دختری سه ساله بود که پدرش آسمانی شد...
دانشگاه که قبول شد همه گفتند:
با سهمیه قبول شده!
ولی...هیچوقت نفهمیدند...
کلاس اول وقتی خواستند به او یاد بدهند بنویسد بابا...
یک هفته در تب سوخت
××××× زندگی راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست...
دختری سه ساله بود که پدرش آسمانی شد...
دانشگاه که قبول شد همه گفتند:
با سهمیه قبول شده!
ولی...هیچوقت نفهمیدند...
کلاس اول وقتی خواستند به او یاد بدهند بنویسد [b]بابا[/b]...
یک هفته در تب سوخت
هیچ زنی را، در هیچ کجای دنیا نمی توانی پیدا کنی که به یک باره عاشق مردی شود. زن ها آرام آرام در یک مرد جوانه می زنند. اما امان از وقتی که زنی، در وجود مردش ریشه بدواند. این جور عشق های یک زن را، هیچ تبری نمی تواند از پا در بیاورد. حالا می خواهد تبر زمان باشد، یا حتی تبر مرگ... اما چرا... همیشه یک استثنا وجود دارد. و آن برای از ریشه خشکاندن یک زن، خیانت به عشق اوست...
پــــــروازه خانوم
هـــادی.حســـن.مهـــدی.زویـــا.سپهر.عالمی.علیرضا.امیر.جواد مدیر۴ بهترین دوستامن
[b]هیچ زنی را، در هیچ کجای دنیا نمی توانی پیدا کنی که به یک باره عاشق مردی شود. زن ها آرام آرام در یک مرد جوانه می زنند. اما امان از وقتی که زنی، در وجود مردش ریشه بدواند. این جور عشق های یک زن را، هیچ تبری نمی تواند از پا در بیاورد. حالا می خواهد تبر زمان باشد، یا حتی تبر مرگ... اما چرا... همیشه یک استثنا وجود دارد. و آن برای از ریشه خشکاندن یک زن، خیانت به عشق اوست...[/b]
این روز ها...
فقط تو رو میخواهـــــم..... هــــــــی....فلانی به خودت نگیر.....مرگ را میگویـــم....
دانه هایی از عشق کاشتم
و خوشه هایی از غم برداشتم
خیانت
تکرار
و رویش نفرت. ...
پــــــروازه خانوم
هـــادی.حســـن.مهـــدی.زویـــا.سپهر.عالمی.علیرضا.امیر.جواد مدیر۴ بهترین دوستامن
این روز ها...
فقط تو رو میخواهـــــم.....
[b]هــــــــی....فلانی به خودت نگیر.....مرگ را میگویـــم....[/b]
دانه هایی از عشق کاشتم
و خوشه هایی از غم برداشتم
خیانت
تکرار
و رویش نفرت. ...
انجمن عصرپادشاهان قسمتی از باشگاه بازیکنان عصرپادشاهان است. از این جهت دارای ثبت نام مجزا نمی باشد. هر بازیکنی که عضو عصرپادشاهان است، می تواند با نام کاربری و رمز مرکزی خود در انجمن نیز لاگین نماید.