| نویسنده | پیغام |
|---|---|
|
1393/09/03 11:02:40
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی پــــــروازه خانوم
 هـــادی.حســـن.مهـــدی.زویـــا.سپهر.عالمی.علیرضا.امیر.جواد مدیر۴ بهترین دوستامن  |
|
1393/09/03 20:15:30
من که همی لاف عشق در سخنم میزنم
وای بر احوال من گر که شوم روسیاه پــــــروازه خانوم
هـــادی.حســـن.مهـــدی.زویـــا.سپهر.عالمی.علیرضا.امیر.جواد مدیر۴ بهترین دوستامن |
|
1393/09/03 20:34:43
هرچه گشتیم دراین شهر نبوداهل دلی
که به داند غم دلتنگی وتنهایی ما مثـ عروسکا
هیچوقتـ نمیتونمـ گریــهــ کنمـ چون این خنده رو روی لبامـ دوختنـ |
|
1393/09/03 20:38:26
آتش ان نیست که از شعله ی او خندد شمع
آتش آن است که در خرمن پروانه زدند پــــــروازه خانوم
هـــادی.حســـن.مهـــدی.زویـــا.سپهر.عالمی.علیرضا.امیر.جواد مدیر۴ بهترین دوستامن |
|
1393/09/04 12:39:02
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش پــــــروازه خانوم
هـــادی.حســـن.مهـــدی.زویـــا.سپهر.عالمی.علیرضا.امیر.جواد مدیر۴ بهترین دوستامن |
|
1393/09/04 13:00:51
تا گشودم نامه اش را سوختم در انتظار کاش قاصد میگشود این نامه سر بسته را
پــــــروازه خانوم
هـــادی.حســـن.مهـــدی.زویـــا.سپهر.عالمی.علیرضا.امیر.جواد مدیر۴ بهترین دوستامن |
|
1393/09/04 17:32:59
آخر از راه دل و دیده سر آرد بیرون
نیش آن خار که از دست تو در پای من است ×××××
زندگی راز بزرگی است که در ما جاریست زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست... |
|
1393/09/04 17:43:11
تو آمدی و ندانی مرا کجا بردی
به بند عشق کشیدی و تا خدا بردی چو ذره بودم و عشق تو آفتابم کرد مرا نگر که کجا بودم و کجا بردی پــــــروازه خانوم
هـــادی.حســـن.مهـــدی.زویـــا.سپهر.عالمی.علیرضا.امیر.جواد مدیر۴ بهترین دوستامن |
|
1393/09/05 00:13:26
یار من خسرو خوبان و لبش شیرین است
خبرش نیست که فرهاد وی این مسکین است اسمِمـــون ... جنســـمـون ... حِسّـــمــون ... نــــــــــابـــِـــــــ
|
|
1393/09/05 00:14:24
------------- سورپراییییییییییییییییز پــــــروازه خانوم
هـــادی.حســـن.مهـــدی.زویـــا.سپهر.عالمی.علیرضا.امیر.جواد مدیر۴ بهترین دوستامن |
|
منوی کاربری
|
||
