پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلّم آن چنان بسیار عبادت می نمود که بر اثر ایستادن و قیام زیاد، پاهای مبارکش ورم کرد؛ تا بِدان حد نماز شب می خواند که چهره اش زرد شد و آنچنان در حال عبادت می گریست که از حال می رفت.
شخصی به آن حضرت عرض کرد: مگر نه این است که خداوند در قرآن فرمود:
خداحافظ برای همیشه من رفتم ولی امیدوارم یه روزی برگردم واسه همیشه خدانگهدار دوستون دارم وهمینطور انجمن رو دوست دارم بای.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلّم آن چنان بسیار عبادت می نمود که بر اثر ایستادن و قیام زیاد، پاهای مبارکش ورم کرد؛ تا بِدان حد نماز شب می خواند که چهره اش زرد شد و آنچنان در حال عبادت می گریست که از حال می رفت.
شخصی به آن حضرت عرض کرد: مگر نه این است که خداوند در قرآن فرمود:
لِیَغفِرَ لَکَ اللهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَما تَأَخَّرَ (فتح/۲)
چرا اینگونه خود را به زحمت می اندازی؟
فرمود: اَفَلا اَکُونُ عَبداً شَکُوراً ؟ آیا بنده سپاسگزار نباشم؟
روزی یک یهودی به سیّد اوصیاء و وارث انبیاء حضرت علی علیه السلام گفت: چه شده شما (مسلمانان) را که هنوز ۲۵ سال از رحلت پیامبرتان نگذشته بود، با یکدیگر جنگ و کشتار کردید؟
امام علی علیه السلام فرمود: و اما شما هنوز رطوبت پاهایتان (که از رود نیل نگذشتید) خشک نشده بود، گفتید: یا موسَی اجعَل لَنَا اِلَهاً کَمَا لَهُم ءَالِهَةٌ : ای موسی! همان طور که آنان را خدایانی است، برای ما هم خدایی بساز! (اعراف/۱۳۸)
خداحافظ برای همیشه من رفتم ولی امیدوارم یه روزی برگردم واسه همیشه خدانگهدار دوستون دارم وهمینطور انجمن رو دوست دارم بای.
روزی یک یهودی به سیّد اوصیاء و وارث انبیاء حضرت علی علیه السلام گفت: چه شده شما (مسلمانان) را که هنوز ۲۵ سال از رحلت پیامبرتان نگذشته بود، با یکدیگر جنگ و کشتار کردید؟
امام علی علیه السلام فرمود: و اما شما هنوز رطوبت پاهایتان (که از رود نیل نگذشتید) خشک نشده بود، گفتید: یا موسَی اجعَل لَنَا اِلَهاً کَمَا لَهُم ءَالِهَةٌ : ای موسی! همان طور که آنان را خدایانی است، برای ما هم خدایی بساز! (اعراف/۱۳۸)
متوکل وضعِ خوب و بد قصر خود را از وی پرسید. بهلول گفت: خوب است، اگر دو عیب نداشته باشد.
متوکل پرسید: آن دو عیب کدام است؟ بهلول گفت: اگر از مال حلال است اسراف شده است: اِنَّهُ لا یُحِبُّ المُسرِفینَ (انعام/۱۴۱)
و اگر از مال حرام است، خیانت کرده ای : اِنَّ اللهَ لا یُحِبُّ الخَائِنینَ (انفال/۵۸)
خداحافظ برای همیشه من رفتم ولی امیدوارم یه روزی برگردم واسه همیشه خدانگهدار دوستون دارم وهمینطور انجمن رو دوست دارم بای.
گویند: روزی بهلول بر متوکل وارد شد.
متوکل وضعِ خوب و بد قصر خود را از وی پرسید. بهلول گفت: خوب است، اگر دو عیب نداشته باشد.
