عالی بوووووود
big like
big like
نویسنده | پیغام |
---|---|
|
1392/09/05 14:58:04
عالی بوووووود
big like |
|
1392/09/24 13:22:01
مردی متوجه شد که گوش همسرش سنگین شده و شنوایی اش کم شده است.
به نظرش رسید که همسرش باید سمعک بگذارد.ولی نمیدانست این موضوع را چگونه با او در میان بگذارد.به این خاطر نزد دکتر خانوادگیشان رفت و مشکل را با او در میان گذاشت. دکتر گفت:برای اینکه بتوانی دقیقتر به من بگویی که میزان شنوایی همسرت چقدر است ، آزمایش ساده ای وجود دارد.این کار را انجام بده و جوابش را به من بگو./.... ابتدا در فاصله ی 4 متری او بایست و با صدای معمولی ، مطلبی را به او بگو.اگر نشنید، همین کار را در فاصله ی 3 متری تکرار کن.بعد در 2 متری و به همین ترتیب تا هنگامی که جواب بدهد.. آن شب همسر ان مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه ی شام بود و خود او در اتاق پذیرایی نشسته بود. مرد به خودش گفت:الان فاصله ی ما حدود 4 متر است.بگذار امتحان کنم. سپس با صدای معمولی از همسرش پرسید: عزیزم شام چی داریم؟؟؟؟؟؟ جوابی نشنید بعد بلند شد و یک متر به جلوتر به سمت اشپزخانه رفت و همان سوال را دوباره پرسید و بازهم جوابی نشنید.بازهم به جلوتر رفت و به درب اشپزخانه رسید.سوالش را تکرار کرد و بازهم جوابی نشنید.این بار جلوتر رفت و درست پشت سر همسرش گفت: عزیزم شام چی داریم؟؟؟ و هسرش گفت: مگه کری ؟؟؟!! برای چهارمین بار میگم : خوراک مرغ. .
|
|
1392/09/24 15:37:50
خــــــــــــــــــیــــــــــــــــــلـــــــــــــــــی
نعره هیچ شیری خانه چوبی مرا خراب نمی کند، من از سکوت موریانه ها می ترسم
|
|
1392/09/29 16:11:47
خیلی چی ؟ .
|
|
1392/10/25 12:36:48
یک برنامه نویس و یک مهندس در یک مسافت طولانی هوایی در کنار یک دیگر در هواپیما نشسته بودند.
برنامه نویسه میگه مایلی با هم بازی کنیم؟ مهندس که میخواست استراحت کنه محترمانه عذر خواهی میکنه و رویشو بر میگردونه تا بخوابه. برنامه نوسه دوباره میگه بازی سرگرم کننده ای است من از شما یک سوال می کنم اگر نتوانستید 5دلار به من بدهید بعد شما از من سوال کنید اگر نتوانستم 5دلار به شما میدهم. مهندس دوباره معذرت خواست وچشماشو بست که بخوابه. برنامه نویسه پیشنهاد دیگری داد گفت اگر شما جواب سوال منو بلد نبودید 5 دلار بدهید اگر من جواب سوال شما رو بلد نبودم 200 دلار به شما میدهم . این پیشنهاد خواب رو از سر مهدس پراند و رضایت داد که بازی کند. برنامه نویس نخست سوال کرد .فاصله زمین تا ماه چقدر است؟؟ مهندس بدون اینکه حرفی بزند بلا فاصله 5 دلار رو به برنامه نویس داد حالا مهندس سوال کرد . اون چیه وقتی از تپه بالا میره 3 پا داره وقتی پایین میاد 4 پا؟؟ برنامه نویس نگاه متعجبانه ای انداخت ولی هرچی فکر کرد به نتیجه نرسید بعد تمام اطلاعات کامپیوترشو جستجو جو کرد ولی چیز به درد بخوری پیدا نکرد بعد با مودم بیسیم به اینترنت وصل شد و همه سایت ها رو زیر رو کرد به چند تا از دوستا شم ایمیل داد با چندتا شون هم چت کرد ولی باز هیچی به دست نیاورد بعد از 3 ساعت مهندس رو بیدار کرد و 200دلار رو بهش داد مهندس مودبانه پول رو گرفت و رویش رو برگرداند تا بخوابد. برنامه نویس او را تکان داد گفت خوب جواب سوالت چه بود؟؟ مهندس بدون اینکه کلمه ای بر زبان بیاورد 5 دلار به برنامه نویس داد و رویش را برگرداند و خــــــوابید!!! . . . . . . . . . . نتیجه اخلاقی : حسن کل کل با مهندس جماعت خطرناکه حسن !!!(مهندس هم جواب رو بلد نبود و در جواب سوال برنامه نویس باز 5 دلار داد بهش) .
|
|
1392/11/03 11:04:11
نام کاربریتو میدی؟ |
|
1392/11/03 11:36:03
amin142142 .
|
|
1392/11/05 23:32:01
“یه استاد داشتیم هر سری میومد سر کلاس به دختر خانمها تیکه میانداخت.
