
در موستان گره ذایقه را باز کنیم
و دهان را بگشاییم اگر ماه در آمد
و نگوییم که شب چیز بدی است
و نگوییم که شب تاب ندارد خبر از بینش باغ[/b]
می زند باران به شیشه شیشه اما سرد و سنگین
بی تفاوت.سرد و خاموش شاید از یک غصه غمگین
شیشه در اوج سپیدی خسته از دلواپسی ها
من نشسته گنگ و مبهم می رسم تا عمق رویا
آسمان همچو دل من خیس خیس از بی وفایی
بر لبم نام تو دارم ای بهار من کجایی؟
تا به کی چون شیشه ماندن در نگاه قاب تقدیر
من همه میل رسیدن دل ولی بسته به زنجیر
آمدم تا چشمهایت در دلم عشقی بکارد
تو ولی گفتی که برگرد شیشه احساسی ندارد
می زند باران هنوز ..آه این چنین غم در دل کیست؟
دست من بر شیشه لغزید شیشه هم با بغض بگریست
پــــــروازه خانوم
هـــادی.حســـن.مهـــدی.زویـــا.سپهر.عالمی.علیرضا.امیر.جواد مدیر۴ بهترین دوستامن
[b]می زند باران به شیشه شیشه اما سرد و سنگین
بی تفاوت.سرد و خاموش شاید از یک غصه غمگین
شیشه در اوج سپیدی خسته از دلواپسی ها
من نشسته گنگ و مبهم می رسم تا عمق رویا
آسمان همچو دل من خیس خیس از بی وفایی
بر لبم نام تو دارم ای بهار من کجایی؟
تا به کی چون شیشه ماندن در نگاه قاب تقدیر
من همه میل رسیدن دل ولی بسته به زنجیر
آمدم تا چشمهایت در دلم عشقی بکارد
تو ولی گفتی که برگرد شیشه احساسی ندارد
می زند باران هنوز ..آه این چنین غم در دل کیست؟
دست من بر شیشه لغزید شیشه هم با بغض بگریست[/b]
بزن باران بهاران فصل خون است
بزن باران که صحرا لاله گون است
بزن باران که به چشمان یاران
جهان تاریک و دریا واژگون است
بزن باران که به چشمان یاران
جهان تاریک و دریا واژگون است
بزن باران بهاران فصل خون است
بزن باران که صحرا لاله گون است
بزن باران که دین را دام کردند
شکار خلق و صید خام کردند
بزن باران خدا بازیچه ای شد
که با آن کسب ننگ و نام کردند
بزن باران به نام هرچه خوبیست
به زیر آوار گاه پایکوبیست
مزار تشنه جویباران پر از سنگ
بزن باران که وقت لای روبیست
بزن باران بهاران فصل خون است
بزن باران که صحرا لاله گون است
بزن باران و شادی بخش جان را
بباران شوق و شیرین کن زمان را
به بام غرقه در خون دیارم
به پا کن پرچم رنگین کمان را
بزن باران که بیصبرند یاران
نمان خاموش! گریان شو! بباران!
بزن باران بشوی آلودگی را
ز دامان بلند روزگاران
بزن باران بهاران فصل خون است
بزن باران که صحرا لاله گون است
بزن باران که دین را دام کردند
شکار خلق و صید خام کردند
بزن باران خدا بازیچه ای شد
که با آن کسب ننگ و نام کردند
پــــــروازه خانوم
هـــادی.حســـن.مهـــدی.زویـــا.سپهر.عالمی.علیرضا.امیر.جواد مدیر۴ بهترین دوستامن
[b]بزن باران بهاران فصل خون است
بزن باران که صحرا لاله گون است
بزن باران که به چشمان یاران
جهان تاریک و دریا واژگون است
بزن باران که به چشمان یاران
جهان تاریک و دریا واژگون است
بزن باران بهاران فصل خون است
بزن باران که صحرا لاله گون است
بزن باران که دین را دام کردند
شکار خلق و صید خام کردند
بزن باران خدا بازیچه ای شد
که با آن کسب ننگ و نام کردند
بزن باران به نام هرچه خوبیست
به زیر آوار گاه پایکوبیست
مزار تشنه جویباران پر از سنگ
بزن باران که وقت لای روبیست
بزن باران بهاران فصل خون است
بزن باران که صحرا لاله گون است
بزن باران و شادی بخش جان را
بباران شوق و شیرین کن زمان را
به بام غرقه در خون دیارم
به پا کن پرچم رنگین کمان را
بزن باران که بیصبرند یاران
نمان خاموش! گریان شو! بباران!
بزن باران بشوی آلودگی را
ز دامان بلند روزگاران
بزن باران بهاران فصل خون است
بزن باران که صحرا لاله گون است
بزن باران که دین را دام کردند
شکار خلق و صید خام کردند
بزن باران خدا بازیچه ای شد
که با آن کسب ننگ و نام کردند[/b]
انجمن عصرپادشاهان قسمتی از باشگاه بازیکنان عصرپادشاهان است. از این جهت دارای ثبت نام مجزا نمی باشد. هر بازیکنی که عضو عصرپادشاهان است، می تواند با نام کاربری و رمز مرکزی خود در انجمن نیز لاگین نماید.