متوکل پرسید: آن دو عیب کدام است؟ بهلول گفت: اگر از مال حلال است اسراف شده است: اِنَّهُ لا یُحِبُّ المُسرِفینَ (انعام/۱۴۱)
و اگر از مال حرام است، خیانت کرده ای : اِنَّ اللهَ لا یُحِبُّ الخَائِنینَ (انفال/۵۸)
معمای شتر حضرت علی:
شخصی در حال مرگ بود و قبل از مرگش او وصیت کرد: من 17 شتر و 3 فرزند دارم
شتران مرا طوری تقسیم کنید که بزرگترین فرزندم نصف انها را و فرزند دومم یک سوم انها را و فرزند کوچکم یک نهم مجموع شتران را به ارث ببرند
وقتی که بستگانش بعد از مرگ او این وصیت نامه را مطالعه کردند متحیر شدند و به یکدیگر گفتند ما چطور می توانیم این 17 شتر را به این ترتیب تقسیم کنیم؟
و بعد از فکر کردن زیاد به این نتیجه رسیدند که تنها یک مرد در عربستان می تواند به انها کمک کند
بنابراین انها به نزد امام علی رفتند تا مشکل خود را مطرح کنند
حضرت فرمود: رضایت میدهید که من شترم را با شتران شما اضافه کنم آنگاه تقسیم بنمایم. گفتند: چگونه رضایت نمی دهیم. پس شتر خویش را به شتران اضافه نمود و به فرزند بزرگ که سهمش نصف شتران بود، نه شتر داد. به فرزند دوم که سهمش ثلث شتران بود، شش شتر داد و به فرزند سوم که سهم او یک نهم بود، دو شتر داد و در اخر یک شتر باقی ماند که همان شتر حضرت بود.
Bermoda
شاهزادگان پارسی
معمای شتر حضرت علی:
شخصی در حال مرگ بود و قبل از مرگش او وصیت کرد: من 17 شتر و 3 فرزند دارم
شتران مرا طوری تقسیم کنید که بزرگترین فرزندم نصف انها را و فرزند دومم یک سوم انها را و فرزند کوچکم یک نهم مجموع شتران را به ارث ببرند
وقتی که بستگانش بعد از مرگ او این وصیت نامه را مطالعه کردند متحیر شدند و به یکدیگر گفتند ما چطور می توانیم این 17 شتر را به این ترتیب تقسیم کنیم؟
و بعد از فکر کردن زیاد به این نتیجه رسیدند که تنها یک مرد در عربستان می تواند به انها کمک کند
بنابراین انها به نزد امام علی رفتند تا مشکل خود را مطرح کنند
حضرت فرمود: رضایت میدهید که من شترم را با شتران شما اضافه کنم آنگاه تقسیم بنمایم. گفتند: چگونه رضایت نمی دهیم. پس شتر خویش را به شتران اضافه نمود و به فرزند بزرگ که سهمش نصف شتران بود، نه شتر داد. به فرزند دوم که سهمش ثلث شتران بود، شش شتر داد و به فرزند سوم که سهم او یک نهم بود، دو شتر داد و در اخر یک شتر باقی ماند که همان شتر حضرت بود.
معمای شتر حضرت علی:
شخصی در حال مرگ بود و قبل از مرگش او وصیت کرد: من 17 شتر و 3 فرزند دارم
شتران مرا طوری تقسیم کنید که بزرگترین فرزندم نصف انها را و فرزند دومم یک سوم انها را و فرزند کوچکم یک نهم مجموع شتران را به ارث ببرند
وقتی که بستگانش بعد از مرگ او این وصیت نامه را مطالعه کردند متحیر شدند و به یکدیگر گفتند ما چطور می توانیم این 17 شتر را به این ترتیب تقسیم کنیم؟
و بعد از فکر کردن زیاد به این نتیجه رسیدند که تنها یک مرد در عربستان می تواند به انها کمک کند
بنابراین انها به نزد امام علی رفتند تا مشکل خود را مطرح کنند
حضرت فرمود: رضایت میدهید که من شترم را با شتران شما اضافه کنم آنگاه تقسیم بنمایم. گفتند: چگونه رضایت نمی دهیم. پس شتر خویش را به شتران اضافه نمود و به فرزند بزرگ که سهمش نصف شتران بود، نه شتر داد. به فرزند دوم که سهمش ثلث شتران بود، شش شتر داد و به فرزند سوم که سهم او یک نهم بود، دو شتر داد و در اخر یک شتر باقی ماند که همان شتر حضرت بود.
