ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود ...
تسبیح شیخ و خرقه رند شرابخوار ...
ترسم این قوم که بر درد کشان می خندند ...
در سر کار خرابات کنند ایمان را ...
تا کی می صبوح و شکر خواب بامداد ...
هشیار گرد که گذشت اختیار عمر ...
ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود ...
تسبیح شیخ و خرقه رند شرابخوار ...
ترسم این قوم که بر درد کشان می خندند ...
در سر کار خرابات کنند ایمان را ...
تا کی می صبوح و شکر خواب بامداد ...
هشیار گرد که گذشت اختیار عمر ...
تو در کنار من بشینی محال بود
هر چه نگاه عاشق من بی نصیب بود
چشمان مهربان تو پاک و زلال بود
پاییز بود و کوچه ای و تک مسافری
با تو چه قدر کوچه ما بی مثال بود
نشنید لحن عاشق من را نگاه تو
پرواز چشم های تو محتاج بال بود
سیب درخت بی ثمر آرزوی من
یک عمر مانده بود ولی کال کال بود
گفتم کمی بمان به خدا دوست دارمت
گفتی مجال نیست و لیکن مجال بود
یک عمر هر چه سهم تو از من نگاه بود
سهم من از عبور تو رنج و ملال بود
چیزی شبیه جام بلور دلی غریب
حالا شکست وای صدای وصال بود
شب رفت و ماه گم شد و خوابم حرام شد
اما نه با خیال تو بودم حلال بود
انجمن عصرپادشاهان قسمتی از باشگاه بازیکنان عصرپادشاهان است. از این جهت دارای ثبت نام مجزا نمی باشد. هر بازیکنی که عضو عصرپادشاهان است، می تواند با نام کاربری و رمز مرکزی خود در انجمن نیز لاگین نماید.