یه روز دخترا تصمیم گرفتند با اولین تیکه ای که انداخت از کلاس برن بیرون…. قضیه به گوش استاد رسید (میدونید که، توسط عده ای از آقا پسرهای جان بر کف!!!!!)، جلسه بعد استاد کمی دیر اومد سر کلاس و برای توجیه دیر آمدنش گفت : از انقلاب داشتم میومدم، دیدم یه صف طولانی از دخترا تشکیل شده، رفتم جلو پرسیدم، گفتند با کارت دانشجویی شوهر میدن! دخترا پا شدند که برن بیرون، استاد گفت: کجا میرید، وقتش تموم شد، تا ساعت ۱۰ بود! تمام کلاس رفت رو هوا از در درامدی و از خود به در شدم گویی کزین جهان به جهان دیگر شدم
سعدی وقتی درختاهم میخوابن اینجا خیلیا بی خواب |
|
1392/11/05 23:32:17
کـــره ای گــفــت بـــه بابای خرش
پــــدر از هـــمـــه جــا بـی خبرش وقـــت آن اســــت بــــرای پســرت ایـــــن الاغ نـــــــرّه ی کــــره خــرت مــاده ای خـــوشگـل و زیـبا گیری تـــو کــه هر روز به صحرا میری وقـــت آن اســت کـه زن دار شـوم ورنـــه از بـــی زنـــی بــیمار شوم پـــدرش گــفــت کــه ای کـره خَرَم ای عــزیـــز دل بـــابــــا ، پــســرم تـــو کـــه در چــنــتــه نداری آهی نـــه طــویـــلــه ، نه جُلی نه کاهی تـــو کـــه جــز خـوردن مال پدرت پـــــــدر نـــــــرهّ خـــــر دربــــدرت هـــیـــچ کـــار دگــری نیست تو را یک جو از عقل به سر نیست تو را به چه جرأت تو زمـن زن طـلــبی بـــاورم نـیــست کـــه ایـنقدر جَلبَی بـــایـــد اول تـــو بــگـیـری کاری بــهـــر مــــردم بــبـــری تــو باری بعـد از آن یک دو تا پالان بخـری بـهــر آن کُــرّه خوشگل بـبـری یک طــویــلـه بکنی رهن و اجار تــا کــه راضــی شــود از تو آن یار بـعــد بـایــد بـخری رخت عروس بـهـر آن مـاده خــر خـوب و ملوس جُـــلـی از جــنـــس کــتـــان اعلا روی جُـــل نـقــش و نـگـاری زیـبـا بــعـــد بـــایـــد بـــکـــنی گلکاری بــهــر مــاشـیـن عروس یـک گاری وقــتی ایـــنـهــا بـــشـــود آمــاده بــعـــد از ایـــن زنـــدگــیـــّت آغـازه می بــری مـــاده خــرت را حجله بــا تـــأنــی نَـکــه بـــا ایـــن عـجـله بــشـنــو ایــن پــنــد زبابای خرت پــــــدر بـــــا ادب و بــــا هــــنـــرت تــا کـــه اســبــاب مــهــیــا نشود موسم عــقــد تــو بــر پا نشود پــس از امــروز بــرو بر سرکار تــا نـــهـــنـــد آدمـــیـــان پــشتت بار از در درامدی و از خود به در شدم گویی کزین جهان به جهان دیگر شدم
سعدی وقتی درختاهم میخوابن اینجا خیلیا بی خواب |
|
1392/11/06 12:38:04
چند تا مورد هست میگم قشنگ با حس بهش فکر کنین
۱ – کشیدن دندون رو چوب بستنی ۲ – ناخون کشیدن رو موزایک ۳ – جویدن کانوا ۴ – کشیدن ناخون رو تخته سیا . ۵ – کشیده شدن سفت بیل رو آسفالت زیر ماسه . ۶ – کشیدن سکه رو مزاییک . ۷-کشیدن دو تا یونولیت به هم. ۸-کشیدن چنگال رو فلز ۹-کشیدن دندون ها بهم ۱۰-کشیدن ناخن رو دیوار هرچی فحش هم بدی خودتی Bye Until Next Summer
+ سـآل نـو مبــآرک ! |
منوی کاربری
|
||