| نویسنده | پیغام |
|---|---|
|
1393/09/15 23:37:25
توبه کردم که نبوسم لب ساقى و کنون مى گزم لب که چرا گوش به نادان کردم
اونی کـــه تا دیـروز واسه ما مِـن مِـن میکرد !!
حالا اومده مَن مَن میکنــه فقــــط مراقب باش تِـر تِـر نکنی |
|
1393/09/16 00:03:41
مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست
پــــــروازه خانوم
 هـــادی.حســـن.مهـــدی.زویـــا.سپهر.عالمی.علیرضا.امیر.جواد مدیر۴ بهترین دوستامن  |
|
1393/09/16 00:05:06
تو از خاکم نخواهى بر گرفتن به جاى اشک اگر گوهر ببارم
اونی کـــه تا دیـروز واسه ما مِـن مِـن میکرد !!
حالا اومده مَن مَن میکنــه فقــــط مراقب باش تِـر تِـر نکنی |
|
1393/09/16 00:05:47
ما زخـــود سوی تو گردانیم ســــر چون تـــویی از ما به ما نزدیکتــــر
پــــــروازه خانوم
هـــادی.حســـن.مهـــدی.زویـــا.سپهر.عالمی.علیرضا.امیر.جواد مدیر۴ بهترین دوستامن |
|
1393/09/16 00:23:13
راهم مزن به وصف زلال خضر که من از جام شاه جرعه کش حوض کوثرم
اونی کـــه تا دیـروز واسه ما مِـن مِـن میکرد !!
حالا اومده مَن مَن میکنــه فقــــط مراقب باش تِـر تِـر نکنی |
|
1393/09/16 17:11:25
می دانی؟
پایِ دلدادگی که می رسد باید بگویی هرچه بادا باد و پایِ تمامِ خواستنت بایستی باید گوش و چمشت را ببندی و تنها "او "دیدنی شود .. باید آنقدر مردانه پایِ دوستت دارم گفتن هایت بایستی که هیچ‌کس نفهمد پشتِ این همه یک دندگی یک دختر است با تمام ظرافت هایِ زنانه اش .. باید آنقدر عاشقانه چشم بدوزی که هیچ‌کس نفهمد پشتِ این نگاهِ مهربان یک مرد است با تمام سر سختی هایش وقتی"ما" می شوید کوه شوید پشتِ هم پا به پایِ هم .. و نگذارید هر بی سر و پایی خاطرِ خاطرخواهیتان را در هم بریزد .. پــــــروازه خانوم
هـــادی.حســـن.مهـــدی.زویـــا.سپهر.عالمی.علیرضا.امیر.جواد مدیر۴ بهترین دوستامن |
|
1393/09/16 17:17:10
در عاشقى گریز نباشد ز ساز و سوز استاده ام چو شمع مترسان ز آتشم
اونی کـــه تا دیـروز واسه ما مِـن مِـن میکرد !!
حالا اومده مَن مَن میکنــه فقــــط مراقب باش تِـر تِـر نکنی |
|
1393/09/16 17:19:00
ما زخـــود سوی تو گردانیم ســــر چون تـــویی از ما به ما نزدیکتــــر
پــــــروازه خانوم
هـــادی.حســـن.مهـــدی.زویـــا.سپهر.عالمی.علیرضا.امیر.جواد مدیر۴ بهترین دوستامن |
|
1393/09/16 17:25:59
رهرو منزل عشقیم و ز سر حد عدم تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم
سبزه ء خط تو دیدیم و ز بستان بهشت به طلبکارى این مهر گیاه آمده ایم با چنین گنج که شد خازن او روح امین به گدائى به در خانه ء شاه آمده ایم لنگر حلم تو اى کشتى توفیق کجاست که درین بحر کرم غرق گناه آمده ایم آبرو مى رود اى ابر خطاپوش ببار که به دیوان عمل نامه سیاه آمده ایم حافظ این خرقه ء پشمینه بینداز که ما از پى قافله با آتش آه آمده ایم اونی کـــه تا دیـروز واسه ما مِـن مِـن میکرد !!
حالا اومده مَن مَن میکنــه فقــــط مراقب باش تِـر تِـر نکنی |
|
1393/09/16 17:29:08
ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم
خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت پــــــروازه خانوم
هـــادی.حســـن.مهـــدی.زویـــا.سپهر.عالمی.علیرضا.امیر.جواد مدیر۴ بهترین دوستامن |
|
منوی کاربری
|
||