داداش جالبه ولی تکراریه ولی باز هم خوبه .
خداحافظ برای همیشه من رفتم ولی امیدوارم یه روزی برگردم واسه همیشه خدانگهدار دوستون دارم وهمینطور انجمن رو دوست دارم بای.
[quote][div][b]mmkarimi1377[/b][/div][div]معمای شتر حضرت علی:
شخصی در حال مرگ بود و قبل از مرگش او وصیت کرد: من 17 شتر و 3 فرزند دارم
شتران مرا طوری تقسیم کنید که بزرگترین فرزندم نصف انها را و فرزند دومم یک سوم انها را و فرزند کوچکم یک نهم مجموع شتران را به ارث ببرند
وقتی که بستگانش بعد از مرگ او این وصیت نامه را مطالعه کردند متحیر شدند و به یکدیگر گفتند ما چطور می توانیم این 17 شتر را به این ترتیب تقسیم کنیم؟
و بعد از فکر کردن زیاد به این نتیجه رسیدند که تنها یک مرد در عربستان می تواند به انها کمک کند
بنابراین انها به نزد امام علی رفتند تا مشکل خود را مطرح کنند
حضرت فرمود: رضایت میدهید که من شترم را با شتران شما اضافه کنم آنگاه تقسیم بنمایم. گفتند: چگونه رضایت نمی دهیم. پس شتر خویش را به شتران اضافه نمود و به فرزند بزرگ که سهمش نصف شتران بود، نه شتر داد. به فرزند دوم که سهمش ثلث شتران بود، شش شتر داد و به فرزند سوم که سهم او یک نهم بود، دو شتر داد و در اخر یک شتر باقی ماند که همان شتر حضرت بود.[/div][/quote]
داداش جالبه ولی تکراریه ولی باز هم خوبه .
عبدالله بن یحیی گوید: به محضر حضرت علی علیه السلام مشرف شدم و هنگامی که خواستم بر روی تخت بنشینم، پایه اش شکست و بر زمین افتادم و سرم آسیب دید. حضرت علی علیه السلام فرمود: شکر خداوندی را که کفاره گناهان شیعیان ما را در دنیا قرار داد تا همین جا پاک شوند. عرض کردم: چه گناهی کرده ام که شکستن سرم کفاره آن باشد؟
فرمود: وقتی که نشستی «بسم الله» نگفتی!
خداحافظ برای همیشه من رفتم ولی امیدوارم یه روزی برگردم واسه همیشه خدانگهدار دوستون دارم وهمینطور انجمن رو دوست دارم بای.
عبدالله بن یحیی گوید: به محضر حضرت علی علیه السلام مشرف شدم و هنگامی که خواستم بر روی تخت بنشینم، پایه اش شکست و بر زمین افتادم و سرم آسیب دید. حضرت علی علیه السلام فرمود: شکر خداوندی را که کفاره گناهان شیعیان ما را در دنیا قرار داد تا همین جا پاک شوند. عرض کردم: چه گناهی کرده ام که شکستن سرم کفاره آن باشد؟
فرمود: وقتی که نشستی «بسم الله» نگفتی!
معمای شتر حضرت علی:
شخصی در حال مرگ بود و قبل از مرگش او وصیت کرد: من 17 شتر و 3 فرزند دارم
شتران مرا طوری تقسیم کنید که بزرگترین فرزندم نصف انها را و فرزند دومم یک سوم انها را و فرزند کوچکم یک نهم مجموع شتران را به ارث ببرند
وقتی که بستگانش بعد از مرگ او این وصیت نامه را مطالعه کردند متحیر شدند و به یکدیگر گفتند ما چطور می توانیم این 17 شتر را به این ترتیب تقسیم کنیم؟
و بعد از فکر کردن زیاد به این نتیجه رسیدند که تنها یک مرد در عربستان می تواند به انها کمک کند
بنابراین انها به نزد امام علی رفتند تا مشکل خود را مطرح کنند
حضرت فرمود: رضایت میدهید که من شترم را با شتران شما اضافه کنم آنگاه تقسیم بنمایم. گفتند: چگونه رضایت نمی دهیم. پس شتر خویش را به شتران اضافه نمود و به فرزند بزرگ که سهمش نصف شتران بود، نه شتر داد. به فرزند دوم که سهمش ثلث شتران بود، شش شتر داد و به فرزند سوم که سهم او یک نهم بود، دو شتر داد و در اخر یک شتر باقی ماند که همان شتر حضرت بود.
