یه استاد داشتیم سر کلاس خعلی قر میزد اصن یه مدلی بود که مغز هنگ میکرد
یه روزاستادمون گفت چقدر زمان داریم؟
منم گفتم در حد دوجمله که با بیننده ها خدافظی کنین
هیچی دیگه بیرونم کرد سال بعد هم باید این واحدو بگیرم

امروز صبح که از خواب بیدار شدم رفتم تو حال دیدم * 6 سالم داره صبحونه میخوره. رفتم پیشش گفتم داری چی میخوری ؟؟؟ اونم با کلی ذوق گف : تخم مرغ شتر مرغ میخورم !!!!!
من: ))))))) :
خواهرم: ^.^
دیگه واقعا جاش بود سرمو بکوبم به دیوااااااااااااااااااار!

توو خیابون وایساده بودم که یه دختره اومد از من پرسید :ببخشید ساختمان پارسیان کجاست ؟
بهش گفتم :اون ساختمون بلنده رو میبینی اونطرف خیابون .اون ساختمون پارسیان هستش .
دختره گفت :یعنی باید برم اونطرفه خیابون ؟.
من:نه نمیخاد تو بری اونطرفه خیابون .میخای ساختمونو بگیم بیاد اینطرف ؟!!!.
دختره :خفه شو بیشعور ....یعنی من بی عقل هستم ؟!!!منو مسخره میکنی ؟.
من :تو دیگه به مسخره کردن احتیاج نداری .تو خدادادی مسخره بدنیا اومدی ..
توو همین جرو بحثا با این دختره بودم که یه دختره دیگه از راه رسید
از من پرسید :ببخشید آقا مستقیم کدوم طرفه ؟
من :یه ذره برو جلوتر بپیچ سمت راست .... همونجاست .
دختره:خیلی ممنون
خدایا من از خاکم و به سوی تو بازمیگردم

شکستن سآده است ...
مثل غصه ی زنی سآلخورده ، در میآن انبوه میهمآن هآیش که برآی ولیمه ی سآلگرد همسرش آمده اند ..
دلش میخوآست به یآد قدیم هآ بهترین بآشد ؛
امآ ... فرآموش کرده لیوآن هآیش رآ کجآ گذآشته !
:-(

اگر تو زندگی کمی احساس خوشبختی کردید
مطمئن باشید که جلو دوربین مخفی هستید
یه لبخند بزنید و برید دنبال بدبختی هاتون