داستان قبلی رو تا جایی گفتم که اورک ها به همراه ترال و گروم هل اسکرین و قبیلشون وارد کشتی های انسان ها شدند و برای نجات جان خود به سمت سرزمین کالیمدر حرکت کردند ....
و اینک ادامه ی داستان ....
در همین حال در قصر پادشاه انسان ها وزرا و پادشاه در حال حرف زدن با هم در مورد مشکلات کشور بودند .... این هم نمای دور قصر :
http://s6.picofile.com/file/8210309300/rdfdf.png
در همین حال شاه تِرنِس ( امپراطور انسان ها ) روی تختش لم داده بود و سرش از مشکلات کشور درد گرفته بود :
http://s3.picofile.com/file/8210309568/ertgdt.png
البته در این میان یک کلاغ هم در محوطه ی تالار قصر پرواز میکرد که بعدا به او هم میرسیم ....
یکی از وزیر ها گفت : گزارشاتی به دست ما رسیده که اورک ها در حال سازماندهی نیرو هایشان هستند .
وزیر دیگری گفت : بی شک حمله ی های اون ها به اردوگاه های ما بی دلیل نیست . اون ها در حال پیشروی کردن هستند . مردم نمی تونن حمله های اون ها رو تحمل کنند.
وزیر دیگری با تندی گفت : اورک ها نباید مورد توجه ما باشند . چقدر باید این را تکرار کنم . شاه ترنس ، به اخطار من توجه کنید ، آفتی که سرزمین های شمالی رو فرا گرفته مسئله ی مهم تری هست .
وزیر دیگری گفت : تو در اشتباهی ، باید همه ی جوان رو در نظر گرفت .
همون وزیر قبلیه که عصبانی بود دوباره گفت : اما ممکن است آفت ها باعث مشکلات زیادی شوند . به نظر شما باید چه کرد ؟
وزیری گفت : آسان است ، باید دهکده های آفت زده رو در قرنطینه ی کامل نگه داشت .
در همین زمان اون کلاغه اومده بود روبری شاه ترنس و روی زمین نشسته بود . شاه ترنس که به اون خیره شده بود اما حواسش به حرف های وزیر ها بود سریع گفت : اما نمی شه قرنطینه ی مورد نظر شما رو اعمال کرد . مرد لورد آیرون تحمل نمی کنند که در کشور آنان با آن ها مثل زندانیان رفتار شود .
ناگهان دود سبزی بر پا شد و اون کلاغه که روبروی شاه ترنس روی زمین بود تبدیل به اون پیشگو توی قسمت قبلی شد . اینم عکسش در وقتی که تقریبا دود ها کنار رفتن و حالا پیشگو میخواد سکوتی که به وجود اومده رو بشکنه و حرف بزنه :
http://s6.picofile.com/file/8210311100/yujgcyhf.png
پیشگو گفت : ولی آن ها الان هم زندانی هستند .
شاه گفت : تو کی هستی ؟
پیشگو گفت : انسان ها در خطرند . جریان ظلمت بار دیگر در حال برگشتنه و تمامی جهان در آستانه ی جنگه ....
یکی از وزیر ها با تندی سریع گفت : بس است دیگر . سرباز ها این دیوانه رو از اینجا ببرید .
پیشگو گفت : تنها راه نجات انسان هخ سفر به غرب است ، به سرزمین فراموش شده ی کالیمدر ...
شاه گفت : صبر کن ، من نمی دانم که تو کی هستی و به چی اعتقاد داری اما بدان که دیگر زمان پیشگو های سرگردان به سر رسیده . مشکلات زیادی سرزمین من را احاطه کرده ولی بدان این من هستم که تصمیم میگریم که باید چه کار کرد .
پیشگو گفت : یکبار انسان ها مرا رد کردند . این نباید بار دیگر تکرار شود . اگر نتوانم شما را متقاعد کنم ، به سراغ کسان دیگری میروم و آن ها را متقاعد خواهم کرد .... سپس مکثی کرد و ادامه داد : اخطار داده شد ، حال این شما هستید که باید به فکر خود باشید ...
و با این جمله حرفش را تمام کرد و خودش به سمت خروجی رفت :
http://s3.picofile.com/file/8210312126/hjhj.png
...
ادامه در قسمت بعدی....
این چون که فیلم بود این همه زیاد شد .... فقط یه فیلم بود .... اگه یه مرحله از بازی بود قطعا کمتر می شد .... کیفیت تصاویر هم بخاطر اینه که این فیلمه .... وگرنه کیفیت خود بازی به این خوبی نیست .... بعضی از تصاویری که برای شما گذاشتم کمی تار هستند که من دلیلش رو نمی دونم ....
و اینک ادامه ی داستان ....