داداش جالبه ولی تکراریه ولی باز هم خوبه .
همین جوری گذاشتم
Bermoda
شاهزادگان پارسی
[quote][div][b]ممد حسن[/b][/div][div][quote][div][b]mmkarimi1377[/b][/div][div]معمای شتر حضرت علی:
شخصی در حال مرگ بود و قبل از مرگش او وصیت کرد: من 17 شتر و 3 فرزند دارم
شتران مرا طوری تقسیم کنید که بزرگترین فرزندم نصف انها را و فرزند دومم یک سوم انها را و فرزند کوچکم یک نهم مجموع شتران را به ارث ببرند
وقتی که بستگانش بعد از مرگ او این وصیت نامه را مطالعه کردند متحیر شدند و به یکدیگر گفتند ما چطور می توانیم این 17 شتر را به این ترتیب تقسیم کنیم؟
و بعد از فکر کردن زیاد به این نتیجه رسیدند که تنها یک مرد در عربستان می تواند به انها کمک کند
بنابراین انها به نزد امام علی رفتند تا مشکل خود را مطرح کنند
حضرت فرمود: رضایت میدهید که من شترم را با شتران شما اضافه کنم آنگاه تقسیم بنمایم. گفتند: چگونه رضایت نمی دهیم. پس شتر خویش را به شتران اضافه نمود و به فرزند بزرگ که سهمش نصف شتران بود، نه شتر داد. به فرزند دوم که سهمش ثلث شتران بود، شش شتر داد و به فرزند سوم که سهم او یک نهم بود، دو شتر داد و در اخر یک شتر باقی ماند که همان شتر حضرت بود.[/div][/quote]
داداش جالبه ولی تکراریه ولی باز هم خوبه .[/div][/quote]
همین جوری گذاشتم
جوانی در زمان رسول خدا صلّی الله علیه و آله حرکات ناپسندی انجام می داد و بر کارهای ناشایست مشغول می شد.
کسی سؤال کرد چگون شد که توبه کردی و پشیمان شدی؟
جوان پاسخ داد تا زمانی که پیامبر صلّی الله علیه و آله در قید حیات بود، به این آیه پشتم گرم بود: «وَ مَا کَانَ اللهُ لِیُعَذِّبَهُم وَ اَنتَ فیهِم» : «ولی خدا تا تو (پیغمبر رحمت) در میان آنها هستی آنان را عذاب نخواهد کرد» (انفال/۳۳)
اکنون که آن درب بسته شده (پیامبر رحلت کرده) پناه به این آیه آورده ام : « وَ مَا کَانَ اللهُ مُُعَذِّبَهُم وَ هُم یَستَغفِرُونَ» : «و نیز مادامی که به درگاه خدا توبه و استغفار کنند باز خدا آنها را عذاب نکند» (انفال/۳۳)
خداحافظ برای همیشه من رفتم ولی امیدوارم یه روزی برگردم واسه همیشه خدانگهدار دوستون دارم وهمینطور انجمن رو دوست دارم بای.
جوانی در زمان رسول خدا صلّی الله علیه و آله حرکات ناپسندی انجام می داد و بر کارهای ناشایست مشغول می شد.
