قبلاً این تاپیکو زده بودم که به لطف برخی از مدیرا حذف شد مطالب قبلی+مطالب جدیدو میزارم تو این تاپیک
.
به سیل اشک باید شست راه کاروانها را/هنوز از جبهه می آرند تابوت جوانها را
کدامین کاروان اهنگ یوسف با خودش دارد/غم ابرو کمانها می نوازد قد کمانها را
نه پیراهن به تن مانده نه بوی پیرهن مانده/امان از این چنین داغی که می برد امانها را
به ما با چشم و ابرو گفته بودند از چنین روزی/دریغا ما نفهمیدیم آن خط و نشانها را
به دنبال جوان خوش قد و بالای خود بودند/همانانیکه که با خود میبرند این استخوانها را
اگردریا نمیگنجد به کوزه با چه اعجازی/ میان چفیه پیچیدند جسم پهلوانها را
خبر دادند یوسف ها به کنعان باز میگردند/ندانستیم با تابوت می آرند آنها را
بروی شانه های لرزان مردم یک به یک رفتند/خدا از شانه ی مردم نگیرد این تکانها را
.
.
.
عشق بود و جبهه بود و جنگ بود...عرصه بر گردان عاشق تنگ بود
هر که تنها بر سلاحش تکیه کرد...مادری فرزند خود را هدیه کرد
در شبی که اشکمان چون رود شد...یک نفر از بین ما مفقود شد
آن که سر دارد به سامان می رسد...آن که جان دارد به جانان می رسد
هر که گرد شعله چون پروانه است...پیکر صدپاره اش بر شانه است
تن به خاک و بوی یاسش می رسد...بوی باروت از لباسش می رسد
لاشه ی یک تانک بر پوتین دوست...آنچه می جوییم،شهید زنده اوست
همقطارانی که پشت سنگرند...استخوان ها را به خانه می برند
دشمن افکن های بی نام و نشان...پوکه ی خونین شده تسبیحشان
قطره بودن وانگهی دریا شدن...از پلاکی گم شده پیدا شدن
عاشقی که تن برایش گور شد...دست از جان شست تا منصور شد
دیده ام دستی به سوی ماه رفت...بی سر و جان تا لقاء الله رفت
.
.
.
سرگرد خلبان شهید رضا صادقی مهر، مردی که به همراه سرهنگ خلبان علی اصغر آفرین شهریار
در تاریخ 5 اذر 1386 به شهادت رسیدند.
روحشون شاد...
http://8pic.ir/images/97934053247059521975.jpg
.
.
مرثیه ی "بیا با هم کنار سنگر بنشینیم" با صدای "سید محمد موسوی سجاسی" با تشکر از دوست خوبم طه که این مرثیه رو بهم معرفی کردن
http://media.rasekhoon.net/8Na12.mp3
.
به سیل اشک باید شست راه کاروانها را/هنوز از جبهه می آرند تابوت جوانها را
کدامین کاروان اهنگ یوسف با خودش دارد/غم ابرو کمانها می نوازد قد کمانها را
نه پیراهن به تن مانده نه بوی پیرهن مانده/امان از این چنین داغی که می برد امانها را
به ما با چشم و ابرو گفته بودند از چنین روزی/دریغا ما نفهمیدیم آن خط و نشانها را
به دنبال جوان خوش قد و بالای خود بودند/همانانیکه که با خود میبرند این استخوانها را
اگردریا نمیگنجد به کوزه با چه اعجازی/ میان چفیه پیچیدند جسم پهلوانها را
خبر دادند یوسف ها به کنعان باز میگردند/ندانستیم با تابوت می آرند آنها را
بروی شانه های لرزان مردم یک به یک رفتند/خدا از شانه ی مردم نگیرد این تکانها را
.
.
.
عشق بود و جبهه بود و جنگ بود...عرصه بر گردان عاشق تنگ بود
هر که تنها بر سلاحش تکیه کرد...مادری فرزند خود را هدیه کرد
در شبی که اشکمان چون رود شد...یک نفر از بین ما مفقود شد
آن که سر دارد به سامان می رسد...آن که جان دارد به جانان می رسد
هر که گرد شعله چون پروانه است...پیکر صدپاره اش بر شانه است
تن به خاک و بوی یاسش می رسد...بوی باروت از لباسش می رسد
لاشه ی یک تانک بر پوتین دوست...آنچه می جوییم،شهید زنده اوست
همقطارانی که پشت سنگرند...استخوان ها را به خانه می برند
دشمن افکن های بی نام و نشان...پوکه ی خونین شده تسبیحشان
قطره بودن وانگهی دریا شدن...از پلاکی گم شده پیدا شدن
عاشقی که تن برایش گور شد...دست از جان شست تا منصور شد
دیده ام دستی به سوی ماه رفت...بی سر و جان تا لقاء الله رفت
.
.
.
سرگرد خلبان شهید رضا صادقی مهر، مردی که به همراه سرهنگ خلبان علی اصغر آفرین شهریار
در تاریخ 5 اذر 1386 به شهادت رسیدند.
روحشون شاد...
http://8pic.ir/images/97934053247059521975.jpg
.
.
مرثیه ی "بیا با هم کنار سنگر بنشینیم" با صدای "سید محمد موسوی سجاسی" با تشکر از دوست خوبم طه که این مرثیه رو بهم معرفی کردن
http://media.rasekhoon.net/8Na12.mp3
این مطلب در 1394/02/08 21:59:08 نوشته شده است و در 1394/02/08 22:03:43 ویرایش شده است .
.
..
...
در دورانی که افتخار بعضی هـا مخالفت با "اصل اسلام" به اسم "روشنفکری" استــ
"تکلیف" ما فدا شدن در راه آن است
..
...
در دورانی که افتخار بعضی هـا مخالفت با "اصل اسلام" به اسم "روشنفکری" استــ
"تکلیف" ما فدا شدن در راه آن است