گوش دادم بسیار زیبا ممنون دمت گرم
عجب
نویسنده | پیغام |
---|---|
اکانت های فعال کنونی |
1393/02/29 15:16:36
گوش دادم بسیار زیبا ممنون دمت گرم
عجب
|
|
1393/02/29 17:00:40
داداش خودت اینا رو خوندی؟؟؟
ولی دمت گرم میگم یک وقت انجمن رو نزارن توی شهر های متروکه گیگینز
|
|
1393/02/29 19:24:13
شرمنده نه دانلود کردم نه خوندم ولی دلم باهاوته حاجی.التماس دعا.یاد شبای جبهه بخیر...عجب دورانی... بچه ها از برادران عملیات کربلای5 اینجا کسی نیست؟خدا بیامرزدش ابراهیمو(همت)عجب مرد گلی بود. راستی من اردوگاه امام حسین بودم کسی هستش پی ام بده
این مطلب در 1393/02/29 19:24:13 نوشته شده است و در 1393/02/29 19:25:09 ویرایش شده است .
چاه نکن واسم جیگر
شاه رگم واست میدم |
|
1393/02/30 15:53:16
آواتار من عکس سید شهدای اهل قلم مرتضی آوینی هست...امیدوارم این هفت خط وصیت نامه هفت در بهشت رو برای شما باز بکنه
مرتضی آوینی: پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند،اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده و این شهدا اند که مانده اند... وصیت نامه شهید مرتضی آوینی زندگی زیباست، اما شهادت از آن زیباتر است؛ سلامت تن زیباست، اما پرندهی عشق، تن را قفسی میبیند که در باغ نهاده باشند. و مگر نه آنکه گردنها را باریک آفریدهاند، تا در مقتل کربلای عشق، آسانتر بریده شوند. و مگر نه آنکه از پسر آدم، عهدی ازلی ستاندهاند که حسین را از سر خویش، بیشتر دوست داشته باشد. و مگر نه آنکه خانه تن، راه فرسودگی میپیماید تا خانه روح، آباد شود. و مگر این عاشق بیقرار را بر این سفینه سرگردان آسمانی، که کرهی زمین باشد، برای ماندن در اصطبل خواب و خور آفریدهاند. و مگر از درون این خاک، اگر نردبانی به آسمان نباشد، جز کرمهایی فربه و تنپرور برمیآید. ای شهید، ای آنکه بر کرانهی ازلی و ابدی وجود بر نشستهای، دستی برار و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز، از این منجلاب بیرون کش".
این مطلب در 1393/02/30 15:53:16 نوشته شده است و در 1393/02/30 16:55:46 ویرایش شده است .
god is good
|
|
1393/02/30 17:55:03
یعنی هر چی ادم درست حسابی داشتیم که حرفی برای گفتن داشتن رفتن.
خداییش الان جاش خیلی خالیه مخصوصا برای اونایی که کار فرهنگی میکنن. پیشنهاد میکنم حتما بگردید زندگی نامه این شهیدو بخونید. تا بدونید هیچ وقت برای برگشتن به راه حق دیر نیست. شهیدی که قبل از انقلاب مدل هی پی می گشت و اون افکارو داشت یک دفعه چی شد که لقب سید شهیدان اهل اقلم به یادگار گذاشت. خودِ آوینی درباره جوانیش میگوید: ... تصور نکنید که من با زندگی به سبک و سیاق متظاهران به روشنفکری ناآشنا هستم. خیر. من از یک «راه طی شده» با شما حرف میزنم. من هم سالهای سال در یکی از دانشکدههای هنری درس خواندهام. به شبهای شعر و گالریهای نقاشی رفتهام. موسیقی کلاسیک گوش دادهام، ساعتها از وقتم را به مباحاث بیهوده درباره چیزهایی که نمیدانستم گذراندهام. من هم سالها با جلوهفروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیستهام، ریش پرفسوری و سبیل نیچهای گذاشتهام و کتاب «انسان موجود تکساحتی» هربرت مارکوزه را ـ بی آنکه آن زمان خوانده باشماش ـ طوری دست گرفتهام که دیگران جلد آن را ببینند و پیش خودشان بگویند: عجب! فلانی چه کتابهایی میخواند، معلوم است که خیلی میفهمد... اما بعد خوشبختانه زندگی مرا به راهی کشاندهاست که ناچار شدهام رو دربایستی را نخست با خودم و سپس با دیگران کنار بگذارم و عمیقاً بپذیرم که «تظاهر به دانایی» هرگز جایگزین «دانایی» نمیشود، و حتی از این بالاتر دانایی نیز با تحصیل فلسفه حاصل نمیآید. باید در جستوجوی حقیقت بود و این متاعی است که هر * براستی طالبش باشد، آن را خواهد یافت و در نزد خویش نیز خواهد یافت... و حالا از یک راه طی شده با شما حرف میزنم. اینم فیلم نحوه شهادت این بزرگ مرد: شهید آوینی روز بیستم فروردین ۱۳۷۲ در منطقه فکه در حال بررسی لوکیشن فیلم مستند شهری در آسمان، بر اثر اصابت ترکش مین باقی مانده از جنگ ایران و عراق شهید شد http://www.aparat.com/v/wlk0g رفتنی یا باید برن