در همین حال در قصر پادشاه انسان ها وزرا و پادشاه در حال حرف زدن با هم در مورد مشکلات کشور بودند .... این هم نمای دور قصر :
http://s6.picofile.com/file/8210309300/rdfdf.png
در همین حال شاه تِرنِس ( امپراطور انسان ها ) روی تختش لم داده بود و سرش از مشکلات کشور درد گرفته بود :
http://s3.picofile.com/file/8210309568/ertgdt.png
البته در این میان یک کلاغ هم در محوطه ی تالار قصر پرواز میکرد که بعدا به او هم میرسیم ....
یکی از وزیر ها گفت : گزارشاتی به دست ما رسیده که اورک ها در حال سازماندهی نیرو هایشان هستند .
وزیر دیگری گفت : بی شک حمله ی های اون ها به اردوگاه های ما بی دلیل نیست . اون ها در حال پیشروی کردن هستند . مردم نمی تونن حمله های اون ها رو تحمل کنند.
وزیر دیگری با تندی گفت : اورک ها نباید مورد توجه ما باشند . چقدر باید این را تکرار کنم . شاه ترنس ، به اخطار من توجه کنید ، آفتی که سرزمین های شمالی رو فرا گرفته مسئله ی مهم تری هست .
وزیر دیگری گفت : تو در اشتباهی ، باید همه ی جوان رو در نظر گرفت .
همون وزیر قبلیه که عصبانی بود دوباره گفت : اما ممکن است آفت ها باعث مشکلات زیادی شوند . به نظر شما باید چه کرد ؟
وزیری گفت : آسان است ، باید دهکده های آفت زده رو در قرنطینه ی کامل نگه داشت .
در همین زمان اون کلاغه اومده بود روبری شاه ترنس و روی زمین نشسته بود . شاه ترنس که به اون خیره شده بود اما حواسش به حرف های وزیر ها بود سریع گفت : اما نمی شه قرنطینه ی مورد نظر شما رو اعمال کرد . مرد لورد آیرون تحمل نمی کنند که در کشور آنان با آن ها مثل زندانیان رفتار شود .
ناگهان دود سبزی بر پا شد و اون کلاغه که روبروی شاه ترنس روی زمین بود تبدیل به اون پیشگو توی قسمت قبلی شد . اینم عکسش در وقتی که تقریبا دود ها کنار رفتن و حالا پیشگو میخواد سکوتی که به وجود اومده رو بشکنه و حرف بزنه :
http://s6.picofile.com/file/8210311100/yujgcyhf.png
پیشگو گفت : ولی آن ها الان هم زندانی هستند .
شاه گفت : تو کی هستی ؟
پیشگو گفت : انسان ها در خطرند . جریان ظلمت بار دیگر در حال برگشتنه و تمامی جهان در آستانه ی جنگه ....
یکی از وزیر ها با تندی سریع گفت : بس است دیگر . سرباز ها این دیوانه رو از اینجا ببرید .
پیشگو گفت : تنها راه نجات انسان هخ سفر به غرب است ، به سرزمین فراموش شده ی کالیمدر ...
شاه گفت : صبر کن ، من نمی دانم که تو کی هستی و به چی اعتقاد داری اما بدان که دیگر زمان پیشگو های سرگردان به سر رسیده . مشکلات زیادی سرزمین من را احاطه کرده ولی بدان این من هستم که تصمیم میگریم که باید چه کار کرد .
پیشگو گفت : یکبار انسان ها مرا رد کردند . این نباید بار دیگر تکرار شود . اگر نتوانم شما را متقاعد کنم ، به سراغ کسان دیگری میروم و آن ها را متقاعد خواهم کرد .... سپس مکثی کرد و ادامه داد : اخطار داده شد ، حال این شما هستید که باید به فکر خود باشید ...
و با این جمله حرفش را تمام کرد و خودش به سمت خروجی رفت :
http://s3.picofile.com/file/8210312126/hjhj.png
...
ادامه در قسمت بعدی....
این چون که فیلم بود این همه زیاد شد .... فقط یه فیلم بود .... اگه یه مرحله از بازی بود قطعا کمتر می شد .... کیفیت تصاویر هم بخاطر اینه که این فیلمه .... وگرنه کیفیت خود بازی به این خوبی نیست .... بعضی از تصاویری که برای شما گذاشتم کمی تار هستند که من دلیلش رو نمی دونم ....
نظرسنجی
- خوب بود
- متوسط بود
- بد بود
- بین خوب و متوسط بود
- بین بد و متوسط بود
این مطلب در 1394/06/14 09:05:51 نوشته شده است و در 1394/06/14 09:08:04 ویرایش شده است .
ربات خدماتی و اسپمر تلگرام :
@spamino_bot
@spamino_bot