جستجو برای 'سن'
# عنوان متن نویسنده تاریخ
5926 داستان نویسی
... تها
انجا چادری را دیدیم
داخل رفتیم و کل کاربران انجمن انجا بودند
تا اینکه کسی که پشت این ماجراها بود اومد
اورا نشناختیم نقابی داشت
چوب دستی جادوییش را اورد
و ما فرار کردیم
تا اینکه پشت یک سنگ خیلی بزرگ مخفی شدیم
ولی جای خالی 3 نفر را حس کردیم
ان ها هنگام فرار مرده بودند
و ساغر و صالح و رموو مرده بودند
وقتی برای عزاداری نداشتیم که من روی زمین سنگی بزرگ دیدم که اگر اورا پرت می کردم او چند ماه بیهوش می شد
و اورا پرت کردم
به سمتش دویدیم و نقابش را برداشتیم
اه چیزی که می دیدیم باورمان نمی شد
او امیر دود بود


فهمیدیم ما در صحرای افریقا هستیم ووارد مصر شدیم
2 هفته انجا ماندیم و وارد ایران شدیم
اولین کارمان این بود امیر دود را به زندان انداختیم و محکوم به اعدام شد
در عزاداری ساغرو صالح و رموو شرکت کردیم و در انجمن همه تاپیک هایی راجع به این موضوع دادند

پایان




ببخشید اولین داستانمه ممکنه جالب نشده باشه
[/div][/quote]
آخرین بارت باشه منو تو داستان هات میکشی
من این امیرو میکشم
شده روحم بیاد سراغت تو اون زندان یا زامبی بشم بیام بالاخره میکشمت
‏1392/10/02 07:35:44
5927 داستان نویسی
... 380[/b][/div]
amin142142
گوگوریو1380
amin142142
گوگوریو1380
ساعت 12 گذشت پس نظر سنجی کوش


دمت گرم خودت رای نمی دهی

چی

میگم خودت رای نمیدی
[/quote]
منظورت اینه که خودت رو تو نظر سنجی نمیزاری ؟
یا رای ندادم ؟[/div][/quote]میگم چرا رای نمیدییعنی مثلا به ما رای نمیدی
[/div][/quote]
دوس ندارم
‏1392/10/03 12:52:50
5928 داستان نویسی
... رباز خونه اومد وگفت چی شده قربان ؟گفتم گینگیزا دارن حمله می کنن و من یک عالمه غارت کردن سریع بریدx3 فعال کنید و نیرو سازی کنید اونم گفت بله قربان
یهو رموو اومد و گفت عالیجناب گینگیزا 5ساعت دیگه می رسن و ما فقط1000000نیرو ساختم
ادامه دارد...
اگه این داستن بیشتر 2لایک بخوره ادامشو می زارم
‏1392/10/05 15:40:20
5929 معرفی
[quote]
lord_پروازه
[quote]
alemi
[quote][div]مهدی-098
[quote][div]alemi
اسمم محمدرضای فامیلیمو نمیگم
سنم کمه
مجردم (09117587552)
دیپلم کامپیوتر دارم
آدم ساکتیم هستم
[/quote]
خونتون کجاست برای امر خیر مزاحم بشیم
[/quote]
گفتم سنم کمه
سن ب
‏1393/11/20 16:43:52
5930 معرفی
mahdi s
میگم هر کس اسم و فامیل،سن،تحصیلات،شغل،شهر،و یه مختصر اطلاعاتی از خودش بنویسه:

واسه خواستگاریه؟؟
‏1393/11/20 16:49:26
5931 معرفی
زویا
mahdi s
میگم هر کس اسم و فامیل،سن،تحصیلات،شغل،شهر،و یه مختصر اطلاعاتی از خودش بنویسه:

