به نامردمان مهر کردم بسی
نچیدم گل مردمی از کسی
بسا کـس که از پا در افتاده بود
سراسر توان را زکف داده بود
به حیلت گری خنجر از پشت زد
بخونم ز نامردی انگشت زد
زبیم و رنج نامردی دگر دردی نمیبینم
مزن لاف مروت را که من مردی نمیبینم
نچیدم گل مردمی از کسی
بسا کـس که از پا در افتاده بود
سراسر توان را زکف داده بود
به حیلت گری خنجر از پشت زد
بخونم ز نامردی انگشت زد
زبیم و رنج نامردی دگر دردی نمیبینم
مزن لاف مروت را که من مردی نمیبینم
این مطلب در 1393/10/16 16:38:57 نوشته شده است و در 1393/10/16 16:39:16 ویرایش شده است .
خــدایا هیچ کسی رو اونقدر تنها نکن به هر کســــِی بگه عشـــــقم
rezaalone
alireza
rezaalone
alireza