آره یه دوستی داشتم ینمور منزوی بود به اسم سروش
قضیه واسه حدود 3 سال پیشه
یه سری گفتم باید برم جایی ماشین میتونی برام جور کنی؟
واسه یه روز میخوام
این قایمکی سر اینکه روی من زمین نیفتاده باشه ماشین باباشو قایمکی پیچوند باباشم ازین عصبیا
یه پرادو برداشت آورد ازش گرفتم خوشحال یجا ک..دست بازی دراوردم رفتم تو درخت
پولم نداشتم به طرف بدم
بد بخت چه کتکی که سر من خورد فقط
صروت کلا کبود بود درستم نمیتونست راه بره
حدود 2 ماهیم داشت کارتن خوابی میکرد منم اوضام جوری نبود بتونم واسه این کاری بکنم
بدبختیم این بود که من فردای اون روز رفتم که باباش بگم که کار من بوده کار پسرت نبوده
یه دوست سن بالایی داشتم با اون با هم رفتیم
رسیدیم پیش باباش باباش زد زیر گریه گفت ماشینه واسه رییسشون بوده ازش قرض گرفته بوده گفته عروسی داریم
گفت بد بخت شدم پا درمیونی چی اومدید الان خونمم بفروشم نمیتونم پول اینو جور کنم
منم هرکار کردم نتونستم حقیقتو بگم خیلی حس گندی بود
هیچی دیگه بنده خداا خونشو فروخت یه جای متوسط شهر بود خونشون
رفتن ته پایین شهر اجاره نشینی
از کار پرتش کردن بیرون طرفو زنشم طبق آخرین خبری که دارم ازش جدا شد
یعنی تنها موقعی که تو زندگیم واقعا نمیدونستم که باید چه غلطی کنم اون موقع
عکس پروفایل
امام مهربانی هاوعلاقه ی شدید ایشان به کودکان
تازه میفهمم چرا امام میگفت امید من به شما دبستانی هاست
آره یه دوستی داشتم ینمور منزوی بود به اسم سروش
قضیه واسه حدود 3 سال پیشه
یه سری گفتم باید برم جایی ماشین میتونی برام جور کنی؟
واسه یه روز میخوام
این قایمکی سر اینکه روی من زمین نیفتاده باشه ماشین باباشو قایمکی پیچوند باباشم ازین عصبیا
یه پرادو برداشت آورد ازش گرفتم خوشحال یجا ک..دست بازی دراوردم رفتم تو درخت
پولم نداشتم به طرف بدم
بد بخت چه کتکی که سر من خورد فقط
صروت کلا کبود بود درستم نمیتونست راه بره
حدود 2 ماهیم داشت کارتن خوابی میکرد منم اوضام جوری نبود بتونم واسه این کاری بکنم
بدبختیم این بود که من فردای اون روز رفتم که باباش بگم که کار من بوده کار پسرت نبوده
یه دوست سن بالایی داشتم با اون با هم رفتیم
رسیدیم پیش باباش باباش زد زیر گریه گفت ماشینه واسه رییسشون بوده ازش قرض گرفته بوده گفته عروسی داریم
گفت بد بخت شدم پا درمیونی چی اومدید الان خونمم بفروشم نمیتونم پول اینو جور کنم
منم هرکار کردم نتونستم حقیقتو بگم خیلی حس گندی بود
هیچی دیگه بنده خداا خونشو فروخت یه جای متوسط شهر بود خونشون
رفتن ته پایین شهر اجاره نشینی
از کار پرتش کردن بیرون طرفو زنشم طبق آخرین خبری که دارم ازش جدا شد
یعنی تنها موقعی که تو زندگیم واقعا نمیدونستم که باید چه غلطی کنم اون موقع