12

بعدی » آخرین »

نویسنده	پیغام
برزه تشکر شده: 203 تعداد نوشته: 24 تعداد پاسخ: 246 سابقه بازی در 22 سرور	معما ها لطفا بیاین زود باشین ‏1392/06/23 22:00:33 چندین معما ی سخت بگویید مثل - ۱۰۰ نفر آدم با هوش در یک سالن زندانی هستند. - حداقل یک نفر و حداکثر همه آنها دارای یک خال بر روی صورتشان هستند. - هیچ کدام از این افراد نمی دانند که آیا خود دارای خال هستند یا نه. - به آنها گفته شده که به ازای هر آدم خال دار یک شبانه روز (نه کمتر و نه بیشتر) مهلت دارند که آدم های خال دار از سالن بیرون بیایند. - این افراد نمی توانند هیچ ارتباطی با افراد دیگر موجود در سالن برقرار کنند. - تنها ارتباط موجود دیدن صورت افراد دیگر است. - به هیچ امکانی هم دسترسی ندارند که صورت خود را ببینند. - خلاصه پیغام و پیام و آینه و …. ممنوع است. - تعداد افراد خال دار معلوم نیست. سؤال : با چه روشی ممکن است که فقط افراد خال دار در پایان مهلت تعیین شده (n روز به ازای n خال دار) از سالن خارج شوند؟ عید کجا بریم . . . . . مدرسان شریف چندین معما ی سخت بگویید مثل - ۱۰۰ نفر آدم با هوش در یک سالن زندانی هستند. - حداقل یک نفر و حداکثر همه آنها دارای یک خال بر روی صورتشان هستند. - هیچ کدام از این افراد نمی دانند که آیا خود دارای خال هستند یا نه. - به آنها گفته شده که به ازای هر آدم خال دار یک شبانه روز (نه کمتر و نه بیشتر) مهلت دارند که آدم های خال دار از سالن بیرون بیایند. - این افراد نمی توانند هیچ ارتباطی با افراد دیگر موجود در سالن برقرار کنند. - تنها ارتباط موجود دیدن صورت افراد دیگر است. - به هیچ امکانی هم دسترسی ندارند که صورت خود را ببینند. - خلاصه پیغام و پیام و آینه و …. ممنوع است. - تعداد افراد خال دار معلوم نیست. سؤال : با چه روشی ممکن است که فقط افراد خال دار در پایان مهلت تعیین شده (n روز به ازای n خال دار) از سالن خارج شوند؟ افرادی که از این نوشته تشکر کرده اند
برزه تشکر شده: 203 تعداد نوشته: 24 تعداد پاسخ: 246 سابقه بازی در 22 سرور	‏1392/06/23 22:01:19 در زمان قدیم که روستاییان محصولات خودشان را بمیدان برای فروش می آ وردند یک زن روستایی یک سبد تخم مرغ به میدان آورده که بفروشد. هنوز هیچ نفروخته بود که اسب یک سوار پایش خورد به سبد تخم مرغ. در نتیجه بیشتر تخم مرغ ها شکستند. اسب سوار خیلی نا راحت شد و از روستایی پوزش خواست و حاضر شد پول همه آنها را بپردازد. اسب سوار از روستایی سوال کرد: مادر جون چند تا تخم مرغ داشتی؟ خانم در جواب گفت: تعدادشونو نمیدو نم اما وقتی آنهارا دوتا دوتا بر میداشتم یکی باقی میموند وقتی سه تا سه تا بر میداشتم یکی باقی میموند, وقتی چهارتا چهارتا بر میداشتم یکی باقی میموند, وقتی پنحتا پنحتا بر میداشتم یکی باقی میموند, وقتی شش تا شش تا بر میداشتم یکی باقی میموند, اما وقتیکه هفت تا هفت تا بر میداشتم هیچی باقی نمیموند. اسب سوار حساب کرد و پول تخم مرغای زن را داد. سوال: کمترین تعداد تخم مرغی که زن روستایی میتوانست داشه باشد چندتا بود؟ عید کجا بریم . . . . . مدرسان شریف در زمان قدیم که روستاییان محصولات خودشان را بمیدان برای فروش می آ وردند یک زن روستایی یک سبد تخم مرغ به میدان آورده که بفروشد. هنوز هیچ نفروخته بود که اسب یک سوار پایش خورد به سبد تخم مرغ. در نتیجه بیشتر تخم مرغ ها شکستند. اسب سوار خیلی نا راحت شد و از روستایی پوزش خواست و حاضر شد پول همه آنها را بپردازد. اسب سوار از روستایی سوال کرد: مادر جون چند تا تخم مرغ داشتی؟ خانم در جواب گفت: تعدادشونو نمیدو نم اما وقتی آنهارا دوتا دوتا بر میداشتم یکی باقی میموند وقتی سه تا سه تا بر میداشتم یکی باقی میموند, وقتی چهارتا چهارتا بر میداشتم یکی باقی میموند, وقتی پنحتا پنحتا بر میداشتم یکی باقی میموند, وقتی شش تا شش تا بر میداشتم یکی باقی میموند, اما وقتیکه هفت تا هفت تا بر میداشتم هیچی باقی نمیموند. اسب سوار حساب کرد و پول تخم مرغای زن را داد. سوال: کمترین تعداد تخم مرغی که زن روستایی میتوانست داشه باشد چندتا بود؟ افرادی که از این نوشته تشکر کرده اند
برزه تشکر شده: 203 تعداد نوشته: 24 تعداد پاسخ: 246 سابقه بازی در 22 سرور	‏1392/06/23 22:01:52 - یک فردی اسیر است و باید نجات پیدا کند و برای او دو مسیر فرار وجود دارد. یکی نجات و دیگری نابودیست. سر هر کدام از این راهها یک نفر ایستاده یکی کاملا دروغ گو و دیگری کاملا راستگو این فرد با یک سوال چگونه می تواند راه صحیح را پیدا کند؟ (فقط یک سوال و فقط از یک نفر – راستگو و دروغگو مشخص نیست – راه برگشتی هم نیست) عید کجا بریم . . . . . مدرسان شریف - یک فردی اسیر است و باید نجات پیدا کند و برای او دو مسیر فرار وجود دارد. یکی نجات و دیگری نابودیست. سر هر کدام از این راهها یک نفر ایستاده یکی کاملا دروغ گو و دیگری کاملا راستگو این فرد با یک سوال چگونه می تواند راه صحیح را پیدا کند؟ (فقط یک سوال و فقط از یک نفر – راستگو و دروغگو مشخص نیست – راه برگشتی هم نیست) افرادی که از این نوشته تشکر کرده اند
برزه تشکر شده: 203 تعداد نوشته: 24 تعداد پاسخ: 246 سابقه بازی در 22 سرور	‏1392/06/23 22:03:27 شما ها هم یه چیزی بگین عید کجا بریم . . . . . مدرسان شریف شما ها هم یه چیزی بگین افرادی که از این نوشته تشکر کرده اند
امیر دود تشکر شده: 2,072 تعداد نوشته: 13 تعداد پاسخ: 1,633 سابقه بازی در 16 سرور	‏1392/06/23 22:04:47 سخته 00 --- سخته افرادی که از این نوشته تشکر کرده اند
امیر دود تشکر شده: 2,072 تعداد نوشته: 13 تعداد پاسخ: 1,633 سابقه بازی در 16 سرور	‏1392/06/23 22:05:32 جواب هاشون رو میگی؟؟؟؟ 00 --- جواب هاشون رو میگی؟؟؟؟ افرادی که از این نوشته تشکر کرده اند
برزه تشکر شده: 203 تعداد نوشته: 24 تعداد پاسخ: 246 سابقه بازی در 22 سرور	‏1392/06/23 22:06:26 امیر دود جواب هاشون رو میگی؟؟؟؟ داداش خودم هم نمیدونم زایه شدم عید کجا بریم . . . . . مدرسان شریف [quote][div][b]امیر دود[/b][/div][div]جواب هاشون رو میگی؟؟؟؟[/div][/quote] داداش خودم هم نمیدونم:!: زایه شدم:!::!::!::!::lol::lol::lol::lol::lol: افرادی که از این نوشته تشکر کرده اند