کسی سؤال کرد چگون شد که توبه کردی و پشیمان شدی؟
جوان پاسخ داد تا زمانی که پیامبر صلّی الله علیه و آله در قید حیات بود، به این آیه پشتم گرم بود: «وَ مَا کَانَ اللهُ لِیُعَذِّبَهُم وَ اَنتَ فیهِم» : «ولی خدا تا تو (پیغمبر رحمت) در میان آنها هستی آنان را عذاب نخواهد کرد» (انفال/۳۳)
اکنون که آن درب بسته شده (پیامبر رحلت کرده) پناه به این آیه آورده ام : « وَ مَا کَانَ اللهُ مُُعَذِّبَهُم وَ هُم یَستَغفِرُونَ» : «و نیز مادامی که به درگاه خدا توبه و استغفار کنند باز خدا آنها را عذاب نکند» (انفال/۳۳)
یکی از غلامان امام حسین علیه السلام خطایی کرد. امام خواست او را تنبیه کند، او این آیه را خواند: «وَالکَاظِمینَ الغَیظ» امام فرمود: او را رها کنید.
غلام عرض کرد: ای مولای من! خداوند می فرماید: «وَالعَافینَ عَنِ النَّاس» امام فرمود: تو را عفو کردم.
غلام ادامه آیه را خواند: «وَاللهُ یُحِبُّ المُحسِنین» امام فرمود: تو را در راه خدا آزاد کردم و دو برابر آنچه به تو عطا نمودم نیز به تو بخشیدم.
پندهای جاویدان/ص۳۳۰
خداحافظ برای همیشه من رفتم ولی امیدوارم یه روزی برگردم واسه همیشه خدانگهدار دوستون دارم وهمینطور انجمن رو دوست دارم بای.
یکی از غلامان امام حسین علیه السلام خطایی کرد. امام خواست او را تنبیه کند، او این آیه را خواند: «وَالکَاظِمینَ الغَیظ» امام فرمود: او را رها کنید.
غلام عرض کرد: ای مولای من! خداوند می فرماید: «وَالعَافینَ عَنِ النَّاس» امام فرمود: تو را عفو کردم.
غلام ادامه آیه را خواند: «وَاللهُ یُحِبُّ المُحسِنین» امام فرمود: تو را در راه خدا آزاد کردم و دو برابر آنچه به تو عطا نمودم نیز به تو بخشیدم.
پندهای جاویدان/ص۳۳۰
محمد بن سنان می گوید: مردی در نامه ای از امام هادی علیه السلام پرسید: از خلافت متوکّل چقدر مانده است؟ حضرت این آیات را در جواب او نوشت:
تَزرَعُونَ سَبعَ سِنینَ دَأَباً : هفت سال با جدّیت زراعت می کنند
ثُمَّ یَأتی مِن بَعدِ ذَالِکَ سَبعٌ شِدَادٌ : پس از آن هفت سال سخت می آید
ثُمَّ یَأتی مِن بَعدِ ذَالِکَ عَامٌ فیهِ یُغَاثُ النَّاسُ: سپس سالی فرا می رسد که باران فراوان نصیب مردم می شود.
یوسف/47 تا 49
متوکّل در اول سال پانزدهم به جهنّم واصل شد.
خداحافظ برای همیشه من رفتم ولی امیدوارم یه روزی برگردم واسه همیشه خدانگهدار دوستون دارم وهمینطور انجمن رو دوست دارم بای.
محمد بن سنان می گوید: مردی در نامه ای از امام هادی علیه السلام پرسید: از خلافت متوکّل چقدر مانده است؟ حضرت این آیات را در جواب او نوشت:
تَزرَعُونَ سَبعَ سِنینَ دَأَباً : هفت سال با جدّیت زراعت می کنند
ثُمَّ یَأتی مِن بَعدِ ذَالِکَ سَبعٌ شِدَادٌ : پس از آن هفت سال سخت می آید
ثُمَّ یَأتی مِن بَعدِ ذَالِکَ عَامٌ فیهِ یُغَاثُ النَّاسُ: سپس سالی فرا می رسد که باران فراوان نصیب مردم می شود.
یوسف/47 تا 49
متوکّل در اول سال پانزدهم به جهنّم واصل شد.
انجمن عصرپادشاهان قسمتی از باشگاه بازیکنان عصرپادشاهان است. از این جهت دارای ثبت نام مجزا نمی باشد. هر بازیکنی که عضو عصرپادشاهان است، می تواند با نام کاربری و رمز مرکزی خود در انجمن نیز لاگین نماید.