واسه خواستگاریه؟؟

نکنه تو هم مجردی و قصد ازدواج داری ؟
‏1393/11/20 16:50:07
5932 داستان نویسی
... نسبتا بی انتها انجا چادری را دیدیم داخل رفتیم و کل کاربران انجمن انجا بودند تا اینکه کسی که پشت این ماجراها بود اومد اورا نشناختیم نقابی داشت چوب دستی جادوییش را اورد و ما فرار کردیم تا اینکه پشت یک سنگ خیلی بزرگ مخفی شدیم ولی جای خالی 3 نفر را حس کردیم ان ها هنگام فرار مرده بودند و ساغر و صالح و رموو مرده بودند وقتی برای عزاداری نداشتیم که من روی زمین سنگی بزرگ دیدم که اگر اورا پرت می کردم او چند ماه بیهوش می شد و اورا پرت کردم به سمتش دویدیم و نقابش را برداشتیم اه چیزی که می دیدیم باورمان نمی شد او امیر دود بود فهمیدیم ما در صحرای افریقا هستیم ووارد مصر شدیم 2 هفته انجا ماندیم و وارد ایران شدیم اولین کارمان این بود امیر دود را به زندان انداختیم و محکوم به اعدام شد در عزاداری ساغرو صالح و رموو شرکت کردیم و در انجمن همه تاپیک هایی راجع به این موضوع دادند پایان ببخشید اولین داستانمه ممکنه جالب نشده باشه [/div][/quote]
من بدبخت اعدام میشم
‏1392/10/02 09:16:07
5933 داستان نویسی
قسمت2:
رموو اومد گفت:قربان گینگیزا10دقیقه دیگه می رسن.منو بگو اینجوری شده بودم !
10 دقیقه بعد رموو گزارش جنگ برام اورد:ما10000 تلفات دادیم و گینگیزا4000000000 ((تمام نیرو هاشونو)) منم بخاطر این پیروزی به رموو گفتم 1مهمانی خیلی بزرک
‏1392/10/05 16:56:05
5934 معرفی
lovely girl
چجوری گوشیمو به اندروید 4.4.4 ارتقا بدم

گوشیت چیه؟
اگه اپدیت امده باشه تو قسمت اپدیت سنتر گوشی میتونی آپدیت کنی اول فایل های جدید رو دانلود میکنه بعد هم نصب میکنه و بعد خاموش روشن شدن آپدیت میشه
‏1393/11/20 16:56:30
5935 معرفی
زویا
رویا
بچه جنوب
22
دانشجو حسابداری
حرفه ام طراح عکس

--------

هم سنیم ولی ی دوماه از من بزرگتری
‏1393/11/20 16:59:50
5936 معرفی
gazmeh17
زویا
mahdi s
میگم هر کس اسم و فامیل،سن،تحصیلات،شغل،شهر،و یه مختصر اطلاعاتی از خودش بنویسه:

واسه خواستگاریه؟؟

نکنه تو هم مجردی و قصد ازدواج داری ؟

‏1393/11/20 17:00:40
5937 معرفی
lord_پروازه
زویا
رویا
بچه جنوب
22
دانشجو حسابداری
حرفه ام طراح عکس

--------

هم سنیم ولی ی دوماه از من بزرگتری

شهریوریما
‏1393/11/20 17:01:49
5938 معرفی
... ote]
زویا
lord_پروازه
زویا
رویا
بچه جنوب
22
دانشجو حسابداری
حرفه ام طراح عکس

--------

هم سنیم ولی ی دوماه از من بزرگتری

شهریوریما
[/quote]
------
خب منم ابانیم دیگه [/div][/quote]
خوب چجور میری 23
‏1393/11/20 17:04:37
5939 داستان نویسی
... من داشتم خواب میدیدم!یعنی اینا همش خواب بود؟
یهو چشم افتاد رو انجمن.بدون وقفه سریع رفتم تو اطلاع رسانی و اخبار بازی.نه فقط اون تاپیک گینگیزا نبود،بلکه هیچ تاپیک دیگه ای وجود نداشت،بجز یه تاپیک.
نویسنده:مدیر انجمن 1
موضوع:پیروزی و تولد دوباره
-تولد دوبا ره ی انجمنو به تمام انجمنی ها تبریک میگم!
ما به کمک شما دوستان عزیز تونستیم انجمنو از نابودی نجات بدیم.نه تنها انجمنو،بلکه کل بازی و سرزمین عصرپادشاهانو و برای کسب این پیروزی بزرگ به تمام افراد انجمن،مدیونیم..
زیر تاپیک تا دو خط تشکر شده بود.منم با تمام وجودم تشکر زدم.همینطور تعداد تشکر ها بیشتر و بیشتر میشد.این تاپیک،فرق بزرگی نسبت به تاپیک های قبلی این بخش داشت.تو این تاپ میشد نقل قول زد و نظر داد!و این تاپیک تنها تاپیکی بود که در انجمن عصرپادشاهان هیچ اسپمی درِش داده نشد.یعنی هیچ کس اجازه ی اسپم دادنو به خودش نمیداد.همه اومدنو تو تاپیک تبریک نوشتن و همه هم همدیگرو لایک میکردن..تو بخش بحث و گفتگو ازاد هم جشن گرفتیم و خاطراتی که شاید در دنیای واقعی فقط یک دیقه طول کشید اما برای ما 2 روز بودو،مرور کردیم..
همه به دنیای واقعی خودشون برگشتنو هیچ کس اون پنجشنبرو فراموش نکرد..همچنین برای گروه اولی که اعدام شدن هم یه عزاداری کوچولو گرفتیم..شاید اون گروه باعث شد تا حس دفاع و نجات در ما به وجود بیاد...
داستانمون به سر رسید و تنهای قهرمان داستان،کسی نبود جز....اعضای انجمن عصر پادشاهان
امیدواررررررررم لذت برده باشین...

