خداوندا کفر نمی گویم پریشانم چه میخواهی تواز جانم
مرا بی انکه خود خواهم اسیرزندگی کردی
خداوندا اگر روزی زعرش خود به زیر ایی لباس فقر به تن پوشی
غرورت رابرای لقمه ای نان به زیر پای نامردان بیندازی
وشب اهسته وخسته تهی دست وزبان بسته* به سوی خانه باز ایی
زمین واسمان را کفر میگویی نمیگویی؟؟
خداوندا اگر روزی بشر گردی ز حال ما خبر گردی
پشیمان میشوی از قصه ی خلقت از این بودن از این بدعت
خداوندا تومیدانی که انسان بودن وماندن در این دنیا چه دشوار است
چه رنجی می کشدانکس که است انسان واز احسان سرشاراست
مرا بی انکه خود خواهم اسیرزندگی کردی
خداوندا اگر روزی زعرش خود به زیر ایی لباس فقر به تن پوشی
غرورت رابرای لقمه ای نان به زیر پای نامردان بیندازی
وشب اهسته وخسته تهی دست وزبان بسته* به سوی خانه باز ایی
زمین واسمان را کفر میگویی نمیگویی؟؟
خداوندا اگر روزی بشر گردی ز حال ما خبر گردی
پشیمان میشوی از قصه ی خلقت از این بودن از این بدعت
خداوندا تومیدانی که انسان بودن وماندن در این دنیا چه دشوار است
چه رنجی می کشدانکس که است انسان واز احسان سرشاراست
ali8
http://30cc.blogfa.com/
http://30cc.blogfa.com/