



Ƙєηѕнι 

نویسنده | پیغام |
---|---|
اکانت های فعال کنونی |
1395/04/12 17:49:45
![]() ![]() ![]() ![]() Ƙєηѕнι
![]() |
|
1395/04/12 17:51:10
یه سروری بماند اوایل جهانی ها ![]() Mr bye
![]() I'm Falcon ![]() ![]() ![]() شاهینم ![]() |
|
1395/04/12 17:55:11
سرور21 بازی میکنی؟ Mr bye
![]() I'm Falcon ![]() ![]() ![]() شاهینم ![]() |
اکانت های فعال کنونی |
1395/04/12 17:55:51
![]() ![]() ![]() آقا انگار دنیا رو بهشون داده بودی.... یکیشون بود اکبر نم چی چی .... خلاصه سرور بعدی فقط به عشق اینا اومدم یعنی ........ همه از پایین صفر ![]() دیگه اسمی ازشون نموند خخخخخ نیزه هاشونو جمع میکردن به هر شهری که میزدم دف میدادن ... هفته ی دوم بازی بود 110 کیلو نیزه اینقدر کوبیدم شد 50 بعدش با حمر اصلیم رد شدم و منجنیقا اومد ![]() Ƙєηѕнι
![]() |
|
1395/04/12 17:59:39
![]() من که نفهمیده بودم چه خبر بود میگفتن بزن منم که نمیدونستم با نیروهام چیکار کنم میزدم حالا دعواتون سر چی بود Mr bye
![]() I'm Falcon ![]() ![]() ![]() شاهینم ![]() |
اکانت های فعال کنونی |
1395/04/12 18:03:29
![]() یکیشون نشست نصیحتم کردن میگفت من استاد دانشگاه هستم و فلان .... بادی که توی کله ی تو جون هستش یه روی میخوابه... آقا از خدا و پیغمبر برام میگفت ... منم گفتم بابا بزرگ این محملات رو برای پسرت بزار ... کدوم خدا ؟؟ کدوم پیغمبر ؟؟ آغا اینا میگفتن سعید کافر هستش بیایید بزنیمش... من منظورم تو بازی بود ... خلاصه نتمم تموم شده بود تو یه سفر اصفهان بودم برگشتم دیدم بعلههههه هیچی به جز دو تا شهر درب و داغون نمونده برام ![]() ولی با اون حال نزدیک 500 کیلو دفاع کرده بودم با اینکه شهرام حمر بود با نیزه میزدن ![]() ![]() ![]() بساطی داشتیم ... فقط بهشون گفتم سرور بعدی منتظر تک تک شما هستم ![]() Ƙєηѕнι
![]() |
|
1395/04/12 18:05:40
عجب ![]() من که تو سرور بعدم جون سالم به در بردم ![]() Mr bye
![]() I'm Falcon ![]() ![]() ![]() شاهینم ![]() |
اکانت های فعال کنونی |
1395/04/12 18:06:42
نه Ƙєηѕнι
![]() |
اکانت های فعال کنونی |
1395/04/12 18:07:11
20 هستم
کلید طلا زدم ![]() Ƙєηѕнι
![]() |
|
1395/04/12 18:09:24
احسنت ![]() Mr bye
![]() I'm Falcon ![]() ![]() ![]() شاهینم ![]() |
منوی کاربری
|
||