تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که همی سپرم
تبسمی کن و جان بین که همی سپرم
چند ساله داریم بازی میکنیم ولی هنوز اطلاع دقیقی گینگیز ها نداریم
نویسنده | پیغام |
---|---|
|
1395/04/26 08:40:11
تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که همی سپرم چند ساله داریم بازی میکنیم ولی هنوز اطلاع دقیقی گینگیز ها نداریم
|
اکانت های فعال کنونی |
1395/04/26 19:21:28
من از غل و زنجیر می ترسم ... از آه بی تاثیر می ترسم
از اتفاق ظاهرا ساده ... از اتفاقی که نیفتاده می خندم و از خنده می ترسم ... هر روز از آینده می ترسم زیر بید بی مجنون میشینم ... زیر شر شر بارون میشینم فک میکنم شاید برگردی ... با خودم میگم باید برگردی زندگی صحنۀ یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمۀ خود خواند و از صحنه رود صحنه پیوسته به جاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد |
|
1395/04/28 16:04:08
یه جنگ روانیه حالا داخله ایرانه/همه افتادیم به جونه هم عاقل و دیوانه
با تنی خسته کوفته خشکیده میری/تا با مشکلات زندگی کشتی بگیری وقتی می بینیم همو یه مشتیم یار و یاور/وقتی رفتی می بندیم به فحش خوار و مادر نگاهه ما به همدیگه شده مثل قاتل/توجه نمی کنیم دیگه به حسه باطن با کسی که خره بحث نکن
سوارش شو پیتیکو پیتیکو کن والااااا --- بهـ بعضیآ بآیدبگی:خآص بودن پیشکش..آدم بآش بلدی؟ |
|
1395/04/28 16:05:55
نگو بس کن برم
میشه باشیم باهم این حال خوشو مدیونم به تو با تو آروم میشم بزار آروم باشم تویی آرامشم مجنونم به تو صداها میگن که توام میری...
|
|
1395/04/28 16:08:14
وفایی نیست در گل ها منال ای بلبل مسکین
کزین گلها پس از ما هم فراوان روید از گلها شهریار پوریام
|
|
1395/04/28 16:11:04
اگه صدبار میمردم بازم
تورو میدیدم عاشق میشدم من مغرور بی احساسو ببین حالا اینجوری از خود بیخودم زیر بارون خیس میشم باتو عجب حال خوشی دارم باتو منم دیوونه ی آرامشت به من میگی تو آروم حرفاتو صداها میگن که توام میری...
|
اکانت های فعال کنونی |
1395/04/29 00:12:32
وقتی میخندی برام خونه آفتابی میشه
گلدونا گل میکنن آسمون آبی میشه گلایه نسترنو بذار پشته پنجره زل بزن تویه چشام تا دلم ضعف بره دیــــــــــوووووووونه دیــــــــــوووووووونه دیــــــــــوووووووونه دیــــــــــوووووووونه زندگی صحنۀ یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمۀ خود خواند و از صحنه رود صحنه پیوسته به جاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد |
|
1395/05/22 12:13:41
گفتا غم تو دارم یوسف گمشده باز اید به کنعان غم مخور
|
|
1395/05/22 12:13:47
گفتا غم تو دارم یوسف گمشده باز اید به کنعان غم مخور
|
اکانت های فعال کنونی |
1395/05/22 13:52:55
پروفسور آخر شعرم "ه" داشت ! زندگی صحنۀ یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمۀ خود خواند و از صحنه رود صحنه پیوسته به جاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد |
منوی کاربری
|
||