بسم الرب الحسین (ع)
میر دود در نقش دیو سیاه(امیر.د) ممحمد حسن در نقش سورنا ا(ممدحسن)میر کینگ در نقش ایلیا(امیر.ک) امیر باقری در نقش
محمود(امیر.ب)واحسانم در نقش خسرو(احسان)
هر * خواست تو داستان بیاد توی تاپیک ها بگه
حالا دشمن تقریبا75 درصد کشور رو گرفته
امیر.ک به محمد حسن اشاره کرد وگفت حالا باید چکار کنیم؟
امیر.ب گفت باید به بابل بریم و از مردم کمک بخوایم
محمد حسن قبول کرد
اونا با لشکر 500هزار نفریشون به بابل رسدن
محمد حسن که تقریبا جراحاتش بهبود یافته بود گفت : ایجا هنوز هم مردان وزنان قدرتمندی داره
تونا وارد شهر شدن امیر.ک گفت باید سربازارو مستقر کنیم
محمد حسن گفت تو با بقیه برو من میرم برای مردم سخنرانی کنم
احسان که استاندار وسردار بابل بود
از مردم خواست که توی میدون اصلی شهر جمع بشن اونا جمع شدن و محمد حسن شروع به شخنرانی کرد
ای مرد بابل اکنون قومی وحشی با میلیونها نفر داره ایران رو ویران میکنه
حالا هم شما باید به ایران زمین کمک کنید
کی حاضره؟
سپس از مردم صدای فریاد و تشویق بلند شد
اونا پیش بقیه اومدن
احسان گفت ما میتونیم سپاه عظیمی بسازیم و این جارو تقویت کنیم
همه قبول کردن
محمد حسن به امیر.ک گفت توبرو مردم داوطلب رو مسلح کن
بعد به امیر.ب لشکر دشمن کجاست؟
گفت در 10 کیلومتری این جا
سپاه روی هم تعدادشون به 1میلیون نفر رسید
گینگیزا در 500 متری قلعه بودن به فرماندهی امیر.د
جانشین پادشاه گینگیزا هم بین او نا بود
محمد حسن گفت کماندارا هدف اماده بزنید
تعدادی از تیر ها بهشون خورد بقیه با سپر هاشون دفاع کردن
او نا با دژکوب نزدیک قلعه میشدن
وقتی دژ کوب نزدیک قلعه رسید امیر.ب با قیر های داغ از بالای قلعه به دژ کوب حمله کرد
اما دژ کوب کار خودش رو کرد و در قلعه باز شد
امیر.ک که پشت در قلعه کمین کرده بود گفت
حمممملللللههههههههههههههههه
سپاه هابا هم درگیر شدن
امیر.د با هیکلی عین قول به محمد حسن حمله کرد
محمد حسن با سپرش دفاع کرداما اونقدر ضربه قوی بود اون به اونور پرتاب شد
امیر .د دیوانه بار به ایرانیا حمله میکرد محمد حسنم به گیتگیزا حمله میکرد
امیر.ب گفت من با امیر.د میجنگم شما دنبال جانشین پادشاه گینگیزا برین
امیر.ک وامیر حسن دنبال اون رفتن امیر حسن با شمشیرش به اون ضربه زد
اما اون با سپرش دفاع کرد
در همین موقع امیر.ک باشمیر به پای اون ضربه زد و اونو اسیر کرد
امیر .د هم امیر.ب رو اسیر کرد
سپاهیان ایرانی داشتن اونارز اسیر یا میکشتن
امیر.د دادزد عقبببب ننننشششیییینننیییی
ما پیروز شدیم
گینگیزا عقب نشینی کردن اما ماحالا جانشین گینگیزارو داشتیم
ولی امیر.ب اسیر شده بود..............
میر دود در نقش دیو سیاه(امیر.د) ممحمد حسن در نقش سورنا ا(ممدحسن)میر کینگ در نقش ایلیا(امیر.ک) امیر باقری در نقش
محمود(امیر.ب)واحسانم در نقش خسرو(احسان)
هر * خواست تو داستان بیاد توی تاپیک ها بگه
حالا دشمن تقریبا75 درصد کشور رو گرفته
امیر.ک به محمد حسن اشاره کرد وگفت حالا باید چکار کنیم؟
امیر.ب گفت باید به بابل بریم و از مردم کمک بخوایم
محمد حسن قبول کرد
اونا با لشکر 500هزار نفریشون به بابل رسدن
محمد حسن که تقریبا جراحاتش بهبود یافته بود گفت : ایجا هنوز هم مردان وزنان قدرتمندی داره
تونا وارد شهر شدن امیر.ک گفت باید سربازارو مستقر کنیم
محمد حسن گفت تو با بقیه برو من میرم برای مردم سخنرانی کنم
احسان که استاندار وسردار بابل بود
از مردم خواست که توی میدون اصلی شهر جمع بشن اونا جمع شدن و محمد حسن شروع به شخنرانی کرد
ای مرد بابل اکنون قومی وحشی با میلیونها نفر داره ایران رو ویران میکنه
حالا هم شما باید به ایران زمین کمک کنید
کی حاضره؟
سپس از مردم صدای فریاد و تشویق بلند شد
اونا پیش بقیه اومدن
احسان گفت ما میتونیم سپاه عظیمی بسازیم و این جارو تقویت کنیم
همه قبول کردن
محمد حسن به امیر.ک گفت توبرو مردم داوطلب رو مسلح کن
بعد به امیر.ب لشکر دشمن کجاست؟
گفت در 10 کیلومتری این جا
سپاه روی هم تعدادشون به 1میلیون نفر رسید
گینگیزا در 500 متری قلعه بودن به فرماندهی امیر.د
جانشین پادشاه گینگیزا هم بین او نا بود
محمد حسن گفت کماندارا هدف اماده بزنید
تعدادی از تیر ها بهشون خورد بقیه با سپر هاشون دفاع کردن
او نا با دژکوب نزدیک قلعه میشدن
وقتی دژ کوب نزدیک قلعه رسید امیر.ب با قیر های داغ از بالای قلعه به دژ کوب حمله کرد
اما دژ کوب کار خودش رو کرد و در قلعه باز شد
امیر.ک که پشت در قلعه کمین کرده بود گفت
حمممملللللههههههههههههههههه
سپاه هابا هم درگیر شدن
امیر.د با هیکلی عین قول به محمد حسن حمله کرد
محمد حسن با سپرش دفاع کرداما اونقدر ضربه قوی بود اون به اونور پرتاب شد
امیر .د دیوانه بار به ایرانیا حمله میکرد محمد حسنم به گیتگیزا حمله میکرد
امیر.ب گفت من با امیر.د میجنگم شما دنبال جانشین پادشاه گینگیزا برین
امیر.ک وامیر حسن دنبال اون رفتن امیر حسن با شمشیرش به اون ضربه زد
اما اون با سپرش دفاع کرد
در همین موقع امیر.ک باشمیر به پای اون ضربه زد و اونو اسیر کرد
امیر .د هم امیر.ب رو اسیر کرد
سپاهیان ایرانی داشتن اونارز اسیر یا میکشتن
امیر.د دادزد عقبببب ننننشششیییینننیییی
ما پیروز شدیم
گینگیزا عقب نشینی کردن اما ماحالا جانشین گینگیزارو داشتیم
ولی امیر.ب اسیر شده بود..............
این مطلب در 1393/03/17 12:11:55 نوشته شده است و در 1393/03/17 12:37:26 ویرایش شده است .
اللهم عجل لولیک الفرج