کانتر بازی می کردم
In the name of god
نویسنده | پیغام |
---|---|
|
1393/11/18 22:21:26
کانتر بازی می کردم
In the name of god
|
|
1393/11/18 22:22:33
داشتم با دوستایه دوران دبیرستانم میحرفیدم
قشنگ ترین لحظه.... لحظه ی بوسیدن پیشونی کسیه که قلبش سند خورده به نامت.... |
|
1393/11/19 12:06:14
خواب بودم ..
پــــــروازه خانوم
هـــادی.حســـن.مهـــدی.زویـــا.سپهر.عالمی.علیرضا.امیر.جواد مدیر۴ بهترین دوستامن |
|
1393/11/19 17:47:45
ماست می خوردم
In the name of god
|
|
1393/11/20 12:43:24
خواب بودم بیدار شدم یه راست اومدم تو بازی
######
|
|
1393/11/20 14:00:26
ناهار میخوردم ...
پــــــروازه خانوم
هـــادی.حســـن.مهـــدی.زویـــا.سپهر.عالمی.علیرضا.امیر.جواد مدیر۴ بهترین دوستامن |
|
1393/11/20 14:01:49
گریه میکردم
قشنگ ترین لحظه.... لحظه ی بوسیدن پیشونی کسیه که قلبش سند خورده به نامت.... |
|
1393/11/20 14:02:56
خونه یکی از فامیلامون بودم
این مطلب در 1393/11/20 14:02:56 نوشته شده است و در 1393/11/20 14:03:24 ویرایش شده است .
مثـ عروسکا
هیچوقتـ نمیتونمـ گریــهــ کنمـ چون این خنده رو روی لبامـ دوختنـ |
|
1393/11/20 18:27:42
تو اتوبوس بودم
In the name of god
|
|
1393/11/20 20:32:32
حراست موزه بودم
######
|
منوی کاربری
|
||