حالا شما که خاطره نمی گید بزارید یه چندتا از خاطرات دوستمامون رو بیان کنیم لذت ببرید
داداش یواش(سید ایلیا):از زبان خودش با کمی تغییر: یه روز ما می خواستیم نزری بدیم بابا منو کشید کنار گفت ببین امروز عموت اینا میان اگه گل اوردن می گی عمو شما که گل بودی چرا گل اوردی اگه شیرینی اوردن می گی عمو شما که خودت شیرینی بودی چرا شیرینی اوردی حالا وقتی که عمو اومد با خودشون گوسفند اورده بودن خوب منم بچه بودم دیگه چه می دونستم هنوزم جای سیلی بابام زیر گوشم صدا می ده
چته هر هر می خندی بچه بود دیگه نمی دونست چی بگه

m-alemi

یادتونه سرور 12 کتیبه رو چجوری زدیم

تو اصن سرور 12 بودی

غول قرمز

سرور1 یادش بخیر
بازی 180 درجه فرق کرده با اون موقع

اگه سرور ایران رو میگی که تو اصن نبودی
سرور جهانی هم همچین فرق نکرده

m-alemi

saske(saleh)sting

m-alemi

یادتونه سرور 12 کتیبه رو چجوری زدیم

تو اصن سرور 12 بودی

من نبودم عصر پادشاهان که بود

پس چرا میگی زدیم ؟؟؟

یادتون میاد من تو سرور 1 و 2 و 3 و4 و 5 و 6 و 7 و....... 26 رو همه کتیبه هاشو من زدم با 5 میلیون نیرو ، یادتون نمیاد ، حق دارید چون من خودمم یادم نمیاد