کبوتر شد و رفت
زیر باران غزلی خواند دلش تر شد و رفت
چه تفاوت است که چه خورده است غم دل یا سم
آنقدر غرق جنون شد و رفت
روز میلاد همان روز که عاشق شده بود
مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت
او کسی بود که از غرق شدن می ترسید
عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت
هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد
پسری که ساده یک روز کبوتر شد و رفت
زیر باران غزلی خواند دلش تر شد و رفت
چه تفاوت است که چه خورده است غم دل یا سم
آنقدر غرق جنون شد و رفت
روز میلاد همان روز که عاشق شده بود
مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت
او کسی بود که از غرق شدن می ترسید
عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت
هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد
پسری که ساده یک روز کبوتر شد و رفت
خدایا اگر دستبند تکبر نمیبست دست کمانگیر ما را کسی تا قیامت نمی کرد پیدا از آن گوشه کهکشان تیر ما را....