من فراموشتون نمیکنم شما هم فراموشم نکنید همتونو دوس دارم کامد |
|
1393/02/30 17:59:49
داداش یه چیز واسه حال نداشتم بخونم بذار تا بخونه چشمت از کاسه در میاد
اخه این سرور جدید کی میخاد راه بیفته؟؟؟؟؟/
|
|
1393/02/30 18:04:19
ممنون واقعا متن زیبایی بود.این مستند رو برای دومین بار امروز دیدم و جالبه این بار چیز های جدید تری رو یاد گرفتم و مطمئنم بار بعد هم همینطور خواهد بود... god is good
|
|
1393/03/04 12:34:29
نامه ی دختر شهید به پدرش
بابا جان باز سلام ای پدر جان این منم زهرایت، دختر کوچک تو ای امید من و ای شادی تنهایی من! به خدا این صدمین نامه بُوَد. از چه رو هیچ جوابم ندهی؟ یاد داری که دم رفتن تو، دامنت بگرفتم. من به تو می گفتم پدر این بار نرو. من همان روز بله فهمیدم، سفرت طولانی است. از چه رو ای پدرم تو به این چشم ترم هیچ توجه نکنی. به خدا خسته شدم. به خدا قلب من آزرده شده. چند سال است که من منتظرم. هر صدایی که ز در می آید، همچو مرغی مجروح، پابرهنه سوی در تاخته ام. بس که عکست به بغل بگرفتم، رنگ از روی من و عکس چو ماهت رفته است. من و داداش رضا، بر سر عکس تو دعوا داریم. او فقط عکس تو را دیده پدر. با جمال تو سخن می گوید. مادرم از تو برایش گفته. او فقط بوی پدر را ز لباست دارد. بس که پیراهن تو بوییده. بس که در حال دعا روی سجاده تو اشک فشان نالیده، طاقتش رفته دگر. پای او سست شده. دل او بشکسته. به خدا خسته شدیم. پدرم گر تو بیایی به خدا، من ز تو هیچ تقاضا نکنم. لحظه ای از پیشت، جای دیگر نروم. هر چه دستور دهی، من بلافاصله انجام دهم. همه دم بر رخ ماه و قدمت بوسه زنم. جان زهرا برگرد.
این مطلب در 1393/03/04 12:34:29 نوشته شده است و در 1393/03/04 12:36:20 ویرایش شده است .
god is good
|
|
1393/03/07 12:59:20
شهید آوینی:
سلامت دنیا بیماری است و بیماری اش شفا و سلامت، چراکه بنیان دنیا در عادات است و سلامت حقیقی، هرچه هست در ترک عادات و عتق از ملکات دنیای عادات وارونه حقیقی است و عارف سالک اگر قول و فعلش خلاف این عالم است ، نه از سر لودگی و مسخره گی است و نه با این نیست انگاری و نفی و انکار متجددین نسبتی دارد و نه قصد کرده است که عوام را در زحمت اندازد، بل او عالم عادات را خراب می کند تا حقیقت بنا شود عشق عاشق را به بیماری می کشاند ، بیمار زرد روی است و خواب و خور ندارد و از درد می نالد و می گرید حال آن که اهل سلامت دنیا فربه اند و سرخ روی ، شب ها را در خواب غفلت اند و روزها نیز همتشان یک سره وقف تمتع است. (یأکلون کما تأکل انعام) سالک ناسک ، ترک رسوم و عبادت و قیوداحکام کثرات می گوید و این چنین * را مردمان " بیمار " می خوانند و " مجنون" god is good
|
|
1393/03/08 11:44:58
آخرین دست نوشته ی دکتر مصطفی چمران می باشد که چند دقیقه قبل از شهادت آن را نگاشته است:
ای حیات! با تو وداع می کنم، با همه ی مظاهر و جبروتت. ای پاهای من! می دانم که فداکارید! و به فرمان من مشتاقانه به سوی شهادت_صاعقه وار_ به حرکت در می آیید; اما من آرزویی بزرگ تر دارم. به قدرت آهنینم محکم باشید. این پیکر کوچک; ولی سنگین از آرزوها و نقشه های و امیدها و مسئولیت ها را به سرعت مطلوب به هر نقطه دلخواه برسانید. در این لحظات آخر عمر، آبروی مرا حفظ کنید. شما سال های دراز به من خدمت ها کرده اید. از شما آرزو می کنم که این آخرین لحظه را به بهترین وجه، ادا کنید. ای دست های من! قوی و قوی تر باشید. ای چشمان من! تیزبین باشید. ای قلب من! این لحظات آخرین را تحمل کن. به شما قول می دهم که پس از چند لحظه همه ی شما در استراحتی عمیق و ابدی آرامش خود را برای همیشه بیابید. من چند لحظه ی بعد به شما آرامش می دهم; آرامشی ابدی. چه، این لحظات حساس وداع با زندگی و عالم، لحظات لقای پروردگار و لحظات رقص من در برابر مرگ باید زیبا باشد god is good
|
منوی کاربری
|
||