پایان
‏1392/10/02 11:25:32
5940 معرفی
... ]
زویا
مهدی-098
کیا موافقن من دیگه انجمن نیام؟

سکوت علامته؟؟؟؟
[/quote]
جعفره؟ [/div][/quote]
احسنت
‏1393/11/20 17:05:02
5941 معرفی
... ]
زویا
مهدی-098
کیا موافقن من دیگه انجمن نیام؟

سکوت علامته؟؟؟؟
[/quote]
جعفره؟ [/div][/quote]
احسنت[/div][/quote]
اسم من تو امضات نیست
‏1393/11/20 17:06:03
5942 معرفی
... ]
زویا
مهدی-098
کیا موافقن من دیگه انجمن نیام؟

سکوت علامته؟؟؟؟
[/quote]
جعفره؟ [/div][/quote]
احسنت[/div][/quote]
اسم من تو امضات نیست [/div][/quote]
نزن بابا گذاشتم
‏1393/11/20 17:06:48
5943 معرفی
... v]alemi[/div]
مهدی-098
lovely girl
مملی کوشی زنگ زدم

تو که رفتی کتاب بنویسی

رویا نویسندست؟
[/quote]
کتاب چی
‏1393/11/20 17:20:15
5944 معرفی
... v]alemi[/div]
مهدی-098
lovely girl
مملی کوشی زنگ زدم

تو که رفتی کتاب بنویسی

رویا نویسندست؟
[/quote]
نمیدونم این ژیلا واسه من که خالی بندی زیاد میکنه من اصن هنوز نمیدونم این پسره یا دختر فقط همینجوری اوسکلش میکنم مثل بقیه
‏1393/11/20 17:20:58
5945 داستان نویسی
[quote]
moein4321
[quote][div]کوروش110
[div]قسمت2:
رموو اومد گفت:قربان گینگیزا10دقیقه دیگه می رسن.منو بگو اینجوری شده بودم !
10 دقیقه بعد رموو گزارش جنگ برام اورد:ما10000 تلفات دادیم و گینگیزا4000000000 ((تمام نیرو هاشونو)) منم بخاطر این پیروزی به رموو گفتم 1مهمانی خیلی بزرک
‏1392/10/05 17:40:30
5946 شــعر ســازی(رپ یــا چرت و پرت)
به ‌نام خداوند مرد آفرین / که بر حسن صَنعش هزار آفرین
خدایی که از گِل مرا خلق کرد / چنین عاقل و بالغ و نازنین
خدایی که مردی چو من آفرید / و شد نام وی احسن‌ الخالقین
پس از آفرینش به من هدیه داد / مکانی درون بهشت برین
خدایی که از
‏1392/10/03 14:02:36
5947 شــعر ســازی(رپ یــا چرت و پرت)
... توففففففف

جی جی

نیازی نیست به لایکا نیازی نیست
توفففففففف هییییییی توفففففففف
ام جی

هااااااااااااااااااااااااهاهاها
توف هی توف هی توف هیییی
ممنون سپاس ممنون سپاس ممنون که توی نظر سنجییییییییی به من میدین رایییییییییییی هیییییییی هیییییییییییییییییییییهی هی هی
توف هی توف
واقعا ممنون نیازی به این رایا نی من میدونم دوستم داری یسسسسسسسس وری ماچ 0-0
خخخخخخ
‏1392/10/23 22:24:45
5948 معرفی
... v]alemi[/div]
مهدی-098
lovely girl
مملی کوشی زنگ زدم

تو که رفتی کتاب بنویسی

رویا نویسندست؟
[/quote]
کتاب چی[/div][/quote]
منظورش ژیلا بود
‏1393/11/20 17:21:22
5949 معرفی
... v]alemi[/div]
مهدی-098
lovely girl
مملی کوشی زنگ زدم

تو که رفتی کتاب بنویسی

رویا نویسندست؟
[/quote]
کتاب چی[/div][/quote]
تخیلات مهدی جلد سوم [/div][/quote]
اها هنوز تو قسمت متروش با فسیل ماندم
‏1393/11/20 17:21:44
5950 معرفی
... v]alemi[/div]
مهدی-098
lovely girl
مملی کوشی زنگ زدم

تو که رفتی کتاب بنویسی

رویا نویسندست؟
[/quote]
کتاب چی[/div][/quote]
تخیلات مهدی جلد سوم [/div][/quote]
اها هنوز تو قسمت متروش با فسیل ماندم [/div][/quote]
------
‏1393/11/20 17:22:18
منوی کاربری

پیغام

بستن