امیر دود تشکر شده: 2,072 تعداد نوشته: 13 تعداد پاسخ: 1,633 سابقه بازی در 16 سرور	‏1392/06/23 22:13:58 برزه در زمان قدیم که روستاییان محصولات خودشان را بمیدان برای فروش می آ وردند یک زن روستایی یک سبد تخم مرغ به میدان آورده که بفروشد. هنوز هیچ نفروخته بود که اسب یک سوار پایش خورد به سبد تخم مرغ. در نتیجه بیشتر تخم مرغ ها شکستند. اسب سوار خیلی نا راحت شد و از روستایی پوزش خواست و حاضر شد پول همه آنها را بپردازد. اسب سوار از روستایی سوال کرد: مادر جون چند تا تخم مرغ داشتی؟ خانم در جواب گفت: تعدادشونو نمیدو نم اما وقتی آنهارا دوتا دوتا بر میداشتم یکی باقی میموند وقتی سه تا سه تا بر میداشتم یکی باقی میموند, وقتی چهارتا چهارتا بر میداشتم یکی باقی میموند, وقتی پنحتا پنحتا بر میداشتم یکی باقی میموند, وقتی شش تا شش تا بر میداشتم یکی باقی میموند, اما وقتیکه هفت تا هفت تا بر میداشتم هیچی باقی نمیموند. اسب سوار حساب کرد و پول تخم مرغای زن را داد. سوال: کمترین تعداد تخم مرغی که زن روستایی میتوانست داشه باشد چندتا بود؟ 301 00 --- [quote][div][b]برزه[/b][/div][div]در زمان قدیم که روستاییان محصولات خودشان را بمیدان برای فروش می آ وردند یک زن روستایی یک سبد تخم مرغ به میدان آورده که بفروشد. هنوز هیچ نفروخته بود که اسب یک سوار پایش خورد به سبد تخم مرغ. در نتیجه بیشتر تخم مرغ ها شکستند. اسب سوار خیلی نا راحت شد و از روستایی پوزش خواست و حاضر شد پول همه آنها را بپردازد. اسب سوار از روستایی سوال کرد: مادر جون چند تا تخم مرغ داشتی؟ خانم در جواب گفت: تعدادشونو نمیدو نم اما وقتی آنهارا دوتا دوتا بر میداشتم یکی باقی میموند وقتی سه تا سه تا بر میداشتم یکی باقی میموند, وقتی چهارتا چهارتا بر میداشتم یکی باقی میموند, وقتی پنحتا پنحتا بر میداشتم یکی باقی میموند, وقتی شش تا شش تا بر میداشتم یکی باقی میموند, اما وقتیکه هفت تا هفت تا بر میداشتم هیچی باقی نمیموند. اسب سوار حساب کرد و پول تخم مرغای زن را داد. سوال: کمترین تعداد تخم مرغی که زن روستایی میتوانست داشه باشد چندتا بود؟[/div][/quote] 301 افرادی که از این نوشته تشکر کرده اند برزه
برزه تشکر شده: 203 تعداد نوشته: 24 تعداد پاسخ: 246 سابقه بازی در 22 سرور	‏1392/06/23 22:35:43 امیر دود برزه در زمان قدیم که روستاییان محصولات خودشان را بمیدان برای فروش می آ وردند یک زن روستایی یک سبد تخم مرغ به میدان آورده که بفروشد. هنوز هیچ نفروخته بود که اسب یک سوار پایش خورد به سبد تخم مرغ. در نتیجه بیشتر تخم مرغ ها شکستند. اسب سوار خیلی نا راحت شد و از روستایی پوزش خواست و حاضر شد پول همه آنها را بپردازد. اسب سوار از روستایی سوال کرد: مادر جون چند تا تخم مرغ داشتی؟ خانم در جواب گفت: تعدادشونو نمیدو نم اما وقتی آنهارا دوتا دوتا بر میداشتم یکی باقی میموند وقتی سه تا سه تا بر میداشتم یکی باقی میموند, وقتی چهارتا چهارتا بر میداشتم یکی باقی میموند, وقتی پنحتا پنحتا بر میداشتم یکی باقی میموند, وقتی شش تا شش تا بر میداشتم یکی باقی میموند, اما وقتیکه هفت تا هفت تا بر میداشتم هیچی باقی نمیموند. اسب سوار حساب کرد و پول تخم مرغای زن را داد. سوال: کمترین تعداد تخم مرغی که زن روستایی میتوانست داشه باشد چندتا بود؟ 301 افرین عید کجا بریم . . . . . مدرسان شریف [quote][div][b]امیر دود[/b][/div][div][quote][div][b]برزه[/b][/div][div]در زمان قدیم که روستاییان محصولات خودشان را بمیدان برای فروش می آ وردند یک زن روستایی یک سبد تخم مرغ به میدان آورده که بفروشد. هنوز هیچ نفروخته بود که اسب یک سوار پایش خورد به سبد تخم مرغ. در نتیجه بیشتر تخم مرغ ها شکستند. اسب سوار خیلی نا راحت شد و از روستایی پوزش خواست و حاضر شد پول همه آنها را بپردازد. اسب سوار از روستایی سوال کرد: مادر جون چند تا تخم مرغ داشتی؟ خانم در جواب گفت: تعدادشونو نمیدو نم اما وقتی آنهارا دوتا دوتا بر میداشتم یکی باقی میموند وقتی سه تا سه تا بر میداشتم یکی باقی میموند, وقتی چهارتا چهارتا بر میداشتم یکی باقی میموند, وقتی پنحتا پنحتا بر میداشتم یکی باقی میموند, وقتی شش تا شش تا بر میداشتم یکی باقی میموند, اما وقتیکه هفت تا هفت تا بر میداشتم هیچی باقی نمیموند. اسب سوار حساب کرد و پول تخم مرغای زن را داد. سوال: کمترین تعداد تخم مرغی که زن روستایی میتوانست داشه باشد چندتا بود؟[/div][/quote] 301[/div][/quote] افرین افرادی که از این نوشته تشکر کرده اند
امیر دود تشکر شده: 2,072 تعداد نوشته: 13 تعداد پاسخ: 1,633 سابقه بازی در 16 سرور	‏1392/06/23 22:44:10 برزه امیر دود برزه در زمان قدیم که روستاییان محصولات خودشان را بمیدان برای فروش می آ وردند یک زن روستایی یک سبد تخم مرغ به میدان آورده که بفروشد. هنوز هیچ نفروخته بود که اسب یک سوار پایش خورد به سبد تخم مرغ. در نتیجه بیشتر تخم مرغ ها شکستند. اسب سوار خیلی نا راحت شد و از روستایی پوزش خواست و حاضر شد پول همه آنها را بپردازد. اسب سوار از روستایی سوال کرد: مادر جون چند تا تخم مرغ داشتی؟ خانم در جواب گفت: تعدادشونو نمیدو نم اما وقتی آنهارا دوتا دوتا بر میداشتم یکی باقی میموند وقتی سه تا سه تا بر میداشتم یکی باقی میموند, وقتی چهارتا چهارتا بر میداشتم یکی باقی میموند, وقتی پنحتا پنحتا بر میداشتم یکی باقی میموند, وقتی شش تا شش تا بر میداشتم یکی باقی میموند, اما وقتیکه هفت تا هفت تا بر میداشتم هیچی باقی نمیموند. اسب سوار حساب کرد و پول تخم مرغای زن را داد. سوال: کمترین تعداد تخم مرغی که زن روستایی میتوانست داشه باشد چندتا بود؟ 301 افرین 00 --- [quote][div][b]برزه[/b][/div][div][quote][div][b]امیر دود[/b][/div][div][quote][div][b]برزه[/b][/div][div]در زمان قدیم که روستاییان محصولات خودشان را بمیدان برای فروش می آ وردند یک زن روستایی یک سبد تخم مرغ به میدان آورده که بفروشد. هنوز هیچ نفروخته بود که اسب یک سوار پایش خورد به سبد تخم مرغ. در نتیجه بیشتر تخم مرغ ها شکستند. اسب سوار خیلی نا راحت شد و از روستایی پوزش خواست و حاضر شد پول همه آنها را بپردازد. اسب سوار از روستایی سوال کرد: مادر جون چند تا تخم مرغ داشتی؟ خانم در جواب گفت: تعدادشونو نمیدو نم اما وقتی آنهارا دوتا دوتا بر میداشتم یکی باقی میموند وقتی سه تا سه تا بر میداشتم یکی باقی میموند, وقتی چهارتا چهارتا بر میداشتم یکی باقی میموند, وقتی پنحتا پنحتا بر میداشتم یکی باقی میموند, وقتی شش تا شش تا بر میداشتم یکی باقی میموند, اما وقتیکه هفت تا هفت تا بر میداشتم هیچی باقی نمیموند. اسب سوار حساب کرد و پول تخم مرغای زن را داد. سوال: کمترین تعداد تخم مرغی که زن روستایی میتوانست داشه باشد چندتا بود؟[/div][/quote] 301[/div][/quote] افرین [/div][/quote] :D افرادی که از این نوشته تشکر کرده اند

12

بعدی » آخرین »

ارسال پاسخ برای [ معما ها لطفا بیاین زود باشین ]

	منوی کاربری
	.:: ::. مشاهده کلیه نوشته ها مشاهده کلیه پاسخ ها

پیغام