یکنفر به قهوه خانه رفت و یک چایی خواست. قهوه چی یک چایی برایش آورد. مرد پس از چند دقیقه، با رفیقش مشغول صحبت شد. آنگاه متوجه شد مگسی در استکان چائیش افتاده است. قهوه چی را صدا کرد و از او خواست تا چایی را برده، عوض کند. قهوه چی چایی را برد و پس از چند دقیقه، یک چایی بازگرداند. مشتری پس از نوشیدن جرعه ای از چای، قهوه چی را احضار کرد و بدو گفت: چرا چائی مرا عوض نکردی و همان را آوردی؟ او از کجا فهمید قهوه چی چایی را عوض نکرده است؟
http://www.beytoote.com/images/stories/fun/fu6845.jpg
http://www.beytoote.com/images/stories/fun/fu6845.jpg
خــیلـیا خــواستن مارو بـزنن زمیــن
ولی حــیف نمیـدونستــن که بــزنن زمــین هـوا میره
ولی حــیف نمیـدونستــن که بــزنن زمــین هـوا میره